درس خارج فقه استاد مقتدایی
92/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر (جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در آیات و روایات)
بحث اخلاقی چهارشنبهها را نمیخوانیم برای اینکه بحث شرط اول از شرائط چهارگانه را تمام کنیم.
شرط اول: علم به معروف و منکر: گفتیم شرط اول از شرایط امر به معروف و نهی از منکر این است که آمر و یا ناهی؛ معروف و منکر را بشناسد و بحث بود که آیا از شرایط واجب است یا وجوب؟ و گفتیم اگر از شرایط وجوب بدانیم کسی که این شرط را ندارد امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست مانند استطاعت که اگر شرط را دارد حج واجب است اینجا هم اگر کسی علم دارد امر به معروف و نهی از منکر واجب است و اگر نمیداند واجب نیست.
جمعی از بزرگان از جمله مرحوم امام[1] و مرحوم محقق[2] این قول را پذیرفتند و حتی صاحب جواهر[3] نقل کردند که علامه در منتهی گفت: اصحاب -بلاخلاف بینهم- این شرط را از شرایط وجوب میدانند. در مقابل صاحب مسالک[4] و محقق کرکی[5] در حاشیه قائلند که علم در اینجا شرط واجب است مثل نماز که امر به نماز شده است منتهی شرایطی دارد که شرایط آن وجوب تحصیل دارد و باید شرایط را تحصیل کند و واجب را اتیان نماید و اینجا هم امر به معروف و نهی از منکر اطلاق دارد و مانند اطلاقات دیگر است و شرائط آن باید تحصیل شود.
مرحوم محقق[6] و شهید[7] این قول را قبول دارند و دیروز استدلالشان را گفتیم و عمده استدلالشان اطلاق ادله است چون به نحو اطلاق امر شده لذا هم بر عالم و هم بر جاهل واجب است و جاهل باید تحصیل علم کند.
منتهی یک مثال هم زدند که مثلا از هر راهی قطع پیدا کردیم زید منکری را مرتکب شده ولی نمیشناسیم کدامیک از کارهایش بوده پس باید برویم و تحقیق کنیم که منکر کدامیک از افعال اوست و از آن نهی کنیم پس شرط واجب است نه شرط وجوب.
مرحوم صاحب جواهر[8] بر این قول دوم چهار ایراد وارد کرده است که اگر این ایرادها قبول باشد پس قول به شرط واجب بودن علم منتفی میشود.
ایراد اول بر قول به شرط واجب بودن علم: حرف شما خلاف اجماع است اصحاب من غیر خلاف قائلند که شرط علم در امر به معروف و نهی از منکر شرط وجوب است. علامه در منتهی[9] فرمود مخالفی در مسئله نیست پس اجماع یا لااقل شهرت دارد و شما خلاف اجماع و شهرت گفتید و این درست نیست.
ایراد دوم بر قول به شرط واجب بودن علم: تمسک به روایت؛ قول شما مخالف روایت مسعدة بن صدقه است
«محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن أبي عبدالله(عليهالسلام) قال: سمعته يقول وسئل عن الامر بالمعروف والنهي عن المنكر أواجب هو على الأمة جميعا؟ فقال: لا، فقيل له: ولم؟ قال: إنما هو على القوي المطاع العالم بالمعروف من المنكر، لا على الضعيف الذي لا يهتدي سبيلا»[10]
که سائل سوال کرد که آیا امر به معروف و نهی از منکر بر جمیع امت واجب است «قال لا» عرض کرد پس بر چه کسی واجب است امام فرمود آن قوی مطاعی که عالم باشد پس علم را شرط وجوب قرار داده پس قول شما مخالف این روایت است.
ایراد سوم بر قول به شرط واجب بودن علم: تمسک کردید به اطلاقات ادله و میگوییم جاهل باید تحصیل علم کند صاحب جواهر[11] میفرماید ظاهر این حدیث اطلاق است ولی در واقع اطلاق نیست بلکه منساق از اطلاق خطاب به علما است یعنی بر همه علما امر به معروف واجب است و در عبارت حدیث تحصیل تعلم نیست.
ایراد چهارم بر قول شرط واجب بودن علم: این مثالی که زدید خارج از بحث است شما میفرمایید علم داریم زید یک منکری را مرتکب شده پس باید برویم یاد بگیریم وقتی علم پیدا کردیم موضوع را فهمیدیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم این مثال محل بحث نیست. این مثال خارج از بحث است زیرا اگر علم پیدا کردید که منکری را انجام داد موضوع را فهمیدید طبیعی است باید به دنبال تعیین مصداق بروید و این خارج از بحث ماست بلکه مثال محل بحث در جایی است که ممکن است افرادی در جامعه معروفهایی را ترک میکنند و منکرهایی را انجام میدهند و ما نمیدانیم آن منکر کدامیک از افعال اوست اینجا تکلیفی نداریم و اگر شک هم بکنیم اصل عدم وجوب است و این قسم محل حرف ماست نه آن مثالی که شما ذکر کردید.
