درس خارج فقه استاد مقتدایی
93/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الخمس (محدوده شمول گنج: استدلال دو قول مخالف از یک روایت)
گفتیم در مسأله وجوب به طور مطلق یا مقید، خمس در گنج دو قول مطرح است اما در این مسأله اتفاقی افتاده است که نظیر آن در فقه کم است یعنی در مسأله دو قول قول مخالف هم وجود دارد و هر دو قائل برای مدعایشان به یک روایت تمسک میکنند. و این خیلی کم اتفاق میافتد.
صورت مسأله این بود که اگر گنجی استخراج شد آیا این گنج که خمس در آن واجب است اختصاص به گنجی که طلا و نقره مسکوک باشد دارد یا مطلق گنج خواه مسکوک خواه غیر مسکوک خواه غیر طلا و نقره هرچه باشد خمس دارد
در مسأله دو قول بود اغلب قائل به تعمیم هستند جمعی از علما و از بین آنها مرحوم آقای خویی[1] اصرار دارند، تنها گنجی که طلا و نقره مسکوک باشد خمس دارد و اگر غیر طلا و نقره مسکوک بود یا اصلا گنج نیست یا اگر گنج باشد وجوب خمس در آن نیست.
هر دو قائل هم به صحیحه بزنطی تمسک میکنند.
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ مِنَ الْكَنْزِ فَقَالَ مَا يَجِبُ الزَّكَاةُ فِي مِثْلِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ.»[2]
قائلین به تعمیم میگویند این صحیحه از امام رضا(ع) نقل میکند از آن گنجی که در آن خمس است سوال شد امام فرمودند آن گنجی که در مثل آن زکات است خمس واجب است.
قول اول: ظهور روایت در تعداد؛ اکثر فقهاء میگویند این روایت ظهور در سوال از مقدار دارد «عما یجب فیه الخمس» یعنی حد نصاب آن چه مقدار است و گفتیم مثل مرحوم صاحب مدارک[3] میگویند اصحاب اتفاق دارند که ظهور در مقدار دارد.
قول دوم: پرسش از ماهیت گنج؛ در مقابل جمعی میگویند مراد از این روایت نوع و جنس است سوال از ماهیت گنج است و میگویند روایت خاصی است و صحیحه دلالت بر نوع میکند و گنجی که طلا و نقره مسکوک باشد خمس دارد و تمام اطلاقات باب خمس در رابطه با کنز را تقیید میزند و مخصوص گنجی که طلا و نقره مسکوک باشد میشود که مرحوم آقای خویی هم خیلی اصرار روی این قول دارند.
بیان چهار شاهد برای ظهور روایت بزنطی در مقدار:
قبلا گفتیم برای ظهوری که ادعا میکنیم دو شاهد و قرینه داریم اکنون ضمن بیان اجمالی آن دو، دو شاهد دیگر را نیز مورد بررسی قرار میدهیم.
شاهد اول: یکی همین صحیحه بزنطی است که سوال میکند از امام هشتم منتهی ابتدا راجع به معدن است ولی این روایت قرینه شمول حکم نسبت به محل بحث میشود.
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ(ع) عَمَّا أَخْرَجَ الْمَعْدِنُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ هَلْ فِيهِ شَيْءٌ قَالَ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ حَتَّى يَبْلُغَ مَا يَكُونُ فِي مِثْلِهِ الزَّكَاةُ عِشْرِينَ دِينَاراً.»[4]
ابونصر بزنطی میگوید از حضرت امام رضا(ع) سوال کردم از آنچه که از معدن استخراج میشود از کم یا زیاد آیا چیزی در آن است امام فرمودند چیزی در آن نیست تا اینکه برسد به عشرین دینار یعنی مقداری که زکات در آن واجب است.
این روایت راجع به معدن است منتهی میگوییم سائل بزنطی است مسئول هم امام هشتم است و عبارت سوال هم به یک صورت است که «عَمَّا أَخْرَجَ الْمَعْدِنُ»[5] است و جواب امام هم تشابه دارد که امام فرمود «لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ حَتَّى يَبْلُغَ مَا يَكُونُ فِي مِثْلِهِ الزَّكَاةُ عِشْرِينَ دِينَاراً.»[6] این دو روایت از جمیع جهات مشابهند منتهی این دومی تقریبا صریح در این است که سؤال از مقدار است به جهت اینکه «من قلیل او کثیر» میگوید و امام هم در جواب قرینهای دارند که جواب از مقدار است به اینکه میفرمایند «حَتَّى يَبْلُغَ»[7] لذا قرینه میشود که آن روایت معدن که پرسش از مقدار نیست و مطلق است نیز «حتی یبلغ» آمده است پس روایت معدن نیز همانند روایت کنز سوال از مقدار بوده زیرا اگر پرسش از کیفیت بود نیازی به «یبلغ» نبود.
شاهد دوم: قرینه دیگر روایتی است که مفید در مقنعه[8] نقل میکند و بعد وسائل آن را از مفید نقل کرده است و مرسله است.
«مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: سُئِلَ الرِّضَا(ع) عَنْ مِقْدَارِ الْكَنْزِ الَّذِي يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ فَقَالَ مَا يَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ مِنْ ذَلِكَ بِعَيْنِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ مَا لَمْ يَبْلُغْ حَدَّ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ فَلَا خُمُسَ فِيهِ.»[9]
از امام هشتم(ع) سوال شد از مقدار گنجی که اگر به این مقدار باشد خمس در آن واجب است امام جواب دادند آن مقداری که در مثل آن زکات دارد خمس هم واجب است و اگر به آن مقدار وجوب زکات نرسید خمس هم ندارد.
در اینجا سوال از مقدار است و امام هم به مقدار جواب میدهند.
بیان یک مناقشه در قرینه بودن روایت مرسله مفید:
یک احتمال دارد کسی بگوید اولا: روایت مرسله است ثانیا: «سئل الرضا» شاید مرادش همان سوالی است که بزنطی نموده و روایتی است که بزنطی نقل نموده منتهی آن روایت بزنطی مقدار در آن نبوده ولی در این روایت که شیخ مفید آورده است ممکن است بگوییم مرحوم شیخ مفید نقل به معنی کرده بنابراین نمیتوانید قرینه بگیرید که مراد از سوال بزنطی سوال از مقدار بوده باشد بلکه این فهم مفید از روایت بوده و فهم مفید برای ما حجیت ندارد و نمیتواند دلیلیت داشته باشد.
جواب مناقشه در قرینه بودن مرسله شیخ مفید:
ما میگوییم همین هم برای ما کافی است که بگوییم مفید از روایت بزنطی مقدار فهمید زیرا همین را مرحوم صاحب مدارک[10] به عنوان اتفاق اصحاب نقل کردهاند که اصحاب بالاتفاق از روایت مقدار فهمیدهاند و مفید هم مقدار فهمیده است و برای ما کافی است و میگوییم قرینیت دارد پس چه این روایت را روایت جدا بدانیم و یا بگوییم همان روایت است و نقل به معنی نموده است باز هم برای ما کافی است.
در نتیجه میگوییم اصل روایت بزنطی ظهور در سوال از مقدار دارد و دو قرینه هم داشتیم که ظهور در مقدار دارد با این دو شاهد میگوییم قولی که مقدار را میفرماید اصح است.
پس خاصی که مقید به گنج طلا و نقره باشد در مقابل مطلقات نداریم و مطلقات به قوت خودش باقی است پس گنج هرچه باشد چه مسکوک چه غیر مسکوک و چه طلا و نقره و چه غیر آن در آن خمس است.
شاهد سوم: علاوه بر این روایت میتوانیم به تنقیح مناط هم تمسک کنیم به اینکه یک ملاک بگیریم و در مراجعه به باب معدن میبینیم در معدن امام حکم میکند به وجوب خمس و حد نصاب هم دارد در گنج هم ولو با معدن سنخیتی ندارد چون معدن خودبخود در ارض تکوین پیدا میکند اما گنج مدفون در ارض است در عین حال همان حکمی هم که امام در معدن آورده در کنز هم آورده است و از این دو حکم استفاده میکنیم که ملاک در هردو یکی است و هر دو از سنخ واحد هستند که همان استغنام از حفاری است پس هر دو مثل هم هستند و در معدن شکی نیست که اختصاص به طلا و نقره مسکوک ندارد پس در گنج هم همینگونه است به دلیل تنقیح مناط یعنی استغنام از حفاری پس معلوم میشود هر دو یکی هستند و یک ملاک دارد که استغنام از حفاری است و خمس دارد و اگر مقدار نصاب را داشت چه طلا و نقره و یا مسکوک و غیر مسکوک باشد خمس دارد.
شاهد چهارم: بر فرض بپذیریم که دو قول است که یک دسته ادعا دارند که روایت بزنطی ظهور در مقدار دارد و دو قرینه و یک تنقیح مناط هم آوردند اما قول دیگر با قطع و یقین میگوید که ظهور در ماهیت و جنس دارد.
اگر دو ادعا و هر دو هم ادعای ظهور دارند اگر توانستیم یکی از دو ظهور را ترجیح دهیم که ما همین ترجیح را پذیرفتیم مسأله حل است ولی اگر معلوم نشد که کدام ترجیح دارد از این تنزل میکنیم و در این صورت روایت مجمل میشود و اگر روایت مجمل شد به مرحوم آقای خویی که میفرمود روایت مطلق، مقید شده است میگوییم با یک روایت مجمل نمیتوان تمام اطلاقات را تقیید زد و بدیهی است روایتی که مجمل شد صلاحیت تقیید زدن آن همه روایات را ندارد.
نظر استاد: پس ثابت میشود که صحیح همان قولی است که اکثر قائل هستند که بعضی ادعای شهرت و بعضی ادعای اجماع کردند و روایت در معنای خودش و بیان حد نصاب باقی میماند و دلالت دارد که کنز از هر جنسی که باشد خمس دارد خواه مسکوک و غیر مسکوک خواه طلا و نقره و غیر آن و مرحوم امام هم همین قول را دارند.
مطلب پنجم اینکه گنج را اگر کسی کشف کرد شرط مالکیت آن چیست و چه کسی مالک میشود؟ انشاءاله برای فردا.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین