درس خارج فقه استاد مقتدایی
91/12/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الديات (ابتدای زمان پرداخت دیه عاقله)
بحث اخلاقی: آرزوی بازگشت پس از مرگ:
به مناسبت بحث اخلاقی چهارشنبهها در مورد ربا بحث داشتیم اما این روزها آقایان خیرین جلسهای در تهران برگزار کردند و اینجانب برای سخنرانی دعوت شدم برای آن جلسه دو آیه انتخاب کردم و آنجا مطرح کردم مناسب دیدم امروز این دو آیه را بررسی کنیم که میتواند خیلی کمک انسان در مسیر زندگی باشد.
آیه اول: «حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»
[1]
در تفسیر آیه فوق 99 و 100- دو دسته روایت وجود دارد:
دسته اول: طالب بازگشت برای انجام عمل صالح از هر نوع:
در روایات دارد که انسان اعمالش را در آن زمان میبیند و اشکالات و نواقصی که هست را میبیند برخی از عبادات را بجا نیاورده است و برخی را ناقص بجا آورده است و یا محرماتی را انجام داده است. و آن زمان هنگام رسیدن مرگ هم دستش کوتاه است لذا شروع میکند به التماس و مهلت میخواهد و میگوید خدایا مرا برگردان تا عمل صالح انجام دهم مهلت میخواهد که برگردد توبه کند و عبادات و آنچه را که ترک کرده بود انجام دهد.
دسته دوم: طلب بازگشت برای انجام عمل صالح اقتصادی:
در بعضی روایات میفرماید گاهی انسان میخواست در مالش کارهایی انجام دهد که نتوانست لذا درخواست مهلت میکند که برگردد و اموال خود را در راه خیر مصرف کند جوابی که میشنود این است که خداوند میفرماید «کلا انها کلمة هو قائلها» هرگز امکان ندارد برگردد این مهلت خواهی بی فایده است چون در دنیا که بود همواره امروز و فردا میکرد و او را به عالم برزخ میبرند و بعد هم به قیامت میرود و مهلت اینکه به دنیا برگردد وجود ندارد شاید مراد از «کلا انها کلمة هو قائلها» این است که به او میگویند اگر به دنیا هم برگردی همان که بودی خواهی بود این حرفها را قبلا هم میزدی که میگفتی بعد توبه میکنم بعد جبران میکنم.
حالتی عجیب است که واقعا جای عبرت است انسان باید بداند که برای همه این مسیر وجود دارد که وقتی در موقعیت مرگ قرار میگیرد وقتی اعمال و گناهان خودش را میبیند؛ درخواست بازگشت و مهلت میکند و جواب منفی میشنود پس خوب است انسان قبل از رسیدن به آن موقعیت و التماس نمودن؛ خودش به فکر بیفتد و تا زنده است از بدیها دست بردارد و عمل صالح انجام دهد.
ایجاد وسیلهای برای یادآوری:
صاحب بن عباد که یکی از زهاد بود در خانهاش قبری درست کرده بود و ساعاتی در آن میخوابید و این آیه را میخواند رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا - و بعد بلند میشد و از قبر بیرون میآمد و به خودش خطاب میکرد حالا تو را بر گرداندم که عمل صالح انجام دهی و این روش باعث میشد بر عبادت تشویق شود.
در روایات دارد وقتی شخصی قبض روح میشود و در همان زمان روحش بالا میرود امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید «قالت الملائکة ما قدّم؟ وقال الناس ما أخر؟»
[2]
ملائکه میپرسند چه فرستاده است؟ اما مردم در زمین میگویند چه برای ورثه گذاشته است؟
همان جا که روح بالا رفت با یک فاصله کم از مرگ یک قیامت صغری برپا میشود.
آیه دوم: «فاقرءوا ما تيسر منه وأقيموا الصلاة وآتوا الزكاة وأقرضوا الله قرضا حسنا وما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيرا وأعظم أجرا واستغفروا الله إن الله غفور رحيم»
[3]
در فاصله کمی از دو آیه قبلی آیه دیگری آمده است که چهار دستور در آن آمده است:
1- «فاقرءوا ما تيسر منه» به هر مقدار که میتوانید قرآن بخوانید.
2- «وأقيموا الصلاة» نماز بپا دارید.
3- «وآتوا الزكاة» زکات بدهید.
4- «وأقرضوا الله قرضا حسنا» به دیگران قرض الحسنه بدهید.
5- «وما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيرا وأعظم أجرا واستغفروا الله إن الله غفور رحيم»
این آیه تفاوت بسیار با دو آیه قبلی دارد در آیه قبلی انسان التماس میکند که مهلت بده تا برگردم عمل صالح انجام بدهم و خداوند میفرماید هرگز امکان ندارد و اینجا خطاب به انسان بعد از چهار دستور فوق به عنوان نتیجه میفرماید «وما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيرا وأعظم أجرا واستغفروا الله إن الله غفور رحيم» تمام اعمال صالحی که انجام داده بودی ذخیره شد و موجود است و میگویند اکنون پاداشش را بگیر و در آخر میفرماید «هو خیرا واعظم اجرا» پاداشی که میدهند بالاترین پاداش است.
چه زیباست اگر انسان قدری فکر کند و اعمالش به گونهای باشد که بعد از مرگ برای برگشتن و جبران نیاز به التماس نداشته باشد بلکه در دنیا به شوق این باشد که وقتی به دیار باقی رفت در آنجا تمام اعمالش فراموش نشده و ذخیره شده است و پاداش اعمال نیکش را به او میدهند.
یا در روایت دارد چون خدا عالم است و از اعمال ما آگاه است به گونهای عمل کنید مثل کسی که یستیقن بالجزاء یقین به جزا دارد پس سعی کنیم به کارهای نیک و عبادت بپردازیم تا در همان حالی که بعد از مرگ روح انسان بالا میرود انسان اعمالش را ببیند و سعادتمند و بهشتی باشد.
ان شاء الله تذکر این آیات و روایات منشأ عبرت و نیز تشویق برای عبادت و پرهیز از گناه باشد.
بحث فقهی:
ابتدای زمان پرداخت دیه عاقله:
گفتیم در قتل خطایی از جهت ابتداء زمان تأجیل از حین الموت ضمان تعیین و دیه واجب میشود و در صورتی که جنایت بر اطراف شود اگر بدانیم که مسری نیست و سرایت نمیکند از حین الجنایة ضمان تعیین میشود از همان موقع که دست قطع شد دیه تعیین میشود و با مهلت تا سه سال میپردازد و اگر سرایت به نفس یا سرایت به عضو کند باید صبر نمود الی آخر السرایة و ضمان را از انتهاء السرایة و یا بر اساس یک احتمال از شروع اندمال و خوب شدن که روی زخم سله میبندد تعیین میکنند.
در ذیل مسأله 5 امام میفرماید «ولا یقف ضرب الاجل الی حکم الحاکم»
شروع زمان پرداخت دیه عاقله متوقف بر حکم حاکم نیست و بر فرض ترافع شروع بشود یا خیر؟ بر اساس یکی از سه زمان تعیین شده دیه بر عاقله مستقر و مهلت سه ساله شروع میشود.
مرحوم شهید در مسالک و مرحوم محقق نیز همین تعبیر را دارند.
شهید
[5]
در توضیح کلام محقق
[6]
میفرماید عبارت محقق برای دفع قول بعض عامه است زیرا برخی از آنان میگویند ابتداء زمان تأجیل من حین الحکم است و مثال هم میزند که اگر در طول سه سال مرافعه نکردند و بعد از سه سال مرافعه کردند چنین نیست که مهلت سه ساله تمام شده باشد بلکه مهلت سه ساله از بعد از حکم حاکم شروع میشود و از همان زمان مهلت سه ساله شروع و محاسبه میشود.
اشکال: دیروز بعضی آقایان اشکال کردند که اگر پیش حاکم نرفته باشد نمیدانیم که با بینه ثابت میشود یا با اقرار تا بگوئیم اگر با اقرار بود دیه بر عاقله نیست و اگر با بینه بود عاقله بدهکار است.
جواب: در جواب میگوئیم با هم منافاتی ندارد زیرا قتلی اتفاق افتاده است و طرفین دادگاه میروند و رسیدگی میشود و تعیین میشود اگر با اقرار ثابت شود جانی بدهکار است و اگر با بینه ثابت شد حاکم در محکمه حکم میدهد که دیه به عهده عاقله است. و نص و فتوی دلالت دارد که وجوب پرداخت دین حین الموت - همان حین وجوب دیه - و در جنایت طرف انتهاء السرایة است بنابراین بعد از حکم حاکم به هر مقدار از مهلت سه ساله باقی ماند پرداخت دیه در آن مورد محاسبه میشود و بعید نیست بگوئیم اگر حکم حاکم بعد از اتمام سه ساله بود کیفیت تعیین فوری یا زمانبندی دیه به صلاحدید حاکم خواهد بود.