بنابراین نتیجه میگیرد که شرط علم، شرط وجوب است و امر به معروف و نهی از منکر به شرطی واجب است که عالم به معروف و منکر باشید و اگر عالم نبود امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.
مناقشه در ایرادات صاحب جواهر:
البته هر چهار ایراد صاحب جواهر قابل جواب است
جواب ایراد اول صاحب جواهر: در جواب صاحب جواهر که فرمود اینکه خلاف اجماع است. میگوییم چنین اجماعی نداریم و حرف علامه[12] ادعای لاخلاف است و ادعای اجماع نیست. و ادعای عدم مهم نیست زیرا ممکن است کسانی که مخالفت نکردند به خاطر این است که متعرض مسأله نشدند و چه بسا اگر متعرض میشدند مخالفت میکردند. و اگر فرض کنیم اجماع هم باشد این اجماع مدرکی است چون دلیل اجماعات روایات و ادله است اگر این مدارک را جواب دادیم پس مدرک مجمعین رد شد.
جواب ایراد دوم صاحب جواهر: اینکه صاحب جواهر گفتند مخالف روایت مسعده بن صدقه[13] است. میگوییم روایت این بود که سوال کرد آیا امر به معروف و نهی از منکر بر همه امت واجب است؟ امام فرمود خیر بر 1-قوی 2-مطاعی که 3-عالم باشد. میگوییم چرا شما فقط علم را میگویید بلکه امام سه چیز را فرمود اول بر «قوی» دوم بر «مطاع» و سوم بر «عالم» در نتیجه باید قوی و مطاع بودن را هم شرط وجوب بدانید در حالیکه -بعد میرسیم- هیچکس نگفته است قوی و مطاع بودن جزء شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر است بلکه همین مقدار که احتمال تاثیر هم وجود داشته باشد واجب است. پس قوی و مطاع بودن نمیتواند شرط وجوب باشد بعد میگوییم مطاع بودن شرط نیست چون همین قدر که احتمال تاثیر بدهد باید امر به معروف کند پس این سه مورد قوی و مطاع و عالم بودن میشوند از شرایط تنجیز حکم، نه اصل حکم؛ پس با تمسک به این روایت نمیتوانیم بگوییم تصریح دارد که علم شرط در تکلیف است بلکه شرط تنجیز است.
جواب ایراد سوم صاحب جواهر: اینکه صاحب جواهر گفتند این اطلاقات اطلاق روشنی نیست و خطاب به عالم است. میگوییم به چه دلیل خطاب قرآن را متوجه اشخاص خاص کنیم؟ دلیل میخواهد مثل اینکه اقیموا الصلاه را متوجه گروه خاصی کنیم حال آنکه اینگونه نیست بلکه خطاب متوجه همه است و آنهاییکه میدانند در معرض هستند و بقیه باید تحصیل کنند ولو تقلیدا باید یاد بگیرند البته اگر برای بعضی حرجی باشد طبیعتا موظف به تحصیل علم به معروف و منکر نیستند و تحصیل علم هم اگر تقلیدی باشد کافی و لازم نیست اجتهاد کند پس هیچ وجهی برای اینکه اطلاق را متوجه گروه خاصی بدانیم نداریم.
جواب ایراد چهارم صاحب جواهر: اینکه صاحب جواهر خود مثال مستقل بیان کرد و فرمود مثال محقق کرکی خارج از بحث است؛ میگوییم تصادفاً اصل بحث همین مثال محقق کرکی است و دلیل ما هم همین است زیرا اگر بدانیم زید مرتکب منکری شده بنابر حرف شما که میگویید شرط وجوب است چرا میگویید اگر میدانم مرتکب منکر شده بر من واجب است علم به منکر پیدا کنم وقتی اینگونه میگویید پس معلوم میشود تکلیف نیست. پس شرط وجوب نیست اینکه قبول کردید باید برود یاد بگیرد پس قبول کردید که شرط وجوب نیست بلکه شرط واجب است و اصل برائت در جایی است که دلیل نباشد ولی اینجا اطلاقات که دلیل است جای برائت نیست.
نتیجه: ایرادات صاحب جواهر[14] به استدلالات شهید[15] و محقق کرکی[16] صحیح نیست و قول آنان قول حق است بر خلاف قول حضرت امام که شرط وجوب میدانستند که گفتیم مفسده هم دارد چون هرکسی میگوید من که جاهلم چرا باید یاد بگیرم منکرات چیست؟ تا بر من نهی از منکر واجب شود. در حالیکه خود امام میفرمود سکوت حرام است پس اگر کسی بگوید من منکر را نمیشناسم پس تکلیف ندارم باید صحیح باشد. در حالیکه چنین فرضی را قبول ندارند.
علیایحال این قول تمام نیست که شرط وجوب باشد علم به معروف و منکر در امر به معروف و نهی از منکر شرط واجب است و اگر کسی این شرط را نداشت باید تحصیل کند.
پس قول حق قول شهید[17] و محقق کرکی[18] است.
شرط دوم برای بعد از تعطیلات ایام محرم انشاءاله.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین