بحث فقه -استاد مقتدایی-کتاب خمس
93/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الخمس (حکم اختصاص
خمس غنائم به منقولات یا اعم از منقولات و غیرمنقولات و
حد نصاب در خمس غنائم)
سبک زندگی - برخورد با یکدیگر - مصافحه؛
در بحث اخلاقی هفته گذشته در مورد سلام صحبت شد گفتیم یکی از مصادیق سبک زندگی اسلامی این است که وقتی دو برادر دینی به هم میرسند سلام بکنند و روایات زیادی در این باب است که تعدادی را خواندیم و تاکید فراوانی بر آن شده بود «ابدئوا بالسلام» یعنی به یکدیگر رسیدید سلام بکنید و یا فرمود اگر کسی آمد صحبت کرد قبل از سلام جواب او را ندهید «فلاتجیبوه».
بحث امروز در مورد مصافحه است که از مصادیق احترام به برادر دینی و سبک معاشرت اسلامی است مصافحه این است که دو طرف دست در دست یکدیگر بگذارند و فرق نمیکند با یک دست یا دو دست باشد دست دادن ایجاد محبت میکند.
و در روایات زیادی به مصافحه تاکید شده است
1- «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُاللَّهِ(ص) إِذَا لَقِيَ أَحَدُكُمْ أَخَاهُ فَلْيُسَلِّمْ عَلَيْهِ وَ لْيُصَافِحْهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَكْرَمَ بِذَلِكَ الْمَلَائِكَةَ فَاصْنَعُوا صُنْعَ الْمَلَائِكَةِ»[1] [2]
جابر از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود رسولالله فرموده است وقتی به برادر دینی رسیدید باید سلام کنید و مصافحه کنید. زیرا به خاطر همین عمل خداوند به ملائکه کرامت داده است. پس شما همان کاری که ملائک کردهاند را انجام دهید.
2- «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ بَقَّاحٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُاللَّهِ(ص) إِذَا الْتَقَيْتُمْ فَتَلَاقَوْا بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصَافُحِ وَ إِذَا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِالاسْتِغْفَارِ.»[3] [4]
جابر از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود رسولالله فرموده است که وقتی با یکدیگر ملاقات کردید ملاقات را با سلام کردن و مصافحه شروع کنید و موقع جدا شدن از یکدیگر برای یکدیگر طلب مغفرت نمایید.
3- فضیلت مصافحه؛ «ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَيُّوبَ عَنِ السَّمَيْدَعِ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا أَدْخَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يَدَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِمَا وَ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى أَشَدِّهِمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ فَإِذَا أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِوَجْهِهِ عَلَيْهِمَا تَحَاتَّتْ[5] عَنْهُمَا الذُّنُوبُ كَمَا يَتَحَاتُّ الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ»[6] [7]
مالک بن اعین از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده است که حضرت امیرالمومنین(ع) فرمود وقتی دو برادر دینی به هم میرسند و مصافحه میکنند خداوند دستش را بین دستهای آن دو قرار میدهد. یدالله کنایه از رحمت است و رحمتی بین این دستها قرار میدهد که اینان آن را لمس میکنند و آنکه ابراز محبت بیشتری میکند را مورد غایت رحمت خود قرار میدهد و در این حال گناهانشان از بین میرود همانگونه که برگ درختان از درخت میریزد.
4- «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَيْهِمَا بِوَجْهِهِ وَ تَسَاقَطَتْ عَنْهُمَا الذُّنُوبُ كَمَا يَتَسَاقَطُ الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ»[8] [9]
این روایت نظیر روایت قبلی است و ابوعبیده حذاء از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده است که حضرت امیرالمومنین(ع) فرمود: دو برادر دینی وقتی به هم میرسند و مصافحه میکنند خداوند توجه ویژه به آنها میکند و آنها را در منتهای رحمت و مغفرت قرار میدهد گناهانشان ساقط میشود همانطور که برگ درختان میریزد.
در روایت قبلی از توجه ویژه به کسی که از دو نفر علاقه بیشتری به مصافحه داشته باشد؛ دارد اما در این روایت میگوید خداوند به هردو نفر توجه ویژه دارد.