فوت یکی از افراد عاقله در سررسید حول یا قبل از آن:
مسأله6: «بعد حلول الحول يطالب الدية ممن تعلقت به، ولو مات بعد حلوله لم يسقط ما لزمه، وثبت في تركته، ولو مات في أثناء الحول ففي تعلقه بتركه كمن مات بعد حلوله أو سقوطه عنه وتعلقه بغيره إشكال وتردد.»
بعد از آنکه مدت تعیین شده تمام شد آن کسانی که همان موقع دیه به عهدهشان آمد و موجود بودند همانها باید در سررسید بپردازند امام میفرماید «کل من تعلق علی ذمته الدیة» هرکس که دیه بر عهدهاش میآید موظف است بپردازد و حاکم سهم بندی میکند اگر کسی بعد الحول و در سررسید فوت کرد باید از مالش بردارند این بالاتفاق است اما اگر کسی در اثناء مدت بمیرد دو قول است.
قول اول: توقف: مرحوم امام میفرماید «لو مات فی اثناء الحول ففی تعلقه بترکته کمن مات بعد حلوله او سقوطه عنه فیه اشکال وتردد» اگر بعد از استقرار دیه بر عاقله و سهم بندی سنوات قبل از رسیدن سر رسیدن سررسید سال یکی از افراد عاقله بمیرد مسأله مورد تردید است و نمیتوان حکم به سقوط دیه یا تعلق به ورثه دارد.
قول دوم: اخذ از باقی افراد عصبه: مرحوم علامه
[7]
میفرماید «سقط ما قسّط علیه واخذ من غیره» یعنی این سهم را باید از دیگر افراد عاقله بگیرند.
دلیل قول دوم: ایشان میفرمایند این بدهی اجل دارد پس الان که أجل نرسیده است واجب نشد و هنوز استقرار به ذمه این شخص پیدا نکرده است و بعد از سال مستقر میشود پس گویا از اول قاتل؛ این فرد از عصبه را نداشت و دیه بر بقیه عاقله تقسیم شد.
مناقشه در دلیل قول به تردد:
مرحوم صاحب جواهر
[8]
میفرماید اگر اجماع بر سقوط دیه به مقدار یک سهم یک نفر از عصبه باشد میپذیریم و یا اگر نصی داشته باشیم که به اندازه یک سهم دیه ساقط میشود و به ورثه مقتول پرداخت نمیگردد قبول میکنیم و اگر اجماع یا نصی نباشد - که واقعا هم نیست - ففیه موقع للنظر مسأله محل نظر است و از روایات استفاده کردیم که عاقله ضامن میشوند و دین به عهده آنها است مثلا اگر کسی از دیگری قرض کرد که یک سال بعد بپردازد ولی وسط سال فوت کرد هیچ کسی نگفت دین ساقط میشود بلکه به وارث منتقل میشود و از مالش پرداخت میشود.
بنابراین بعد از حول اگر بمیرد یا در اثناء حول بمیرد دیه به عهده بقیه افراد عاقله است.
اقول: تعجب است از امام با اینکه در مسائل قبلی فرمودند ضمان به عهده عاقله است اینجا میفرمایند فیه اشکال.
و ظاهرا مسأله خالی از اشکال است و حرف صاحب جواهر صحیح است یعنی وقتی در بین حول بمیرد گویا از اصل این فرد جزء عصبه قاتل نبود تا سهمی از دیه برای او بریده شود.
نکته: البته روی فتوای آقای خویی که در مورد دیه عاقله میفرمایند دین به عهده خود جانی است ولی واجب است که عاقله از طرف او بپردازد نه تنها که اگر در بین حول بمیرد بلکه حتی بعد الحول هم اگر بمیرد دیه ساقط میشود زیرا دیه بر قاتل واجب شد حالا که این یک فرد مرده است از قاتل به بقیه افراد عصبه منتقل میشود اما روی فتوی خود امام و نیز مشهور باید بگوئیم اگر وسط سال فوت کرد منتقل به ورثه میشود و از مال مرحوم میپردازند.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
[1] المؤمنون، آیهی 99-100.
[2] الامالی، شیخ صدوق، ص172، ح174/10، مؤسسه بعثت.
[3] المزمل، آیهی 20.
[4] البقرة، آیهی 110: «وأقيموا الصلاة وآتوا الزكاة وما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله إن الله بما تعملون بصير»
[5] مسالک الافهام، شهید ثانی، ج15، ص524، معارف اسلامی قم.
[6] شرایع الاسلام، محقق حلی، ج4، ص1055، استقلال طهران.
[7] قواعد الاحکام، علامه حلی، ج3، ص713، جامعه مدرسین.
[8] جواهر الکلام، شیخ محمدحسن نجفی جواهری، ج43، ص442، دارالکتب الاسلامیة طهران.