درس خارج فقه استاد مقتدایی
92/01/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الديات (دیه جنایت بر حیوان)
ابراز تأسف از تعطیلات فراوان حوزه علمیه:
تعطیلات طولانی و بی معنایی گذشت و شاید برای ما بی سابقه بود که چنین تعطیلات طولانیای داشته باشیم. به هر حال شاید بتوان گفت یک مقدار از آن طبیعی بود چون ایام عید بود و بعد فاطمیه بود و گرفتاریهای آقایان در مورد ترافیک سفر باعث این تعطیلات شد. ان شاء الله سال خوب و خوشی زیر سایه حضرت ولیعصرأ برای همه حوزههای علمیه و طلاب و فضلا و شما عزیزان باشد.
شبهه شرعی در مشروعیت تعطیلات زیاد:
اما این نکته مطرح است که این تعطیلات معلوم نیست از نظر شرعی بیشبهه باشد نمیدانم شبهه شرعی از نظر معصیت در تعطیل کردن باشد یا خیر؟
سیره فقهاء سلف در تداوم تحصیل:
در اواسط اسفند همایشی برای مرحوم حاجی کلباسی در اصفهان برگزار شد و به مناسبت اینکه آن مرحوم با دو واسطه جد مادری ما محسوب میشود از من برای سخنرانی دعوت شد و در آن همایش سخنرانی کردم.
در شرح حال ایشان آمده است از شاگردان مرحوم وحید بهبهانی بود که مبتکر و استاد در علم اصول است و نیز از شاگردان مرحوم سید علی صاحب ریاض در فقه و نیز مرحوم کاشف الغطاء و نیز سید بحرالعلوم که معروف است خدمت امام زمان میرسید بوده است و مرحوم کلباسی در قم دو سال در درس مرحوم میرزای قمی شرکت کرد و خیلی صمیمی بودند و مکاتباتی هم داشتند که موجود است و عبارات زیبائی دارد و در کاشان و نراق نیز یک سال یا بیشتر در درس مرحوم فاضل نراقی صاحب مستند شرکت میکرد.
مرحوم کلباسی شخصیتی است که از نظر علمی «رساله اشارات» را در اصول و «منهج» یا «منهاج» را در فقه نوشت و یک رساله عملیه بنام «نخبه» نیز دارد که معروف است اولین رساله عملیه فارسی است و 25 یا 26 نفر از بزرگان این رساله را حاشیه زدند از جمله مرحوم شیخ انصاری و مرحوم میرزای شیرازی بزرگ صاحب فتوی تنباکو و نیز میرزای شیرازی کوچک و سید محمد کاظم یزدی صاحب عروة و آخوند خراسانی و شیخ عبد الکریم حائری بر آن رساله عملیه حاشیه زدند که معلوم می شود این رساله از نظر علمی جا افتاده بود و هم در بین مردم پیروان فراوان داشت و متداول بود یعنی تعداد زیادی مقلد مرحوم کلباسی بودند و از طریق رساله به فروعات عمل میکردند.
غرض از بیان این تاریخچه بیان این نکته بود که مرحوم کلباسی از استادشان مرحوم علامه سید بحر العلوم نقل میکند و میفرماید سید فرمودند من درس را واجب عینی میدانم و لذا سید حاضر نبود یک روز درس را ترک نماید و در درسشان فرمودند که 30 سال است که کربلا هستم و توفیق زیارت نجف پیدا نکردم چون لازمهاش تعطیلی درس بود و زیارت مستحب است و درس واجب و تعطیلی درس حرام است. - اینگونه روش شاید اصلا برای ما قابل باور نیست - ظاهرا اواخر عمر در ظرف 30 سال یک بار که عروسی پسرش بود نجف مشرف شد.
جالب اینجاست که شبههای هم در مورد عدم تشرف به کربلا از نظر معصیت بودن در ذهنش نبود که در تشرفات خود از امام زمانأ سؤال نماید و امام هم در مورد زیارت نجف به ایشان تذکر ندادند گویا که امام هم راضی بودند بحر العلوم با ترک نجف به درس مشغول باشد این روش بحرالعلوم حاکی از اهتمام ایشان به درس است.
در حالات علامه حلی هم میگویند مسافرت نمیرفت و اگر پیش میآمد از نجف به کربلا بیاید با تمام شاگردان میرفت و در راه و نیز در مقصد درس داشتند. اما امروزه چیزی که اصلا توجه به آن نیست درس است و برای کوچکترین بهانهای درس تعطیل میشود و معالاسف برای ما مهم هم نیست که درس تعطیل شود و این برای حوزههای علمیه واقعا خسارت است.
چنانچه شاهد بودید در حدود 50 تا 60 هزار نفر به مدت 20 روز درسشان تعطیل شد. این پرسش جدی است که چرا و برای چه؟ و هیچ شبههای هم نیست که خسارت است. امیدواریم خداوند توفیق بیشتری بدهد که حوزههای علمیه از این رکودی که دارد بیرون بیاید.
بحث فقهی: دیه جنایت بر حیوان:
الثالث من اللواحق الجنایة علی الحیوان:
اولین مورد از لواحق دیات جنین بود که بحث شد و مراحل جنین و دیه آن بررسی شد دومین مورد از لواحق بحث عاقله بود که گفتیم دیه خطای محض با عاقله است و مراحل عاقله را گفتیم و بحث شد.
اکنون بحث در مورد سوم از لواحق یعنی جنایت بر حیوان است وهی باعتبار مجنی علیه علی ثلاثه اقسام.
قسم اول: مأکول اللحم:
مانند گوسفند و گاو و شتر که هم تذکیه میشوند و هم گوشتشان قابل خوردن است.
قسم دوم:
حیوانی که قابل تذکیه است اما قابل خوردن نیست مانند روباه و شغال و پلنگ و غیره یعنی اگر تذکیه شوند محکوم به طهارت هستند و در صورت تذکیه از پوستشان حتی در نماز میتوان استفاده نمود.
قسم سوم: حیواناتی که قابل تذکیه نیستند مانند کلب و خنزیر.
و ما یک یک اقسام را از نظر دیه بررسی میکنیم:
اول: دیه ما یاکل لحمه: اگر جانی حیوان مأکول اللحم (گوسفند، گاو، شتر) کسی را بدون اذن مالک سر ببرد در مورد دیه آن دو قول مطرح است.
قول اول: پرداخت تفاوت قیمت: جانی باید تفاوت قیمت زنده و مذبوح حیوان را بدهد یعنی گوسفند زنده قیمت گذاری میشود و ذبح شده از گوشت و کله پاچه و پوست نیز قیمت گذاری میشود و جانی باید تفاوت قیمت را بپردازد و اگر تفاوت قیمت نداشت هیچ خسارتی به عهده جانی نیست و فقط به خاطر تصرف عدوانی در مال غیر معصیت کرده و فعل حرامی انجام داده است که تعزیر دارد.
مرحوم صاحب جواهر
[1]
میفرماید «قال به المتاخرون» مرحوم شیخ طوسی در مبسوط
[2]
میفرماید «فان أتلف بهیمة ففیها ما ذکرنا» مرحوم محقق در شرایع
[3]
میفرماید «وهو اشبه» اشبه به قواعد و اصول این قول است.
دلیل قول اول:
1- قاعده: گفتهاند «من اتلف مال الغیر فله ضامن» و چون جانی کل مال را تلف نکرد بلکه بعض منافع آن را تلف نمود مثلا شیر داشت یا بارکشی از شتر میکرد و الآن این منافع را ندارد پس نقص منافع را باید جبران نماید و تفاوت را بپردازد.
2- اصل: اگر شک بکنیم که آیا بیش از این مقدار که تلف کرد بدهکار است یا خیر؟ اصل برائت ذمه او از ضمانت مازاد است. و از این جهت که فعل حرامی مرتکب شد معاقب است و هر فعل حرامی تعزیر دارد و لذا حاکم میتواند او را تعزیر نماید.
قول دوم: پرداخت تمام قیمت حیوان:
گفتهاند جانی باید تمام قیمت حیوان را بدهد شیخ طوسی در نهایة
[4]
و شیخ مفید در مقنعه
[5]
و سلار
[6]
و قاضی ابن براج
[7]
و ابن حمزه
[8]
و ابن سعید
[9]
غرامت تمام قیمت توسط جانی را پذیرفتهاند.
و از متأخرین مرحوم آقای خویی
[10]
در مبانی تکملة در مسأله 398 در کتاب الدیات متعرض این قول شده و به پرداخت کل قیمت حیوان فتوی داده است.
دلیل دوم:
1- گفتهاند گرچه برخی از منافع این حیوان الان قابل استفاده است اما ذابح اهم منافع این حیوان را تلف کرده است و اگر اهم منافع چیزی از بین رفت در حکم تلف است پس تمام قیمت را باید بدهد.
2- مرحوم آقای خویی میفرماید اصلا حیوان زنده و مرده در عرف متباین هستند در عرف حیوان زنده وقتی از بین رفت از شمول حیوان بودن خارج شده و میته شده است منتهی حیوان مرده گاهی قابل استفاده است و گاهی قابل استفاده نیست پس دو عنوان داریم و آنکه قبل از ذبح حیوان بود اکنون که ذبح شد تالف است و چیز دیگری است که منافع خاص خودش را دارد و لذا ذابح باید قیمت کل را بدهد و بعد از پرداخت کل قیمت؛ ذبیحه و لاشه به مقتضای مبادله که تمام پول را داد ملک جانی میشود.
مرحوم امام قول اول پرداخت تفاوت قیمت - را قبول میکنند و به نظر ما نیز هو الحق زیرا مطلوب در گوسفند گوشت گوسفند است یعنی گوشت گوسفند اهم منافع یا لااقل منفعت مهم است نه حیات آن
[11]
پس بعض منافع از بین رفته و باید آنرا جبران نمود از منفعت مهم که حق مالک است و میتوانند استیفاء کند باقی است پس نمیتواند بگوید ذبیحه را ببر چون ملک خودش را نمیتواند تحمیل بر جانی کند البته اگر تراضی بکنند که صاحب گوسفند کل قیمت را بگیرد و جانی پس از پرداخت کل قیمت مالک ذبیحه شود مانعی ندارد اما مالک گوسفند نمیتواند جانی را الزام کند که گوشت حیوان را ببرد و قیمت آنرا بدهد.
بنابراین قول اول پرداخت تفاوت - اقوی است و مرحوم امام هم میفرماید «لزمه التفاوت بین کونه حیا او مذکی».
وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.
[1] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی جواهری، ج43، ص390، دارالکتب الاسلامیة طهران: «وهل للمالك دفعه والمطالبة بقيمته؟ قيل: نعم وهو اختيار الشيخين رحمهما الله) في المقنعة والنهاية وسلار والقاضي وابني حمزة وسعيد، على ما حكي عن بعضهم: (نظرا إلى إتلاف أهم منافعه) فهو حينئذ بحكم التالف.»
[2] المبسوط، شیخ طوسی، ج3، ص62، مکتبة المرتضویة.
[3] شرایع الاسلام، محقق حلی، ج4، ص1049، استقلال طهران.
[4] النهایة، شیخ طوسی، ص780، قدس محمدی قم: «فإن أتلفه على وجه يمكنه الانتفاع به، كان صاحبه مخيرا بين أن يلزمه قيمته يوم أتلفه، ويسلم إليه ذلك الشئ، أو يطالبه بقيمة ما بين كونه متلفا وكونه حيا.»
[5] المقنعة، شیخ مفید، ص769، جامعه مدرسین قم.
[6] المراسم العلویة، سلار بن عبدالعزیز، ص245، مجمع جهانی اهلبیت.
[7] المهذب، قاضی ابن براج، ج2، ص512، جامعه مدرسین قم.
[8] الوسیلة، ابن حمزة طوسی، ص428، مکتبة آیةالله العظمی مرعشی نجفی.
[9] الجامع للشرایع، یحیی بن سعید حلی، ص603، سید الشهداء- العلمیة قم.
[10] مبانی تکملة المنهاج، سید ابوالقاسم خویی، ج2، ص424، مسأله 398، علمیة قم.
[11] گفتنی است ممکن است به طور نادر گوسفندانی از نژاد خاص پیدا شوند که فقط برای استفاده از پشم آنان پرورش داده میشوند و مصرف گوشتی ندارند و همواره از پشم آنان استفاده میشود و منافع مهم آنان پشم است اما این جزء موارد نادر است و به طور غالب گوشت گوسفند اهم منافع است.