5- «عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ زَيْدِ بْنِ الْجَهْمِ الْهِلَالِيِّ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ إِذَا صَافَحَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ فَالَّذِي يَلْزَمُ التَّصَافُحَ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الَّذِي يَدَعُ أَلَا وَ إِنَّ الذُّنُوبَ لَتَتَحَاتُّ فِيمَا بَيْنَهُمْ حَتَّى لَا يَبْقَى ذَنْبٌ»[10] [11]
مالک بن اعین گوید حضرت امام باقر(ع) فرمود وقتی دو مومن با یکدیگر مصافحه میکنند آنکه ملازم باشد و استمرار بدهد اجر و پاداشش بیشتر از آن است که دستش را بکشد کنار و در این صورت و بعد از این عمل تمام گناهان آن دو ریخته میشود به گونهای که هیچ گناهی باقی نمیماند.
چقدر خوب است که به این روایات عمل شود و اگر شیوع داده شود و بین مسلمانان فرهنگ شود این عمل چه برکتی خواهد داشت و چه جامعه ایدهآلی خواهد شد؟! وقتی محبت بین جامعه ایجاد شد دیگر دشمنی بین آنان نیست پشت سرهم غیبت نمیکنند و تهمت نمیزنند خیانت نمیکنند و وقتی محبت ایجاد شد مورد محبت خداوند قرار میگیرند. معالاسف میبینی دو برادر دینی به هم میرسند سرشان را زیر میاندازند و از کنار هم رد میشوند و چه بسا عناد و دشمنی ندارند اما توجه به این فرهنگ و معنویت نیست.
بالاخره این از مصادیق سبک زندگی اسلامی است که اگر ما عمل کنیم همهگیر خواهد شد انشاءاله.
محدوده زمانی مصافحه:
روایاتی هم داریم که حدود مصافحه را بیان میکند که مثلا روزی یکبار باید باشد یا هربار که به هم رسیدند مصافحه میکنند روایت داریم که اگر یک درخت بین شما فاصله شد باز هم مصافحه کنید که روایات آن را بعداً میخوانیم.
بحث فقهی:
فرع هشتم: در فرع هفتم خواندیم که در خمس غنیمت حد نصاب اعتبار ندارد و البته بعضی گفتند که تا بیست دینار اگر رسید خمس دارد.
اکنون بحث جدیدی در مورد یکی از شرائط وجوب خمس در غنیمت مطرح است؛ مشهور قائل به اعتبار شرط است. امام میفرماید: «نعم يعتبر فيه أن لا يكون غصبا من مسلم أو ذمي أو معاهد و نحوهم من محترمى المال،»[12]
البته شرط وجوب خمس از غنائم این است که این مال، مال خود محارب باشد و از خود مشرکین بگیریم. و اگر در ضمن این اموال بدست آمده اموال محترمی نظیر مال ذمی یا کافر معاهد و دیگر همپیمانان و یا مسلمانان وجود دارد و اینها غصب کردند و یا اینکه اموال مسلمانان را غارت کردند بعد از جنگ و پیروزی و بدست آوردن آن اموال آنها را نمیتوان جزء غنائم محاسبه نمود تا خمس داشته باشد و اگر چنانچه این اموال بدست آمد باید به مالک آن برگشت داده شود.
مرحوم سید در عروه عین همین عبارت را دارد و میفرماید «مسألة يشترط في المغتنم أن لا يكون غصبا من مسلم أو ذمي أو معاهد و نحوهم ممن هو محترم المال و إلا فيجب رده إلى مالكه»[13] شرط وجوب خمس در غنیمت آن است که مال بدست آمده در جنگ از اموال مسلمانان یا ذمی یا معاهد و دیگران که مالشان محترم است نباشد که اگر چنین باشد باید به صاحبان آن داده شود.
این قول مشهور است که این شرط لازم است. البته شیخ در نهایه[14] و قاضی ابن براج[15] در بعض کتبش مخالف قول مشهور هستند و میگویند همه اموال غنیمت است و اگر در موردی ثابت شد که مالی غصب است قیمت آن را باید امام از بیتالمال بپردازد و اصل مال در غنائم میماند.
دلیل قول مشهور: اولا: قاعده احترام مال مسلمان که برگرفته از روایت است مثل «حرمة ماله کحرمة دمه» یعنی همانطور که خون مسلمان محترم است مال او هم محترم است ثانیا ادلهای هم داریم که میگویند اموال ذمی و معاهد محترم است.
ثالثا: روایت هم داریم که در ذیل بررسی میکنیم.
صحیحه هشام بن سالم «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ التُّرْكِ يُغِيرُونَ[16] عَلَى الْمُسْلِمِينَ فَيَأْخُذُونَ أَوْلَادَهُمْ فَيَسْرِقُونَ مِنْهُمْ أَ يُرَدُّ عَلَيْهِمْ قَالَ نَعَمْ وَ الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ وَ الْمُسْلِمُ أَحَقُّ بِمَالِهِ أَيْنَمَا وَجَدَهُ.»[17]
هشام بن سالم گوید مردی از حضرت امام صادق(ع) پرسید عدهای ترک زبان و مشرک حمله میکنند به مسلمین و اولاد اینها را به اسارت میگیرند و بعد از این عدهای از مسلمانان مخفیانه با سرقت آن اولاد را از کفار پس میگیرند و برمیگردانند سوال این است که آیا باید اولاد را به آن مسلمانان -پدرانشان- برگردانند؟ امام فرمود بله مسلمان احق به مالش است دست هرکسی که پیدا کرد.
مرحوم آقای خویی میفرماید «و الروایة صحیحة سندا و دلالتها ظاهرة بل صريحة في المطلوب،»[18]
مرحوم آقای خویی میفرماید سند روایت سند صحیح است و دلالت آنهم واضح و صریح بر مطلوب است.
لکن میگوییم گرچه روایت از نظر سند صحیحه است اما از نظر دلالت صریح نیست زیرا بحث در این است که مالی را بعنوان غنیمت میگیریم در بین این اموال مال مسلمانی وجود دارد که غصب شده بود و حالا بعنوان غنیمت از کفار گرفته شده است. اما مورد بحث در صحیحه هشام بن سالم سرقت اموال غصب شده توسط کفار است که امام فرمودند باید به صاحبان آنها برگشت داده شود و بدیهی است مالی که از سرقت گرفته میشود غیر از مالی است که در جنگ به غنیمت گرفته شود غنیمت آن است که حقی برای غانمین در آن ایجاد شود اما اینجا سرقت کردند و حقی در این اموال مسروقه ندارند و باید برگردانند و فرض ما این است که غنیمت جنگی بدست بیاید و فقط این را میفهمیم که مسلمان هرکجا مالش را پیدا کرد احق است و میتواند آن را برگرداند لذا ما میگوییم صریح که نیست حتی ظهور هم ندارد.
روایت دیگری داریم که عکس این است یعنی نه تنها از نظر دلالت ظاهر است بلکه صریح است اما از نظر سند ضعیف است که فردا میخوانیم.
سبک زندگی - برخورد با یکدیگر - مصافحه؛
در بحث اخلاقی هفته گذشته در مورد سلام صحبت شد گفتیم یکی از مصادیق سبک زندگی اسلامی این است که وقتی دو برادر دینی به هم میرسند سلام بکنند و روایات زیادی در این باب است که تعدادی را خواندیم و تاکید فراوانی بر آن شده بود «ابدئوا بالسلام» یعنی به یکدیگر رسیدید سلام بکنید و یا فرمود اگر کسی آمد صحبت کرد قبل از سلام جواب او را ندهید «فلاتجیبوه».
بحث امروز در مورد مصافحه است که از مصادیق احترام به برادر دینی و سبک معاشرت اسلامی است مصافحه این است که دو طرف دست در دست یکدیگر بگذارند و فرق نمیکند با یک دست یا دو دست باشد دست دادن ایجاد محبت میکند.
و در روایات زیادی به مصافحه تاکید شده است
1- «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُاللَّهِ(ص) إِذَا لَقِيَ أَحَدُكُمْ أَخَاهُ فَلْيُسَلِّمْ عَلَيْهِ وَ لْيُصَافِحْهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَكْرَمَ بِذَلِكَ الْمَلَائِكَةَ فَاصْنَعُوا صُنْعَ الْمَلَائِكَةِ»[1] [2]
جابر از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود رسولالله فرموده است وقتی به برادر دینی رسیدید باید سلام کنید و مصافحه کنید. زیرا به خاطر همین عمل خداوند به ملائکه کرامت داده است. پس شما همان کاری که ملائک کردهاند را انجام دهید.
2- «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ بَقَّاحٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُاللَّهِ(ص) إِذَا الْتَقَيْتُمْ فَتَلَاقَوْا بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصَافُحِ وَ إِذَا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِالاسْتِغْفَارِ.»[3] [4]
جابر از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود رسولالله فرموده است که وقتی با یکدیگر ملاقات کردید ملاقات را با سلام کردن و مصافحه شروع کنید و موقع جدا شدن از یکدیگر برای یکدیگر طلب مغفرت نمایید.
3- فضیلت مصافحه؛ «ابْنُ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَيُّوبَ عَنِ السَّمَيْدَعِ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا أَدْخَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يَدَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِمَا وَ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى أَشَدِّهِمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ فَإِذَا أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِوَجْهِهِ عَلَيْهِمَا تَحَاتَّتْ[5] عَنْهُمَا الذُّنُوبُ كَمَا يَتَحَاتُّ الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ»[6] [7]
مالک بن اعین از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده است که حضرت امیرالمومنین(ع) فرمود وقتی دو برادر دینی به هم میرسند و مصافحه میکنند خداوند دستش را بین دستهای آن دو قرار میدهد. یدالله کنایه از رحمت است و رحمتی بین این دستها قرار میدهد که اینان آن را لمس میکنند و آنکه ابراز محبت بیشتری میکند را مورد غایت رحمت خود قرار میدهد و در این حال گناهانشان از بین میرود همانگونه که برگ درختان از درخت میریزد.
4- «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَيْهِمَا بِوَجْهِهِ وَ تَسَاقَطَتْ عَنْهُمَا الذُّنُوبُ كَمَا يَتَسَاقَطُ الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ»[8] [9]
این روایت نظیر روایت قبلی است و ابوعبیده حذاء از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده است که حضرت امیرالمومنین(ع) فرمود: دو برادر دینی وقتی به هم میرسند و مصافحه میکنند خداوند توجه ویژه به آنها میکند و آنها را در منتهای رحمت و مغفرت قرار میدهد گناهانشان ساقط میشود همانطور که برگ درختان میریزد.
در روایت قبلی از توجه ویژه به کسی که از دو نفر علاقه بیشتری به مصافحه داشته باشد؛ دارد اما در این روایت میگوید خداوند به هردو نفر توجه ویژه دارد.
5- «عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ زَيْدِ بْنِ الْجَهْمِ الْهِلَالِيِّ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ إِذَا صَافَحَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ فَالَّذِي يَلْزَمُ التَّصَافُحَ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الَّذِي يَدَعُ أَلَا وَ إِنَّ الذُّنُوبَ لَتَتَحَاتُّ فِيمَا بَيْنَهُمْ حَتَّى لَا يَبْقَى ذَنْبٌ»[10] [11]
مالک بن اعین گوید حضرت امام باقر(ع) فرمود وقتی دو مومن با یکدیگر مصافحه میکنند آنکه ملازم باشد و استمرار بدهد اجر و پاداشش بیشتر از آن است که دستش را بکشد کنار و در این صورت و بعد از این عمل تمام گناهان آن دو ریخته میشود به گونهای که هیچ گناهی باقی نمیماند.
چقدر خوب است که به این روایات عمل شود و اگر شیوع داده شود و بین مسلمانان فرهنگ شود این عمل چه برکتی خواهد داشت و چه جامعه ایدهآلی خواهد شد؟! وقتی محبت بین جامعه ایجاد شد دیگر دشمنی بین آنان نیست پشت سرهم غیبت نمیکنند و تهمت نمیزنند خیانت نمیکنند و وقتی محبت ایجاد شد مورد محبت خداوند قرار میگیرند. معالاسف میبینی دو برادر دینی به هم میرسند سرشان را زیر میاندازند و از کنار هم رد میشوند و چه بسا عناد و دشمنی ندارند اما توجه به این فرهنگ و معنویت نیست.
بالاخره این از مصادیق سبک زندگی اسلامی است که اگر ما عمل کنیم همهگیر خواهد شد انشاءاله.
محدوده زمانی مصافحه:
روایاتی هم داریم که حدود مصافحه را بیان میکند که مثلا روزی یکبار باید باشد یا هربار که به هم رسیدند مصافحه میکنند روایت داریم که اگر یک درخت بین شما فاصله شد باز هم مصافحه کنید که روایات آن را بعداً میخوانیم.
بحث فقهی:
فرع هشتم: در فرع هفتم خواندیم که در خمس غنیمت حد نصاب اعتبار ندارد و البته بعضی گفتند که تا بیست دینار اگر رسید خمس دارد.
اکنون بحث جدیدی در مورد یکی از شرائط وجوب خمس در غنیمت مطرح است؛ مشهور قائل به اعتبار شرط است. امام میفرماید: «نعم يعتبر فيه أن لا يكون غصبا من مسلم أو ذمي أو معاهد و نحوهم من محترمى المال،»[12]
البته شرط وجوب خمس از غنائم این است که این مال، مال خود محارب باشد و از خود مشرکین بگیریم. و اگر در ضمن این اموال بدست آمده اموال محترمی نظیر مال ذمی یا کافر معاهد و دیگر همپیمانان و یا مسلمانان وجود دارد و اینها غصب کردند و یا اینکه اموال مسلمانان را غارت کردند بعد از جنگ و پیروزی و بدست آوردن آن اموال آنها را نمیتوان جزء غنائم محاسبه نمود تا خمس داشته باشد و اگر چنانچه این اموال بدست آمد باید به مالک آن برگشت داده شود.
مرحوم سید در عروه عین همین عبارت را دارد و میفرماید «مسألة يشترط في المغتنم أن لا يكون غصبا من مسلم أو ذمي أو معاهد و نحوهم ممن هو محترم المال و إلا فيجب رده إلى مالكه»[13] شرط وجوب خمس در غنیمت آن است که مال بدست آمده در جنگ از اموال مسلمانان یا ذمی یا معاهد و دیگران که مالشان محترم است نباشد که اگر چنین باشد باید به صاحبان آن داده شود.
این قول مشهور است که این شرط لازم است. البته شیخ در نهایه[14] و قاضی ابن براج[15] در بعض کتبش مخالف قول مشهور هستند و میگویند همه اموال غنیمت است و اگر در موردی ثابت شد که مالی غصب است قیمت آن را باید امام از بیتالمال بپردازد و اصل مال در غنائم میماند.
دلیل قول مشهور: اولا: قاعده احترام مال مسلمان که برگرفته از روایت است مثل «حرمة ماله کحرمة دمه» یعنی همانطور که خون مسلمان محترم است مال او هم محترم است ثانیا ادلهای هم داریم که میگویند اموال ذمی و معاهد محترم است.
ثالثا: روایت هم داریم که در ذیل بررسی میکنیم.
صحیحه هشام بن سالم «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ التُّرْكِ يُغِيرُونَ[16] عَلَى الْمُسْلِمِينَ فَيَأْخُذُونَ أَوْلَادَهُمْ فَيَسْرِقُونَ مِنْهُمْ أَ يُرَدُّ عَلَيْهِمْ قَالَ نَعَمْ وَ الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ وَ الْمُسْلِمُ أَحَقُّ بِمَالِهِ أَيْنَمَا وَجَدَهُ.»[17]
هشام بن سالم گوید مردی از حضرت امام صادق(ع) پرسید عدهای ترک زبان و مشرک حمله میکنند به مسلمین و اولاد اینها را به اسارت میگیرند و بعد از این عدهای از مسلمانان مخفیانه با سرقت آن اولاد را از کفار پس میگیرند و برمیگردانند سوال این است که آیا باید اولاد را به آن مسلمانان -پدرانشان- برگردانند؟ امام فرمود بله مسلمان احق به مالش است دست هرکسی که پیدا کرد.
مرحوم آقای خویی میفرماید «و الروایة صحیحة سندا و دلالتها ظاهرة بل صريحة في المطلوب،»[18]
مرحوم آقای خویی میفرماید سند روایت سند صحیح است و دلالت آنهم واضح و صریح بر مطلوب است.
لکن میگوییم گرچه روایت از نظر سند صحیحه است اما از نظر دلالت صریح نیست زیرا بحث در این است که مالی را بعنوان غنیمت میگیریم در بین این اموال مال مسلمانی وجود دارد که غصب شده بود و حالا بعنوان غنیمت از کفار گرفته شده است. اما مورد بحث در صحیحه هشام بن سالم سرقت اموال غصب شده توسط کفار است که امام فرمودند باید به صاحبان آنها برگشت داده شود و بدیهی است مالی که از سرقت گرفته میشود غیر از مالی است که در جنگ به غنیمت گرفته شود غنیمت آن است که حقی برای غانمین در آن ایجاد شود اما اینجا سرقت کردند و حقی در این اموال مسروقه ندارند و باید برگردانند و فرض ما این است که غنیمت جنگی بدست بیاید و فقط این را میفهمیم که مسلمان هرکجا مالش را پیدا کرد احق است و میتواند آن را برگرداند لذا ما میگوییم صریح که نیست حتی ظهور هم ندارد.
روایت دیگری داریم که عکس این است یعنی نه تنها از نظر دلالت ظاهر است بلکه صریح است اما از نظر سند ضعیف است که فردا میخوانیم.