< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

93/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الخمس (شرائط وجوب خمس در گنج)

شرط اول: حد نصاب:

مرحوم امام بعد از اینکه موارد وجوب گنج را بیان کردند وارد بحث شرایط وجوب خمس در گنج می‌شوند.

بحث امروز در حد نصاب است مرحوم امام می‌فرماید «اذا بلغ عشرین دینارا فی الذهب»[1] یعنی اگر گنج به دست آمده طلا است باید به بیست دینار برسد «و مأتی درهم فی الفضة و بایهما کان فی غیرهما»[2] و اگر نقره است باید به دویست درهم برسد اگر طلا و نقره نیست باید قیمتشان به یکی از اینها یعنی قیمت بیست دینار طلا و یا دویست درهم نقره برسد.

توضیح بیشتر این است که حد اول نصاب زکات در طلا مقدار 20 دینار است و حد دوم در زکات 24 دینار است و در کتاب الزکاة گفته شده و آمده است که در خمس هم این‌گونه است. و در درهم حد نصاب اول 200 درهم است و حد نصاب دوم نقره 240 درهم است که تفصیل آن در کتاب الزکاة گفته شده و این فتوای مرحوم امام بود.

از اقوال علما در اینجا استفاده می‌شود که مسأله اجماعی است مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید: «و يعتبر في وجوب الخمس فيه النصاب بلا خلاف أجده فيه و إن أطلق بعض القدماء بل في الخلاف[3] و الغنية[4] و السرائر[5] و ظاهر التذكرة[6] و المنتهى[7] و المدارك[8] الإجماع عليه،»[9]

در وجوب خمس در گنج نصاب معتبر است و باید به نصاب برسد و مخالفی هم در مسئله نیست اگرچه بعضی از قدما بنحو اطلاق گفته‌اند که در آن خمس است لکن نصاب آن را نگفتند و مطرح نکردند ولی مخالف نیستند بلکه از عبارات بزرگان استفاده می‌شود که مسأله اجماعی است. و نیز بحرانی در حدائق می‌فرماید: «و لا خلاف أيضا بين الأصحاب في ما أعلم في اشتراط الخمس في هذا النوع ببلوغ عشرين دينارا أو مائتي درهم و هو النصاب الأول من الذهب و الفضة،»[10]

تا آنجایی که من می‌دانم و بدست آوردم مخالفی بین اصحاب نیست در اینکه شرط خمس در این نوع از چیزها مثل گنج رسیدن به عشرین دینار یا مأتی درهم است که نصاب اول طلا و نقره است. مرحوم شیخ در خلاف دو ادعای «لا خلاف» دارد و می‌فرماید:

لا خلاف اول: «الرکاز هو الکنز المدفون یجب فیه الخمس بلا خلاف»[11] ادعای لا خلاف اول این است که می‌فرماید بلا خلاف رکاز همان گنج مدفون است که در صورت کشف پرداخت خمس آن واجب است.

لا خلاف دوم: «و یراعی عندنا فیه ان یبلغ نصابا یجب فی مثله الزکاة»[12] در نزد ما فقهای امامیه شرط وجوب خمس در گنج این است که مقدارش به حدی برسد که در آن حد زکات واجب می‌شود. و حد وجوب زکات در نصاب اول طلا 20 دینار و درهم دویست درهم است. شافعی در فتوای جدید قول حد نصاب را مطرح کرده است و در فتوای قدیم گفته است کم یا زیاد خمس دارد اما مالک و ابوحنیفه می‌گویند فی قلیله و کثیره خمس.

مرحوم شیخ طوسی در ادامه می‌فرماید «دلیلنا اجماع الفرقة»[13] یعنی دلیل مشروط بودن وجوب خمس به رسیدن به حد نصاب اجماع فرقه است.

بنابراین مرحوم شیخ دو ادعای اجماع دارد:

    1. اجماعی بودن خمس در کنز

    2. اجماعی بودن شرطیت حد نصاب برای وجوب خمس در کنز

علاوه بر اجماع روایتی صحیحه را به عنوان دلیل مطرح کرده‌اند.

«عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَمَّا يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ مِنَ الْكَنْزِ فَقَالَ مَا تَجِبُ الزَّكَاةُ فِي مِثْلِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ»[14] بزنطی می‌گوید از امام رضا(ع) در مورد مقداری که اگر کنز به آن مقدار برسد خمس دارد پرسیدم – قبلا گفتیم ظاهر روایت این است که از حد نصاب پرسش دارد – امام فرمود «مَا تَجِبُ الزَّكَاةُ فِي مِثْلِهِ»[15] به آن مقداری برسد که در مثلش زکات واجب است. مثلا اگر در طلا 20 دینار لازم است تا زکات واجب شود در کنز هم رسیدن به 20 دینار لازم است تا خمس واجب شود.

همچنین در نقره 200 درهم، حد نصاب زکات است در کنز باید به دویست درهم برسد تاخمس آن واجب شود.

بنابراین گفتیم ظاهر روایت این است که سوال از مقدار است. اما مرحوم آقای خویی[16] می‌فرمایند که ظاهر روایت سوال از جنس است و می‌فرماید گنج اگر طلا و نقره باشد خمس دارد و الا خمس ندارد. یعنی گنجی که غیر طلا و نقره باشد خمس ندارد.

مناقشه در کلام آقای خویی:

ما گفتیم در روایت دو قرینه داریم که سوال از مقدار است

قرینه اول: صاحب ریاض[17] فرمود اتفاقی است که فقهاء از این روایت مقدار فهمیدند و این قرینه می‌شود

قرینه دوم: روایت صحیحه دیگری از همین بزنطی نقل است از امام هشتم از خمس معدن پرسید که روایت ظهور در پرسش از مقدار داشت که «من قلیل او کثیر»[18] و امام جواب مشابه دادند و اتفاقا صریح است که اگر به حدی که در مثلش زکات است برسد خمس دارد و اگر نرسید خمس ندارد.

پس ظهور در پرسش از مقدار است نه نوع و جنس پس فهم علماء که مقدار را فهمیدند درست است و ما قرینه هم داریم که مقدار مراد است.

یک مؤید: روایت دیگر رواه المفید «فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: سُئِلَ الرِّضَا علیه السلام عَنْ مِقْدَارِ الْكَنْزِ الَّذِي يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ فَقَالَ مَا يَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ مِنْ ذَلِكَ بِعَيْنِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ مَا لَمْ يَبْلُغْ حَدَّ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ فَلَا خُمُسَ فِيهِ.»[19] و مسالک[20] هم این روایت را آورده است.

برخی احتمال دادند که همان روایت بزنطی است و مفید نقل به معنی و مرسله آورده است که مفید گفت «سأل الرضا علیه السلام عن مقدار الکنز»[21] از این جهت که مفید همانند دیگر علماء از روایت بزنطی مقدار را فهمید و نقل به معنی کرده است. لذا این روایت یک مؤید است.

پس عمده دلیل برای اعتبار شرطیت نصاب همین روایت است که صحیحه هست و این را فهمیدیم که در گنج بعد از نصاب خمس دارد حال اگر گنج درهم و دینار است باید به عشرین دینار برسد تا خمس داشته باشد این گنج سه حالت دارد:

    1. گنج درهم و دینار باشد اگر به عشرین دینار و درهم به مأتی درهم رسید خمس دارد.

    2. گنج طلا و نقره مسکوک نیست بلکه شمش است در اینجا هم در طلا و نقره همان 20 و 200 از باب اطلاق است.

    3. اگر گنج نه طلا و نه نقره باشد باید از اطلاق روایت استفاده کنیم که مراد قیمتش به عشرین دینار یا مأتی درهم برسد منتهی در قسم سوم که قیمت یکی از دینار یا درهم را داشته باشد اگر تفاوت قیمت بود مثلا عشرین دینار و 200 درهم تفاوت قیمت دارند به اقل حساب می‌شود یعنی به قیمت هر کدام رسید خمس دارد.

لذا امام فرمود «علیه الخمس اذا بلغ عشرین دینار فی الذهب و ماتی درهم فی الفضه و بایهما کان فی غیرهما»[22]

وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo