< فهرست دروس

بحث فقه -استاد مقتدایی-کتاب خمس

93/06/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث اخلاقی (سبک زندگی اسلامی) بحث فقهی: كتاب الخمس (تعریف خمس)
سبک زندگی اسلامی؛ حق مسلمان بر مسلمان؛
در بحث اخلاقی که قبلا داشتیم به موضوع «سبک زندگی اسلامی» پرداختیم که اسلام به مسلمین در معاشرتها آداب و رسوم و رفت و آمد و برخورد با افراد دیگر چه سبکی را دستور داده و این مطالب در اسلام خیلی بطور وضوح و موکد بحث شده و دستور داده شده است
1- سبک زندگی در خانواده:
گفتیم از خانواده شروع می‌کنیم که در یک خانواده پدر و مادر و همسر و فرزندان هستند روش برخورد اینها از نظر اسلام چگونه است و چه حقوقی نسبت به یکدیگر دارند؟ و بحث شد که حقوق پدر و مادر بر فرزند چیست و فرزندان باید رعایت کنند و حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چیست؟ که پدر و مادر باید رعایت کنند. و گفتیم قدیتفق که فرزند پدر را عاق می‌کند همانطور که پدر فرزند را عاق می‌کند و نیز حقوق همسر چیست؟ و زن و شوهر چه حقوقی بر همدیگر دارند.
2- سبک زندگی نسبت به همسایه:
گفتیم در مورد همسایه حقوقی در روایات ذکر شده است که رعایت آن لازم است و گفتیم تا چه فاصله‌ای را حق جار می‌گویند.
3- سبک زندگی نسبت به مسلمان دیگر:
و نیز حقوق برادری نسبت به افراد دیگر که هر مسلمانی نسبت به مسلمان دیگر چگونه باید رفتار کند و مقداری بحث کردیم و ادامه داشت در ابتدا ذکر کردیم که سه‌گونه فرض شده و در روایات که نسبت به افراد دیگر که با آنها برخورد می‌کنیم سه‌گونه تعبیر وجود دارد.
تعبیر اول: تساوی همه انسانها: امام سجاد(ع) خطاب به زهری فرمود که ﴿يَا زُهْرِيُّ أَمَا عَلَيْكَ أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِينَ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ فَتَجْعَلَ كَبِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِكَ وَ تَجْعَلَ صَغِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِكَ وَ تَجْعَلَ تِرْبَكَ[1]مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِيكَ؟ فَأَيَّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَيْهِ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِكَ سِتْرَهُ؟﴾[2]
چه عیبی دارد تمام افراد انسان را بمنزله یک خانواده فرض کنی؟. یک خانواده را گفتیم پدر و مادر و فرزندان هستند اگر فردی است که سنش بالاتر است می‌گوییم پدر ماست. اگر خانمی است که سنش بالاتر است می‌گوییم مادر ماست. و اگر سنش کوچکتر از ماست هرچه که باشد سیاه و سفید و عرب و عجم به منزله فرزند است و اگر مساوی است برادر است.
این یک تعبیر است که هر مسلمانی را -در هر بلادی از هر قوم و قبیله‌ای- به منزله اهل‌بیت خودت قرار بده و در ادامه می‌فرماید کدامیک از اینها را دوست داری که در حقش ظلم بکنی به پدر و مادرت و فرزند؟ همانطور که دوست نداری به اینان ظلم بکنی به دیگر مسلمانان هم ظلم نکن و کدامیک از اینها را دوست داری که نفرین کنی یا علیه او حرف بزنی و کدامیک از اینها را حاضری پرده سرّشان را فاش کنی؟
اگر همین روش را مسلمانان رعایت بکنند مشخص می‌شود چه جامعه متعالی و پر از مهر و محبت و صفا و دوستی خواهند داشت.
تعبیر دوم: برادری انسانها نسبت به هم: در بیانی قویتر و نزدیکتر از تعبیر اول حضرت امام صادق} فرموده است تمام افراد مسلمان بمنزله برادرند.
﴿وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ الْحَجَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ عَيْنُهُ وَ دَلِيلُهُ لَا يَخُونُهُ وَ لَا يَظْلِمُهُ وَ لَا يَغُشُّهُ وَ لَا يَعِدُهُ عِدَةً فَيُخْلِفَهُ.[3] [4]
به نقل علی بن عقبه حضرت امام صادق} فرمود: مومن مطلقا برادر دینی مومن است یعنی محبت و دوستی و صداقتی که بین دو برادر باید باشد بین اینان هست به اضافه مساوات و برابری برادر مومن عین برادر مومن است یعنی دیده‌بان و مراقب است که کسی ظلمی به او نکند و دلیل و راهنمای اوست اگر خطا و اشتباهی می‌کند او را راهنمایی کند و هیچوقت به او خیانت نمی‌کند و غش و خیانت نمی‌کند و هیچ وعده‌ای به او نمی‌دهد که خلف وعده کند.
تعبیر سوم: همگان مانند یک جسد هستند: تعبیر سوم نیز از این دو تعبیر هم قویتر است ﴿مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ} يَقُولُ الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِي سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.[5]
در نقل ابوبصیر حضرت امام صادق} فرمود تمام مسلمانان با یکدیگر حکم اعضای یک جسد را دارند و اگر یکی از این اعضا گرفتاری برایش پیدا شد مثلا اگر کسی در سرش دردی داشته باشد کاری نمی‌تواند بکند چون وقتی سر درد بکند پا هم پیش نمی‌رود و در کار اعضای دیگر هم اختلال ایجاد می‌شود و جمیع مسلمین هم مثل همین هستند اگر یکی فقیر شد یا مریض شد باید تاثیر روی همه بگذارد و بروند به کمک او مثلا کسی تیغی به پایش برود می‌نشیند و دقت می‌کند تا آن را دربیاورد و هیچ موقع چشم نمی‌گوید به من ارتباطی ندارد یا دست نمی‌گوید به من ارتباطی ندارد آن شعر سعدی بنی آدم اعضای یکدیگرند. هم برگرفته از این روایت است لذا اگر فردی از افراد جامعه مشکلی داشت دیگران نباید بگویند به ما ارتباطی ندارد.
توضیحی پیرامون تعبیر اول: تساوی همگان در برخورد:
تاکنون گفتیم در معاشرت با افراد سه‌گونه تعبیر روایت داریم در ادامه خوب است متذکر شویم در همان روایت مربوط به تعبیر اول که امام سجاد} فرمود تمام افراد به منزله یک خانواده هستند. یک ذیلی هم آن روایت دارد می‌فرماید ﴿وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ بِأَنَّ لَكَ فَضْلًا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ﴾[6] اگر شیطان که لعنت خدا بر او باد به تو وسوسه کرد که بر انسان دیگری برتری داری زیر بار این وسوسه نرو. ﴿فَانْظُرْ إِنْ كَانَ أَكْبَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِي بِالْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي﴾[7] پس بنگر اگر طرف مقابل سنش از تو بالاتر بود پس با خودت بگو او بیشتر از من عبادت کرده و ایمانش جلوتر از من بوده پس از من بهتر است. ﴿وَ إِنْ كَانَ أَصْغَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِي وَ الذُّنُوبِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي﴾[8] و اگر سنش از تو کمتر است پس با خودت بگو من بیشتر از او گناه کردم پس او از من بهتر است ﴿وَ إِنْ كَانَ تِرْبَكَ فَقُلْ أَنَا عَلَى يَقِينٍ مِنْ ذَنْبِي وَ فِي شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِي أَدَعُ يَقِينِي لِشَكِّي﴾[9] و اگر سنش همسن توست با خودت بگو من یقین دارم گناهکارم اما نمیدانم او گناهکار است پس باز او بهتر از من است. همه ما باید به این موازین اخلاقی عمل کنیم و اگر کسی عمل نمیکند مقصر است و باید به او تذکر بدهیم بنابراین اگر کسی عمل نکرد ضرری به این روایات و دستورات اسلامی‌ندارد و در ذهنها نیاید که بزرگان ما عمل نمی‌شود زیرا این همین خودش یک وسوسه و القاء شبهه است که بگوییم اینها خودشان عمل نمی‌کنند از خداوند می‌خواهیم که به همه ما توفیق بدهد که عمل کنیم.
بحث فقهی: تعریف خمس:
در بحث گذشته پس از بیان ویژگی خمس یک تعریف از مرحوم شهید برای خمس را بررسی کردیم اکنون یک بار دیگر به همان مطلبی که از امام در مورد ویژگی خمس نقل شد برمی‌گردیم و علاوه بر یک روایتی که در ویژگی خمس خواندیم روایت دیگری را هم مورد بررسی قرار می‌دهیم. حضرت امام در مورد ویژگی خمس فرمودند «هو الذي جعله الله تعالى لمحمد, وذريته كثرالله نسلهم المبارك عوضا عن الزكاة التي هي من أوساخ أيدي الناس إكراما لهم، ومن منع منه درهما كان من الظالمين لهم والغاصبين لحقهم»[10] خداوند خمس را برای پیامبر, و ذریه او قرار داده عوض از زکاتی که پستی و چرکی در مال است. شاید از این باب باشد که خداوند در قرآن می‌فرماید ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِهَا وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[11] به پیامبر, می‌فرماید زکات را از آنها بگیر تا باعث تطهیر خودشان و دور شدن از رذائل نفسی مثل حب مال و بخل شود.
و چون زکات اینگونه است خداوند پیامبر, و ذریه‌اش را اعلی و اعظم دانست که از این اموال به آنها برسد و البته برای هردو یعنی برای دهنده و گیرنده اوساخ است چون وسخ است به پیامبر و آلش نمی‌دهیم
روایات زیادی –علاوه بر روایتی که دیروز خواندیم- در این رابطه داریم
1-سلیم بن قیس ﴿وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ خَطَبَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع)وَ ذَكَرَ خُطْبَةً طَوِيلَةً يَقُولُ فِيهَا نَحْنُ وَ اللَّهِ عَنَى بِذِي الْقُرْبَى- الَّذِينَ قَرَنَنَا اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ, فَقَالَ فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فِينَا خَاصَّةً إِلَى أَنْ قَالَ- وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا فِي سَهْمِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً أَكْرَمَ اللَّهُ رَسُولَهُ وَ أَكْرَمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنْ يُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ النَّاسِ فَكَذَّبُوا اللَّهَ وَ كَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا كِتَابَ اللَّهِ النَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اللَّهُ لَنَا.﴾[12]
امیرالمومنین(ع) می‌فرماید مراد از ذی‌القربی که در آیه وجود دارد ما هستیم و خداوند ما را قرین خودش قرار داده و در سهم صدقه نصیبی برای ما قرار نداده است و ما را گرامیتر از این دانست که از مالی که وسخ دست مردم است مصرف کنیم و بخوریم.
از اینگونه روایات زیاد داریم که از زکات تعبیر به وسخ شده است.
ان قلت:
ممکن است به ذهن بیاید که این فقرا بندگان خدا هستند عیال الله هستند و مومن هستند چه گناهی کردند که اوساخ را به آنها بدهیم و این خلاف شأن پروردگار است که نسبت به مومنین محبت دارد.
قلت:
در جواب می‌گوییم بعید نیست که یک نکته در آن باشد به اینکه این نیازمندان خوشحال نباشند که مال مفتی به دست می‌آورند و تنبلی بکنند و از زکات بگیرند بلکه باید در ذهنشان باشد که این وسخ است و باید تلاش کنند که خودشان کسب درآمد کنند و در ضرورات از وسخ استفاده نمایند و در ضرورت هم ارتکاب محذورات اشکالی ندارد. الضرورات تبیح المحذورات.
از این جهت اوساخ گفته شده و الا اینکه شأن فقیر پایین بیاید و تحقیر شده باشد نیست ولی درعین حال شأن پیامبر, و خویشان و ذوی‌القربی این نیست که همین را هم عندالضرورة بگیرند و چون وسخ مال است مردم باید جدا کنند تا مال تطهیر شود و مصارف آن یکی برای فقرا است.
نکته:
در خمس تعبیر این است «هرچه درآمد پیدا کردید خدا در آن شریک است» یعنی یک پنجم آن برای شما نیست سادات در آن شریک هستند. اما در زکات اینگونه نیست صدقات برای خود مردم است با خمس فرق دارد چون می‌فرماید «خذ من اموالهم صدقة» «اموالهم» مال خود مردم است که باید اوساخ را خارج کند البته در زکات یکی از مصارف آن فی سبیل‌الله است اما در خمس این‌گونه نیست بلکه خدا مالک می‌شود یک سهم برای خداوند یک سهم برای پیامبر, و یک سهم برای امام} و سه سهم هم برای فقرا و ایتام و مساکین از بنی هاشم است.
ادامه بحث برای فردا.


[1]تِرب یعنی قرین و همسال .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo