< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

93/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الخمس (فروع: فرع اول: حکم مال کشف شده از شکم دابه)

بیان تذکر: تعطیل شدن درس حوزه به مناسبت شهادت حضرت معصومهسلام الله علیها:

سزاوار است که یک روز بنام حضرت معصومهعلیها السلام تعطیل باشد که مناسب‌ترین روز همین روز وفات ایشان است. لذا در شورای عالی حوزه هم بحث کردیم اکثر گفتند تعطیل باشد منتهی صبحت شد که اگر اعلام کنیم تعطیلی را ولی آقایان مراجع تشریف بیاورند مناسب نیست لذا اعلام نکردیم و گفتیم در اختیار اساتید باشد ولی عملا شنیدم که تعطیل بوده و فقط حضرت آیت الله مکارم تشریف آوردند و درس گفتند.

در فضیلت حضرت فاطمه معصومهسلام الله علیها سه تن از امامان معصوم[1] سخن گفتند و در مقام حضرت معصومه فرمودند کسی که او را زیارت کند بهشت برایش واجب می‌شود و فرمودند «تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي‌ الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ»[2] و زیارتنامه را هم امام رضا(ع) دستور دادند[3] بالاخره جلالت ایشان خیلی بالاست شیخ عباس قمی در سفینه البحار[4] با بیان سلسله سند نقل می‌کند که وقتی حضرت فاطمه معصومه وارد قم شد موسی بن خزرج رئیس طائفه آل سعد، خودش افسار ناقه را می‌گیرد و بی بی وارد قم می‌شود وقتی بعد از 17 روز آن حضرت وفات کرد و جنازه را غسل دادند و کفن کردند و آوردند در همین زمین که ملک موسی بن خزرج رئیس طائفه آل سعد بود و آن زمان این منطقه از قم بابلان نام داشت و برای دفن سردابی کندند اما چون همه نامحرم بودند اختلاف شد که چه کسی وارد سرداب شود و اعمال دفن را انجام دهد. لذا همگی اتفاق می‌کنند که پیرمرد صالحی بنام قادر که خادم آل سعد بود اینکار را بکند و به دنبالش می‌فرستند که بیاید و مراسم دفن را انجام دهد در همین حال می‌بینند که دو نفر اسب سوار رسیدند در حالیکه بر بخشی از چهره روبنده داشتند پیاده شدند و بر جنازه آن حضرت نماز خواندند و جنازه را دفن کردند و بعد سوار شده و رفتند و کسی هم نپرسید و نفهمید که اینان چه کسی بودند.

در هر حال به خاطر برکت وجود حضرت معصومهسلام الله علیها در قم این تعطیلی دیروز درس‌های حوزه بجا و مناسب بود که در حوزه علمیه قم این شأن و احترام ایشان محفوظ بماند.

بحث فقهی: حکم مال کشف شده از شکم دابة:

گفتیم مرحوم امام بعد از اینکه بحث کنز را شروع کردند حکم وجوب پرداخت خمس کنز و حد نصاب برای وجوب پرداخت خمس کنز را که چه مقدار است بیان کردند و یک مورد هم فرمودند اگر زمینی را شخصی بخرد و در آن گنجی پیدا کند حکم آن این است که باید به بایع و همینطور به بایعان قبلی اطلاع دهد و اگر کسی نشناخت خودش تملک می‌کند و یک خمس آن را می‌دهد.

در ادامه فرمود «و يلحق بالكنز على الأحوط ما يوجد في جوف الدابة المشتراة مثلا، فيجب فيه بعد عدم معرفة البائع، و لا يعتبر فيه بلوغ النصاب، بل يلحق به أيضا على الأحوط ما يوجد في جوف السمكة، بل لا تعريف فيه للبائع إلا في فرض نادر، بل الأحوط إلحاق غير السمكة و الدابة من الحيوان بهما»[5]

به این مورد سه چیز ملحق می‌شود یعنی در این بخش سه فرع وجود دارد؛

فرع اول: اگر دابه‌ای را بخرد و در شکم او شیئی قیمتی پیدا کند این هم مثل زمین است که در آن گنج پیدا کرده باشد با این فرق که در گنج گفتیم وقتی به حد نصاب برسد خمس دارد ولی در این شیئ قیمتی که از شکم حیوان پیدا شود هر چه باشد خمس دارد و حد نصاب ندارد.

و گفتیم مرحوم سید[6] هم عین همین فتوی را در مورد خرید حیوان دارد و نصاب را معتبر نمی‌داند.

اشکال: یک پرسش در اینجا مطرح است که وقتی می‌فرماید «یلحق بالکنز» آیا مقصود این است که مورد پیدا شدن شیئ قیمتی از شکم حیوان از مصادیق کنز است؟

جواب: در جواب گفتیم ظاهرا صدق گنج نمی‌کند زیرا در تعریف کنز گفتیم «المال المدفون او المذخور فی الارض»[7] [8] [9] [10] [11] و گفتیم ارض هم خصوصیتی ندارد فقط به جهت اینکه برای مخفی کردن معمولا زیر زمین اینکار را می‌کنند ارض ذکر شده است و گفتیم مخفی کردن در دیوار و برخی مخفی کردن در درخت را هم گفتند صدق کنز می‌کند.

اما از نظر عرف و لغت در مورد پیدا شدن شیئ قیمتی از شکم حیوان صدق گنج نمی‌کند چنانچه صاحب جواهر[12] از صاحب حدائق[13] نقل کرده است که «جزم فی الحدائق بذلک و ببطلان اندارجه فی الکنز» محدث بحرانی به طور قطع گفته است مورد پیدا شدن شیئ قیمتی از شکم حیوان داخل در حکم گنج نیست و صاحب جواهر در ادامه می‌فرماید «و هو جید» کلام محدث بحرانی زیباست.

ادامه پرسش:

با توجه به اینکه مورد پیدا شدن شیئ قیمتی از شکم حیوان داخل گنج نیست پس چرا می‌گویند «و یلحق» ملحق می‌شود به گنج؟

بیان راه حل: شاید بگوییم تنقیح مناط کردند و دیدند ملاک یک چیز است که مخفی بودن باشد لذا حکم به الحاق داده‌اند ولی باید گفت تنقیح مناط هم یک ملاک قطعی می‌خواهد و الاّ اگر بدون ارائه ملاک قطعی اقدام به تنقیح مناط کنیم قیاس خواهد شد. در مورد کنز دفن و مخفی کردن از روی قصد برای مدت طولانی مطرح است اما در حیوان هیچ قصد دفن نبود به علاوه همین امروز و دیروز بلعید و چه بسا امروز و فردا دفع کند. پس مناط کامل نیست و اگر حکم کنز را بار کنیم قیاس است.

دو روایت داریم ببینیم آیا می‌توانیم از روایت ملاک بگیریم.

روایت اول برای به دست آوردن مناط الحاق شیئ قیمتی پیدا شده از شکم حیوان به کنز:

صحیحه مشایخ ثلاث[14] [15] [16] از علی بن جعفر «قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرَّجُلِ(ع) أَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ اشْتَرَى جَزُوراً أَوْ بَقَرَةً لِلْأَضَاحِيِّ فَلَمَّا ذَبَحَهَا وَجَدَ فِي جَوْفِهَا صُرَّةً فِيهَا دَرَاهِمُ أَوْ دَنَانِيرُ أَوْ جَوْهَرَةٌ لِمَنْ يَكُونُ ذَلِكَ فَوَقَّعَ ع عَرِّفْهَا الْبَائِعَ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ يَعْرِفُهَا فَالشَّيْ‌ءُ لَكَ رَزَقَكَ اللَّهُ إِيَّاهُ.»[17]

علی بن جعفر گوید به آن حضرت(ع) نامه نوشتم و در مورد شخصی پرسیدم که یک شتر سه ساله یا گاو خرید و وقتی ذبح کرد در شکم او بسته‌ای از درهم‌ها و یا دینارها و جواهراتی پیدا شد این جواهرات برای چه کسی است؟ آن حضرت در توقیع فرمود این را به بایع تعریف کن و اگر نشناخت برای خودت است و خداوند روزی تو کرده است.

ملاحظه می‌فرمایید در این روایت امام فرمود به بایع تعریف کن و این مثل همان تعریفی است که در گنج گفتیم البته با دو مورد تفاوت:

فرق اول: آنجا گفتیم به بایع اول و دوم و سوم و إلی آخر تعریف کند اما در اینجا فقط یک بایع را فرموده است و بعید است بگوئیم الف و لام «البایع» جنس است در نتیجه مثل مورد کنز می‌شود و تا آخرین بایع باید تعریف کند. چه اینکه ممکن است فقط یک بایع داشته باشد مثلا شتر یا گاو در ملک یک نفر به دنیا آمده و رشد کرد و فروخته شد.

فرق دوم: در کنز گفتیم اگر بایع گفت نمی‌شناسم واجب است خمس آن داده شود اما در این روایت نفرمود خمس بپردازد و اگر بخواهیم تنظیر بکنیم باید در همه جهات باشد.

بنابراین این روایت دلیل بر اینکه جوف دابه ملحق به گنج باشد نیست زیرا روایت صریحا ملحق نکرده است بلکه ما می‌خواهیم بگوییم به جهت اینکه تعریف می‌کند پس ملحق به کنز است اما از این روایت الحاق به سادگی به دست نمی‌آید. زیرا هم در وجوب تعریف ایراد است که فقط یک بایع را فرمود تعریف کند و هم در وجوب خمس ایراد است که نفرمود خمس بدهد بلکه فرمود مال خودت باشد.

روایت دوم برای به دست آوردن مناط الحاق شیئ قیمتی پیدا شده در شکم حیوان:

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ(ع) فِي كِتَابٍ عَنْ رَجُلٍ اشْتَرَى جَزُوراً أَوْ بَقَرَةً أَوْ شَاةً أَوْ غَيْرَهَا لِلْأَضَاحِيِّ أَوْ غَيْرِهَا فَلَمَّا ذَبَحَهَا وَجَدَ فِي جَوْفِهَا صُرَّةً فِيهَا دَرَاهِمُ أَوْ دَنَانِيرُ أَوْ جَوَاهِرُ أَوْ غَيْرُ ذَلِكَ مِنَ الْمَنَافِعِ لِمَنْ يَكُونُ ذَلِكَ وَ كَيْفَ يَعْمَلُ بِهِ فَوَقَّعَ علیه السلام عَرِّفْهَا الْبَائِعَ فَإِنْ لَمْ يَعْرِفْهَا فَالشَّيْ‌ءُ لَكَ رَزَقَكَ اللَّهُ إِيَّاهُ.»[18]

حمیری می‌گوید نامه نوشتم خدمت امام که کسی چنین حیوانی (شتر، گاو، گوسفند یا دیگر حیوانات) را می‌خرد و بعد از ذبح آن در شکم آن حیوان اشیاء قیمتی (درهم یا دینار یا جواهرات قیمتی یا هر چیزی غیر از جواهرات که سودآور است) یافت می‌شود این اشیاء برای چه کسی است؟ حضرت امام(ع) در جواب در توقیعی شریف فرمودند به بایع تعریف کن اگر نشناخت برای خودت است و خداوند به تو عطا نموده است.

کیفیت استدلال:

این روایت هم مثل روایت اول است یعنی؛

اولا: فقط دستور تفحص از یک بایع را داده است.

ثانیا: نامی از خمس برده نشد.

بنابراین تا اینجا نمی‌توان حکم الحاق را به دست آورد.

بیان یک احتمال:

می‌گوییم در این دو روایت که تعریف را آورده است شاید از باب مجهول المالک باشد و محلق به لقطه شود منتهی در لقطه به شخص خاص تعریف نمی‌شود ولی اینجا فرمود «عَرِّفْهَا الْبَائِعَ» لذا می‌گوییم شاید وجه آن این باشد که در لقطه اگر مطمئن باشیم که در جایی خاص پیدا شود فقط از اهالی آن محل سوال می‌کنیم و از همه سوال نمی‌کنیم یعنی این روایت شاید مربوط به موردی است که مطمئن هستیم که این دابه برای مالک است و چیزی هم که خورده در همان محل خورده از این جهت امام فرموده «عَرِّفْهَا الْبَائِعَ» از بایع تفحص کن. پس روایت حمل بر لقطه می‌شود.

بنابراین پرسش ادامه دارد که پس وجوب خمس از کجا آمده است؟ مرحوم صاحب مدارک[19] می‌فرماید «قطع به الاصحاب» وجوب خمس مطلبی است که اصحاب به آن قطع پیدا کردند پس برای دلیل وجوب خمس نه روایتی داریم و نه دلیلی پیدا کردیم و فقط اتفاق اصحاب را داریم لعل اینکه امام فرمودند «یلحق بالکنز علی الاحوط»[20] از باب رعایت اقوال علما باشد.

مرحوم آقای خویی[21] می‌فرماید اگر اجماع باشد قبول می‌کنیم ولی اجماعی در کار نیست.

ولی قول اصحاب که مشهور هم است را نمی‌توان ندیده گرفت لذا امام حکم به علی الاحوط دادند.

احتمال دوم: علما می‌گویند خمس وجوب دارد نه از باب خمس کنز بلکه از باب خمس ارباح مکاسب است.

که این هم اشکال دارد که اگر مرادشان این بود باید هزینه سال را از آن استثناء کنند حال آنکه هیچ کدام از علماء نگفتند چیزی از آن استثناء می‌شود.

نظر استاد:

در نهایت بعید نیست بگوییم شاید فقهاء برای قول به الحاق دلیل و مدرکی داشتند که به دست ما نرسیده است. لذا باید احتیاط نمود و امام هم فرمودند علی الاحوط.

یک اشکال در روایت می‌ماند که در لقطه اگر تعریف کرد و مالک پیدا نشد نباید بگوید «فَالشَّيْ‌ءُ لَكَ رَزَقَكَ اللَّهُ إِيَّاهُ» بلکه باید صدقه بدهد یا به حاکم شرع بدهد یا تصرف کند با ضمانت اینکه اگر صاحبش پیدا شد برگرداند.

لذا در جواب در مورد روایت در مورد شیئ پیدا شده از شکم حیوان می‌گوییم از مصادیق لقطه است، اگر مالک پیدا نشد خودش تصرف می‌کند روایت که نص خاص است می‌فرماید «فَالشَّيْ‌ءُ لَكَ رَزَقَكَ اللَّهُ إِيَّاهُ» که صحیحه و واجب العمل است و استثناء می‌زنیم به کلیه موارد لقطه و می‌گوییم در جمیع موارد لقطه حکم چندگانه صدقه یا حاکم یا تملک با ضمانت است الاّ در چیزی که در شکم حیوان پیدا شود حکمش « الشَّيْ‌ءُ لَكَ رَزَقَكَ اللَّهُ» است.

نتیجه: وجه یلحق به کنز از باب رعایت فتوای مشهور است و از باب احتیاط مستحب فرمودند ملحق به کنز است.


[3] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج99، ص265، بیروت «تذکر اخلاقی: به لحاظ اهمیت مسأله زیارت حضرت معصومه، آدرس و سلسله سند و زیارتنامه آن حضرت در ذیل آمده است.».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo