درس خارج فقه استاد مقتدایی
کتاب الخمس
94/02/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الخمس؛ بحث اخلاقی: الف: فضیلت ماه شعبان، ب:
خیر رسانی؛ بحث فقهی (حکم خمس مؤونهای که با مصرف از
بین میرود؛)
بحث اخلاقی:
الف: فضیلت ماه شعبان: امروز اول ماه معظم شعبان یکی از ماههای با شرافت و با فضیلت است خود ماه ذاتا با فضیلت است و اعیادی که در این ماه واقع شده موجب مزید فضیلت آن است از جمله اینکه منتسب به رسول گرامی اسلام است که شیخ طوسی در مصباح المتهجد در اعمال این ماه نقل میکند
«وَ رَوَى صَفْوَانُ بْنُ مِهْرَانَ الْجَمَّالُ قَالَ قَالَ لِي أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) حُثَّ مَنْ فِي نَاحِيَتِكَ عَلَى صَوْمِ شَعْبَانَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَرَى فِيهَا شَيْئاً قَالَ نَعَمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ إِذَا رَأَى هِلَالَ شَعْبَانَ أَمَرَ مُنَادِياً فَنَادَى فِي الْمَدِينَةِ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ إِنِّي رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَيْكُمْ أَلَا إِنَّ شَعْبَانَ شَهْرِي فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِي عَلَى شَهْرِي ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) كَانَ يَقُولُ مَا فَاتَنِي صَوْمُ شَعْبَانَ مُنْذُ سَمِعْتُ مُنَادِيَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) يُنَادِي فِي شَعْبَانَ فَلَنْ يَفُوتَنِي أَيَّامَ حَيَاتِي صَوْمُ شَعْبَانَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ كَانَ(ع) يَقُولُ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتٰابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللّٰهِ»[1]
صفوان بن مهران میگوید حضرت امام صادق(ع) به من فرمود: تشویق بکن افرادی که با تو ارتباط دارند را به روزه ماه شعبان گفتم فدایت شوم آیا در این ماه ویژگی خاصی وجود دارد که روزه در آن را توصیه میفرمایید؟ امام در جواب فرمودند آری؛ زمانی که هلال ماه شعبان پیدا میشد رسول الله(ص) دستور میدادند منادی در شهر مدینه فریاد بزند و بگوید: همانا ماه شعبان ماه من است و منسوب به من است خدا رحمت کند کسی را که در این ماه مرا کمک کند یعنی در عبادت با من همراه باشد.
«ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) كَانَ يَقُولُ مَا فَاتَنِي صَوْمُ شَعْبَانَ مُنْذُ سَمِعْتُ مُنَادِيَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) يُنَادِي فِي شَعْبَانَ فَلَنْ يَفُوتَنِي أَيَّامَ حَيَاتِي صَوْمُ شَعْبَانَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ كَانَ(ع) يَقُولُ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتٰابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللّٰهِ»[2]
ملاحظه میفرمائید پیامبر میفرماید هرکسی که به من معتقد است مرا یاری کند چه بسا این پرسش مطرح است که این ندا را چه کسی پاسخ میدهد؟ بدیهی است هرکسی که اعتقاد بیشتری به پیامبر دارد. و مشخص است کسی که بیشتر اعتقاد پیامبر دارد امیرالمومنین است. لذا حضرت امام صادق(ع) در ادامه همان روایت فرمود امیرالمومنین(ع) همواره میفرمود از وقتی که من صدای منادی پیامبر را شنیدم که میگفت شعبان ماه من است و خدا رحمت کند کسی که مرا کمک بکند روزه ماه شعبان از من فوت نشد و از این به بعد هم هرگز روزه ماه شعبان از من فوت نخواهد شد انشاءاله. و امیرالمومنین همواره میفرمود: روزه در دوماه پشت سرهم باعث پذیرفته شدن توبه در درگاه خداوند است.
در صلواتی که روزهای ماه شعبان خوانده میشود آمده است شعبان الذی حففته بالرحمة و الرضوان که این ماه ماه پیامبر است و این ماه محفوف شده رحمت و رضوان خداوند و ماهی است که یدأب[3] فی قیامه و صیامه یعنی رسول الله خودش را به زحمت میانداخت در روزه و عبادت روزها و شبها و از امت خودش هم خواسته است که چنین باشند
امیدواریم این ماه بر همه ما مبارک و میمون باشد و توفیق عبادت و بندگی بیشتر به ما عنایت بفرماید.
ب: خیر رسانی: در سه جهت بود
جهت اول: اهتمام به امور مسلمین؛ من لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم توصیه شده به اهتمام به امور مسلمین.
جهت دوم: خیرخواهی؛ نصح نسبت به مسلمین است که اگر کسی اینگونه باشد که برای همه دلسوزی کند و بانند کسی باشد که نسبت به فرزندش دلسوزی دارد ملاقات نمیکند خداوند را با عملی افضل از این اعمال.
جهت سوم: نفع رساندن به مومنین است
در این جهت سوم روایات فراوانی وجود دارد که برخی از آنها را که قبلا نیز خواندیم در ذیل تکرار میکنیم.
1- «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً.»[4] [5]
سکونی از حضرت امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود رسول الله(ص) فرموده است مردم همانند خانواده برای خداوند هستند که باید به آنها رسیدگی شود سپس محبوبترین شخص در نزد خداوند کسی است که سودی به خانواده خداوند برساند و اهل بیت خدا را مسرور و شاد کند و گفتیم نفع رساندن تنها به کمک مالی نیست بلکه هر نفعی ولو کوچک باشد که روایات آن را خواندیم که میفرمود کسی سوار اسبش بود در بیابان پیاده شد و میخی روی زمین کوبید تا افسار اسبش را ببندد بعد که خواست برود میخ را از روی زمین نکند و قصدش این بود که اگر کسی دیگر رسید از آن استفاده نماید. و بعد کسی دیگر آمد و دید در مسیر و در راه میخی وجود دارد با خودش گفت این شاید در شب مزاحم کسی باشد و آن را درآورد. به پیامبری از پیامبران آن زمان وحی شد که خداوند به واسطه نیت و عملشان هردو نفر را آمرزید.
2- «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ قَالَ أَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ.»[6] [7]
سیف بن عمیره گوید یک نفر گفت از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود از پیامبر(ص) پرسیدند محبوبترین انسان در نزد خداوند کیست؟ فرمود: کسی که بیشتر از همه سودش به مردم برسد.
3- «عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُثَنَّى بْنِ الْوَلِيدِ الْحَنَّاطِ عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِيفَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَادِيَةَ[8] [مَاءٍ] أَوْ نَارٍ أُوجِبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ.[9]»[10] [11]
عمر یکی از فرزندان امام سجاد(ع) نقل کرده است که پدرش (امام سجاد) فرمود رسولالله(ص) فرموده است کسی که یک عادیه آب و آتش که ضرر زننده است مثلا ناودان آب باز شده و در منزل کسی میریزد جلوی آن را ببندد یا آتشی روشن شده که احتمال سرایت دارد آن را خاموش کند برای این شخص بهشت واجب میشود.
ملاحظه میفرمائید نفع رساندن به این نحو که جلوی ضرر را بگیرد بهشت را واجب میکند. و این مقتضی است یعنی اگر معصیت نداشته باشد و کار خیر دیگری غیر از این انجام ندهد همین مقدار موجب بهشتی شدن او خواهد شد بله اگر یک آدم غیر مسلمان این کار را بکند اینگونه نیست زیرا بهشت بر او حرام است.
4- «حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ جَعَلَنِي مُبٰارَكاً أَيْنَ مٰا كُنْتُ قَالَ نَفَّاعاً»[12] [13] [14]
صحفی در مورد کلمه «مبارکا» در آن آیه شریفه که فرمود وقتی حضرت مسیح به دنیا آمد و در گهواره بود گفت من بنده خدا هستم و خداوند کتاب آسمانی به من داده و مرا پیامبر و مبارک قرار داده هرجایی که باشم؛ پرسیدم؛ امام فرمود مراد از «جعلنی مبارکا» یعنی «جعلنی نفاعا» یعنی خداوند مرا کسی قرار داده که نفع من به مردم زیاد میرسد.
بررسی روایت ذیل آیه از کتب عامه:
حتی در کتب عامه هم نقل شده که ابوهریره از پیامبر نقل میکند که به معنی نفع است
این قضیه حضرت مریم که وقتی حامله شد[15] و دور شد از قومش و وضع حمل کرد و زیر یک نخل رفت تکیه داد و ناراحت بود و میگفت ای کاش فراموش شده میبودم و کسی اسمی از من نمیبرد یک وقت بچه از درون شکم به سخن درآمد و تسلی داد مادرش را که «لاتحزنی» این یک قدرت نمایی است که خداوند بواسطه تو میکند همانطور که خداوند آدم را بدون پدر و مادر خلق کرده. و گرسنه و تشنه هستی «قد جعل ربک تحتک سریا» خداوند زیر پایت چشمه ای خلق کرده پایت را بزن و از آب چشمه بنوش و «حزی بجزع النخلة» دستی تکان بده «تساقط علیک رطبا جنیا» به نخله تا رطب تازه از درخت بریزد «فکلی واشربی» خرما را بخور و از آب جاری بنوش و «قری عینا» چشمت روشن باشد «و اما ترین من البشر احدا» اگر احدی آمد «فقولی انی نذرت للرحمن صوما» بگو من حرف نمیزنم و از خود بچه بپرسید «اتت قومها» بعد از اینکه مردم خبردار شدند و آمدند که مریم دختر عابده و در بیت المقدس در مسجد حامله شده و دیدند بچهای در آغوش دارد «قالوا یا مریم انی لک هذا» گفتند بچه را از کجا آوردی؟ «ماکان ابوک امرء سوء» پدرت که اینگونه نبود «ما کانت امک بغیا» مادرت که اینگونه نبود (مادرت که زناکار نبود تو چطور زناکار شدی؟) «فاشارت الیه» گفت از خودش بپرسید «قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا» گفتند چگونه با بچهای که در گهواره است صحبت کنیم «قال انی عبداله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا و جعلنی مبارکا» یک وقت بچه با زبان فصیح گفت من بنده خدا هستم برای اینکه توهم نکنند که فرزند خداست یا خود خداست خداوند به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده و مرا مبارک قرار داده و این مبارک یعنی نفاع که یکی از ویژگیهایی است که حضرت عیسی به آن افتخار میکند و میگوید خداوند مرا مبارک و نفاع قرار داده است. و این اهمیت مطلب را میرساند که انسان نفاع باشد.
بحث فقهی: حکم خمس مؤونهای که با مصرف از بین میرود؛
بحث در مسئله 15 این بود که اگر انسان لوازمی برای زندگی تهیه کند اگر از چیزهایی است که تمام میشود و از بین میرود مانند قند، چای، نفت، نمک و غیره که اگر سال تمام شد جزء مؤونه است و خمس ندارد ولی مازاد همین مؤونه مصرفی تمام شدنی خمس دارد. و اگر آن مازاد از مؤونه از چیزهایی است که تمام نمیشود و بعد از پایان سال هنوز باقی است مانند ماشین و خانه و غیر اینها؛ میفرمایند خمس ندارد.
فرق مؤونه مصرفی عینی و مؤونه مصرفی منفعتی: فرق این دو این است که در مورد اول معلوم میشود که مازاد جزء مؤونه نبوده بلکه از اول سال زیادی خریداری شده است لذا خمس دارد و در مورد بخش اول از قسم اول یعنی مؤونه مصرفی عینی معلوم است که جزء مؤونه بوده است و خمس ندارد.
دلیل مسئله: مرحوم آقای خویی میفرماید[16] عامی داریم که هر ربحی خمس دارد و مخصص آن را مقید کرد به بعد از مؤونه پس ربحی که صرف مؤونه شود خمس ندارد اینهم در طول سال مؤونه بود و احتیاج داشتم که خریدم و بعد از پایان سال آیا خمس دارد یا خیر میگوییم بهرحال استثنا شده و عام ما هم عام افرادی بود وقتی فرمود از غنائم خمس بدهید یعنی کل فائدة حصلت له الخمس و یک فرد این فائده صرف در مؤونه شد و فرشی مثلا خریداری شد و وقتی استثنا شد یعنی خمس در آن واجب نیست خواه همان سال خواه سالهای بعد و در مقام شک هم استصحاب مخصص میشود نه رجوع به عام. یعنی در طول سال که جزء مؤونه بود خارج از خمس بود حال که از سال بیرون رفتیم نیز از خمس خارج است و همان عدم وجوب خمس استصحاب میشود.
پس به این دلیل که عام، عام افرادی است و بعد از خروج از عام برگشت آن به عام دلیل میخواهد.
مرحوم حکیم در مستمسک دلیل دیگری بر عدم وجوب خمس آورده و میفرمایند برای اینکه تا پایان سال جزء مؤونه بود و از وجوب خمس استثنا شده بود سال که تمام شد این فرش از این که سال گذشته جزء مؤونه بود که خارج نشده و این در سال جدید اگر جزء فوائد امسال باشد خمس دارد و اگر نباشد خمس ندارد و این فرش جزء فائده سال گذشته است و فائده جدیدی نیست و هنوز جزء مؤونه سال گذشته است لذا خمس ندارد بنابراین وجهی برای وجوب خمس ندارد بله اگر استغناء پیدا کرد از آن مثلا موتوری داشت و رفت ماشین خرید و موتور بلا استفاده مانده است و یا ماشین دومی خریده و ماشین اول بدون نیاز باقی مانده است یا آن خانم زیورآلات خریده و استفاده کرده و الان سنش بالا رفته قبیح است برایش که از آنها استفاده کند و بلا استفاده مانده است. مرحوم امام احتیاط واجب میکنند و میفرمایند «إلا إذا خرجت عن مورد الحاجة، فيجب الخمس فيها على الأحوط.»[17]
مرحوم سید هم عین همین عبارت را دارند و احتیاط وجوبی میکنند
در مقابل آقای خویی و مرحوم حکیم میفرمایند حتی اگر از این به بعد مورد نیاز نباشد خمس واجب نیست و دیگر خمس ندارد.
دلیل قول به احتیاط وجوبی در تعلق خمس به مؤونه خارج از استفاده و نیاز: استناد امام و مرحوم سید به این است که قبول داریم که ربحی که در این مؤونه خرج شد استثنا شد و خمس در آن واجب نیست اما بالاخره از مجموع دلیل فهمیدیم ملاک مؤونه بودن است لذا استثنا شده حتی اگر در آن سال به عنوان مؤونه مصرف نکردید به محدوده تعلق خمس برنمیگردد.
در مقابل آقای خویی و حکیم میفرمایند ما عامی داشتیم که هر فائدهای خمس دارد مستثنی آمد که خمس بعد از مؤونه آیا در این استثنا قیدی آمده که باقی ماندن و استغنا را شرط نماید؟ قیدی نداریم و اطلاق داریم و حرف درستی هم هست بنابراین احتیاط را قبول داریم اما احتیاط لازم است. و وجوبی نیست مرحوم حکیم میفرماید آیا ربح جدید بدست آوردید اگر ربح جدید است خمس دارد ما غنمتم یعنی هر ربحی پیدا کردید خمس دارد سابق که عنوان مؤونه داشت خارج شد اما الان که از مؤونه بودن خارج شد اگر ربح جدیدی باشد خمس دارد و الا خمس ندارد
بنابراین اصل احتیاط خوب است و الزام و وجوب ندارد.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
بحث اخلاقی:
الف: فضیلت ماه شعبان: امروز اول ماه معظم شعبان یکی از ماههای با شرافت و با فضیلت است خود ماه ذاتا با فضیلت است و اعیادی که در این ماه واقع شده موجب مزید فضیلت آن است از جمله اینکه منتسب به رسول گرامی اسلام است که شیخ طوسی در مصباح المتهجد در اعمال این ماه نقل میکند
«وَ رَوَى صَفْوَانُ بْنُ مِهْرَانَ الْجَمَّالُ قَالَ قَالَ لِي أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) حُثَّ مَنْ فِي نَاحِيَتِكَ عَلَى صَوْمِ شَعْبَانَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَرَى فِيهَا شَيْئاً قَالَ نَعَمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ إِذَا رَأَى هِلَالَ شَعْبَانَ أَمَرَ مُنَادِياً فَنَادَى فِي الْمَدِينَةِ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ إِنِّي رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَيْكُمْ أَلَا إِنَّ شَعْبَانَ شَهْرِي فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِي عَلَى شَهْرِي ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) كَانَ يَقُولُ مَا فَاتَنِي صَوْمُ شَعْبَانَ مُنْذُ سَمِعْتُ مُنَادِيَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) يُنَادِي فِي شَعْبَانَ فَلَنْ يَفُوتَنِي أَيَّامَ حَيَاتِي صَوْمُ شَعْبَانَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ كَانَ(ع) يَقُولُ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتٰابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللّٰهِ»[1]
صفوان بن مهران میگوید حضرت امام صادق(ع) به من فرمود: تشویق بکن افرادی که با تو ارتباط دارند را به روزه ماه شعبان گفتم فدایت شوم آیا در این ماه ویژگی خاصی وجود دارد که روزه در آن را توصیه میفرمایید؟ امام در جواب فرمودند آری؛ زمانی که هلال ماه شعبان پیدا میشد رسول الله(ص) دستور میدادند منادی در شهر مدینه فریاد بزند و بگوید: همانا ماه شعبان ماه من است و منسوب به من است خدا رحمت کند کسی را که در این ماه مرا کمک کند یعنی در عبادت با من همراه باشد.
«ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) كَانَ يَقُولُ مَا فَاتَنِي صَوْمُ شَعْبَانَ مُنْذُ سَمِعْتُ مُنَادِيَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) يُنَادِي فِي شَعْبَانَ فَلَنْ يَفُوتَنِي أَيَّامَ حَيَاتِي صَوْمُ شَعْبَانَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ كَانَ(ع) يَقُولُ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتٰابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللّٰهِ»[2]
ملاحظه میفرمائید پیامبر میفرماید هرکسی که به من معتقد است مرا یاری کند چه بسا این پرسش مطرح است که این ندا را چه کسی پاسخ میدهد؟ بدیهی است هرکسی که اعتقاد بیشتری به پیامبر دارد. و مشخص است کسی که بیشتر اعتقاد پیامبر دارد امیرالمومنین است. لذا حضرت امام صادق(ع) در ادامه همان روایت فرمود امیرالمومنین(ع) همواره میفرمود از وقتی که من صدای منادی پیامبر را شنیدم که میگفت شعبان ماه من است و خدا رحمت کند کسی که مرا کمک بکند روزه ماه شعبان از من فوت نشد و از این به بعد هم هرگز روزه ماه شعبان از من فوت نخواهد شد انشاءاله. و امیرالمومنین همواره میفرمود: روزه در دوماه پشت سرهم باعث پذیرفته شدن توبه در درگاه خداوند است.
در صلواتی که روزهای ماه شعبان خوانده میشود آمده است شعبان الذی حففته بالرحمة و الرضوان که این ماه ماه پیامبر است و این ماه محفوف شده رحمت و رضوان خداوند و ماهی است که یدأب[3] فی قیامه و صیامه یعنی رسول الله خودش را به زحمت میانداخت در روزه و عبادت روزها و شبها و از امت خودش هم خواسته است که چنین باشند
امیدواریم این ماه بر همه ما مبارک و میمون باشد و توفیق عبادت و بندگی بیشتر به ما عنایت بفرماید.
ب: خیر رسانی: در سه جهت بود
جهت اول: اهتمام به امور مسلمین؛ من لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم توصیه شده به اهتمام به امور مسلمین.
جهت دوم: خیرخواهی؛ نصح نسبت به مسلمین است که اگر کسی اینگونه باشد که برای همه دلسوزی کند و بانند کسی باشد که نسبت به فرزندش دلسوزی دارد ملاقات نمیکند خداوند را با عملی افضل از این اعمال.
جهت سوم: نفع رساندن به مومنین است
در این جهت سوم روایات فراوانی وجود دارد که برخی از آنها را که قبلا نیز خواندیم در ذیل تکرار میکنیم.
1- «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً.»[4] [5]
سکونی از حضرت امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود رسول الله(ص) فرموده است مردم همانند خانواده برای خداوند هستند که باید به آنها رسیدگی شود سپس محبوبترین شخص در نزد خداوند کسی است که سودی به خانواده خداوند برساند و اهل بیت خدا را مسرور و شاد کند و گفتیم نفع رساندن تنها به کمک مالی نیست بلکه هر نفعی ولو کوچک باشد که روایات آن را خواندیم که میفرمود کسی سوار اسبش بود در بیابان پیاده شد و میخی روی زمین کوبید تا افسار اسبش را ببندد بعد که خواست برود میخ را از روی زمین نکند و قصدش این بود که اگر کسی دیگر رسید از آن استفاده نماید. و بعد کسی دیگر آمد و دید در مسیر و در راه میخی وجود دارد با خودش گفت این شاید در شب مزاحم کسی باشد و آن را درآورد. به پیامبری از پیامبران آن زمان وحی شد که خداوند به واسطه نیت و عملشان هردو نفر را آمرزید.
2- «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ قَالَ أَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ.»[6] [7]
سیف بن عمیره گوید یک نفر گفت از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود از پیامبر(ص) پرسیدند محبوبترین انسان در نزد خداوند کیست؟ فرمود: کسی که بیشتر از همه سودش به مردم برسد.
3- «عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُثَنَّى بْنِ الْوَلِيدِ الْحَنَّاطِ عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِيفَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَادِيَةَ[8] [مَاءٍ] أَوْ نَارٍ أُوجِبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ.[9]»[10] [11]
عمر یکی از فرزندان امام سجاد(ع) نقل کرده است که پدرش (امام سجاد) فرمود رسولالله(ص) فرموده است کسی که یک عادیه آب و آتش که ضرر زننده است مثلا ناودان آب باز شده و در منزل کسی میریزد جلوی آن را ببندد یا آتشی روشن شده که احتمال سرایت دارد آن را خاموش کند برای این شخص بهشت واجب میشود.
ملاحظه میفرمائید نفع رساندن به این نحو که جلوی ضرر را بگیرد بهشت را واجب میکند. و این مقتضی است یعنی اگر معصیت نداشته باشد و کار خیر دیگری غیر از این انجام ندهد همین مقدار موجب بهشتی شدن او خواهد شد بله اگر یک آدم غیر مسلمان این کار را بکند اینگونه نیست زیرا بهشت بر او حرام است.
4- «حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ جَعَلَنِي مُبٰارَكاً أَيْنَ مٰا كُنْتُ قَالَ نَفَّاعاً»[12] [13] [14]
صحفی در مورد کلمه «مبارکا» در آن آیه شریفه که فرمود وقتی حضرت مسیح به دنیا آمد و در گهواره بود گفت من بنده خدا هستم و خداوند کتاب آسمانی به من داده و مرا پیامبر و مبارک قرار داده هرجایی که باشم؛ پرسیدم؛ امام فرمود مراد از «جعلنی مبارکا» یعنی «جعلنی نفاعا» یعنی خداوند مرا کسی قرار داده که نفع من به مردم زیاد میرسد.
بررسی روایت ذیل آیه از کتب عامه:
حتی در کتب عامه هم نقل شده که ابوهریره از پیامبر نقل میکند که به معنی نفع است
این قضیه حضرت مریم که وقتی حامله شد[15] و دور شد از قومش و وضع حمل کرد و زیر یک نخل رفت تکیه داد و ناراحت بود و میگفت ای کاش فراموش شده میبودم و کسی اسمی از من نمیبرد یک وقت بچه از درون شکم به سخن درآمد و تسلی داد مادرش را که «لاتحزنی» این یک قدرت نمایی است که خداوند بواسطه تو میکند همانطور که خداوند آدم را بدون پدر و مادر خلق کرده. و گرسنه و تشنه هستی «قد جعل ربک تحتک سریا» خداوند زیر پایت چشمه ای خلق کرده پایت را بزن و از آب چشمه بنوش و «حزی بجزع النخلة» دستی تکان بده «تساقط علیک رطبا جنیا» به نخله تا رطب تازه از درخت بریزد «فکلی واشربی» خرما را بخور و از آب جاری بنوش و «قری عینا» چشمت روشن باشد «و اما ترین من البشر احدا» اگر احدی آمد «فقولی انی نذرت للرحمن صوما» بگو من حرف نمیزنم و از خود بچه بپرسید «اتت قومها» بعد از اینکه مردم خبردار شدند و آمدند که مریم دختر عابده و در بیت المقدس در مسجد حامله شده و دیدند بچهای در آغوش دارد «قالوا یا مریم انی لک هذا» گفتند بچه را از کجا آوردی؟ «ماکان ابوک امرء سوء» پدرت که اینگونه نبود «ما کانت امک بغیا» مادرت که اینگونه نبود (مادرت که زناکار نبود تو چطور زناکار شدی؟) «فاشارت الیه» گفت از خودش بپرسید «قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا» گفتند چگونه با بچهای که در گهواره است صحبت کنیم «قال انی عبداله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا و جعلنی مبارکا» یک وقت بچه با زبان فصیح گفت من بنده خدا هستم برای اینکه توهم نکنند که فرزند خداست یا خود خداست خداوند به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده و مرا مبارک قرار داده و این مبارک یعنی نفاع که یکی از ویژگیهایی است که حضرت عیسی به آن افتخار میکند و میگوید خداوند مرا مبارک و نفاع قرار داده است. و این اهمیت مطلب را میرساند که انسان نفاع باشد.
بحث فقهی: حکم خمس مؤونهای که با مصرف از بین میرود؛
بحث در مسئله 15 این بود که اگر انسان لوازمی برای زندگی تهیه کند اگر از چیزهایی است که تمام میشود و از بین میرود مانند قند، چای، نفت، نمک و غیره که اگر سال تمام شد جزء مؤونه است و خمس ندارد ولی مازاد همین مؤونه مصرفی تمام شدنی خمس دارد. و اگر آن مازاد از مؤونه از چیزهایی است که تمام نمیشود و بعد از پایان سال هنوز باقی است مانند ماشین و خانه و غیر اینها؛ میفرمایند خمس ندارد.
فرق مؤونه مصرفی عینی و مؤونه مصرفی منفعتی: فرق این دو این است که در مورد اول معلوم میشود که مازاد جزء مؤونه نبوده بلکه از اول سال زیادی خریداری شده است لذا خمس دارد و در مورد بخش اول از قسم اول یعنی مؤونه مصرفی عینی معلوم است که جزء مؤونه بوده است و خمس ندارد.
دلیل مسئله: مرحوم آقای خویی میفرماید[16] عامی داریم که هر ربحی خمس دارد و مخصص آن را مقید کرد به بعد از مؤونه پس ربحی که صرف مؤونه شود خمس ندارد اینهم در طول سال مؤونه بود و احتیاج داشتم که خریدم و بعد از پایان سال آیا خمس دارد یا خیر میگوییم بهرحال استثنا شده و عام ما هم عام افرادی بود وقتی فرمود از غنائم خمس بدهید یعنی کل فائدة حصلت له الخمس و یک فرد این فائده صرف در مؤونه شد و فرشی مثلا خریداری شد و وقتی استثنا شد یعنی خمس در آن واجب نیست خواه همان سال خواه سالهای بعد و در مقام شک هم استصحاب مخصص میشود نه رجوع به عام. یعنی در طول سال که جزء مؤونه بود خارج از خمس بود حال که از سال بیرون رفتیم نیز از خمس خارج است و همان عدم وجوب خمس استصحاب میشود.
پس به این دلیل که عام، عام افرادی است و بعد از خروج از عام برگشت آن به عام دلیل میخواهد.
مرحوم حکیم در مستمسک دلیل دیگری بر عدم وجوب خمس آورده و میفرمایند برای اینکه تا پایان سال جزء مؤونه بود و از وجوب خمس استثنا شده بود سال که تمام شد این فرش از این که سال گذشته جزء مؤونه بود که خارج نشده و این در سال جدید اگر جزء فوائد امسال باشد خمس دارد و اگر نباشد خمس ندارد و این فرش جزء فائده سال گذشته است و فائده جدیدی نیست و هنوز جزء مؤونه سال گذشته است لذا خمس ندارد بنابراین وجهی برای وجوب خمس ندارد بله اگر استغناء پیدا کرد از آن مثلا موتوری داشت و رفت ماشین خرید و موتور بلا استفاده مانده است و یا ماشین دومی خریده و ماشین اول بدون نیاز باقی مانده است یا آن خانم زیورآلات خریده و استفاده کرده و الان سنش بالا رفته قبیح است برایش که از آنها استفاده کند و بلا استفاده مانده است. مرحوم امام احتیاط واجب میکنند و میفرمایند «إلا إذا خرجت عن مورد الحاجة، فيجب الخمس فيها على الأحوط.»[17]
مرحوم سید هم عین همین عبارت را دارند و احتیاط وجوبی میکنند
در مقابل آقای خویی و مرحوم حکیم میفرمایند حتی اگر از این به بعد مورد نیاز نباشد خمس واجب نیست و دیگر خمس ندارد.
دلیل قول به احتیاط وجوبی در تعلق خمس به مؤونه خارج از استفاده و نیاز: استناد امام و مرحوم سید به این است که قبول داریم که ربحی که در این مؤونه خرج شد استثنا شد و خمس در آن واجب نیست اما بالاخره از مجموع دلیل فهمیدیم ملاک مؤونه بودن است لذا استثنا شده حتی اگر در آن سال به عنوان مؤونه مصرف نکردید به محدوده تعلق خمس برنمیگردد.
در مقابل آقای خویی و حکیم میفرمایند ما عامی داشتیم که هر فائدهای خمس دارد مستثنی آمد که خمس بعد از مؤونه آیا در این استثنا قیدی آمده که باقی ماندن و استغنا را شرط نماید؟ قیدی نداریم و اطلاق داریم و حرف درستی هم هست بنابراین احتیاط را قبول داریم اما احتیاط لازم است. و وجوبی نیست مرحوم حکیم میفرماید آیا ربح جدید بدست آوردید اگر ربح جدید است خمس دارد ما غنمتم یعنی هر ربحی پیدا کردید خمس دارد سابق که عنوان مؤونه داشت خارج شد اما الان که از مؤونه بودن خارج شد اگر ربح جدیدی باشد خمس دارد و الا خمس ندارد
بنابراین اصل احتیاط خوب است و الزام و وجوب ندارد.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
[1] مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ج2، ص825،
بیروت.
[2] مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ج2، ص825،
بیروت.
[3] دأب یعنی تعب نفسه خودش را به زحمت
انداخت.
[8] چیزی که ضرر میزند
مثل ناودان آبی که ضرر زننده است یا آتشی روشن شده که احتمال
سرایت در ان است .
[9] یعنی اگر کار دیگری
غیر از این انجام نداده باشد همین کار باعث بهشت رفتن .میشود
[15] گفته اند کل دوران حمل و زایمان حضرت
مریم نه ساعت بود.
[17] تحریرالوسیلة، امام
خمینی، ج1، ص359، دارالکتب الاسلامیة.