درس خارج فقه استاد مقتدایی
94/06/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الخمس (نحوه تعلق خمس به مال)
بحث اخلاقی: شهادت جوان ترین امام معصوم:
معمولا بزرگان روز آخر ذیقعده را روز شهادت حضرت امام جواد(ع) تعیین میکنند مرحوم کلینی در یک نقل میفرماید شهادت آن حضرت در روز آخر ذیقعده سال 220 هجری در سن 25 سالگی میباشد که به دست ام فضل دختر مامون خلیفه عباسی به شهادت رسیدند.
مرحوم شیخ مفید و شیخ طوسی شهادت آن حضرت را در ماه ذیقعده میدانند اما روز آن را تعیین نکردند که باز منافاتی باهم ندارند.
مرحوم ابن شهرآشوب میفرماید «قبض ابوجعفر ببغداد مسموما فی آخر ذیقعده»[1]
البته قول دیگری وجود دارد که ششم ذیحجه را روز شهادت آن حضرت میداند.
وقتی امام جواد(ع) به دنیا آمدند امام هشتم خبر دادند که با سم شهید میشود «فیبکی علیه اهل السماء و یلعنه علی عدوه فلا یلبس الا یسیرا» پس از شهادتش اهل آسمان بر او گریه میکنند و بر دشمنش لعنت میفرستند به همین سبب قاتل ایشان هم عمر طولانی ندارد.
در ولادت امام جواد(ع) امام هشتم(ع) خیلی خوشحال بود و در مورد روز ولادت ایشان میفرمود «یوم اکثر برکة منه للشیعة» و علت آن هم این بود که امام هشتم(ع) سنشان بالا رفته بود و فرزند پسر نداشتند و شیعیان نگران بودند به دلیل تحیری که به دلیل ایجاد واقفیه ایجاد شده بود و حتی مرتب سؤال میکردند که خلیفه بعد از شما کیست و امام(ع) صریحا میفرمودند«ابنی» و قسم هم خوردند که خداوند پسری به من عطا خواهد کرد. در همین رابطه روایتی را از صفوان قرائت میکنیم.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(ع) قَدْ كُنَّا نَسْأَلُكَ قَبْلَ أَنْ يَهَبَ اللَّهُ لَكَ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) فَكُنْتَ تَقُولُ يَهَبُ اللَّهُ لِي غُلَاماً فَقَدْ وَهَبَهُ اللَّهُ لَكَ فَأَقَرَّ عُيُونَنَا فَلَا أَرَانَا اللَّهُ يَوْمَكَ فَإِنْ كَانَ كَوْنٌ فَإِلَى مَنْ فَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ فَقَالَ وَ مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذَلِكَ فَقَدْ قَامَ عِيسَى(ع) بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ.»[2]
صفوان میگوید به حضرت امام رضا(ع) عرض کردم ما همواره از شما قبل از اینکه فرزند دار شوید در مورد جانشینتان میپرسیدیم و شما میفرمودید که خداوند پسری به من خواهد داد الان که خداوند این پسر را به شما داده سؤال ما این است که خداوند روزی را نیاورد که ما باشیم و شما نباشید و اگر چنین شد به چه کسی مراجعه کنیم حضرت امام رضا(ع) به حضرت امام جواد(ع) که در مقابل پدر ایستاده بود اشاره کردند و گفتند همین بچه جانشین من خواهد. بود صفوان گفت این فرزند سه ساله است حضرت فرمود هیچ ضرری ندارد که سه ساله باشد و امام مثال زدند که حضرت عیسی(ع) حجت خداوند بود و پیامبر الهی شد و سنش از امام جواد(ع) هم کمتر بود.
مرحوم مجلسی در شرح حالات امام جواد(ع) میفرماید در یک روز سی هزار مسئله از امام سوال شد و امام جواب دادند و در توجیه میفرمایند که شاید سوالات تکراری بوده و یا سوالات نوشته شده بوده و امام جواب را مینوشتند.
حتی نزد مامون سعایت میکردند که این بچه امام شده و او را وادار کردند که جلسهای برای امتحان امام بگذارد و علمای بلاد را جمع کرد و امام همه سوالات را جواب دادند و همه را محکوم کردند حتی سوالی که یحیی بن اکثم پرسید که اگر کسی در حال حج صید بکند چگونه است که امام شقوق این سوال را بیان فرمودند که این صید در احرام بود یا خارج احرام در حرم بود یا در خارج حرم دفعه اول بود یا مکررا بود صید چه بود که تا 22 شق امام این مسئله را بیان فرمودند که یحیی بن اکثم نتوانست جواب بدهد و گفت من نمیدانم خودتان جواب بدهید و امام خودشان جواب دادند
بعد امام فرمودند من از تو یک سوال میپرسم و از او پرسیدند که مردی اول صبح به زنی نگاه میکند محرم است دو ساعت بعد حرام میشود ظهر حلال میشود بعد از عصر حرام میشود مغرب مجددا حلال میشود بعد از عشا حرام میشود و نصف شب مجددا حلال میشود یعنی پنج مرتبه در یک 24 ساعت حلال میشود و حرام میشود و او مبهوت ماند و جمعیتی فراوان نشسته بودند که مامون جمع کرده بود آنوقت خود امام جواب دادند.
بعد از این جلسه بود که از بنی العباس آمدند و به مامون گفتند به دست خودت ریشه خودت را کندی و علمیت و اعلمیت جوادالائمه را ثابت کردی و همین باعث شد که قصد شهادت حضرت را کرد.
بالاخره این علم حضرت در سن جوانی برای همه ثابت شد که این آقا حجت خداست و ارتباط با جای دیگر دارد و لازم نیست که به مکتب برود و معجزاتی که از حضرت نقل شده و راویانی که بیش از 130 نفر مرحوم شیخ از اصحاب امام اسم میبرد در رجال که راوی حدیث هستند.
انشاءاله خداوند ما را جزء یاران آن حضرت و پیروان آن حضرت قرار بدهد.
بحث فقهی: ادله قول تعلق خمس به عین به نحو حق:
گفتیم در اینکه خمس تعلق به عین خارجی دارد شکی نیست منتهی به نحو ملکیت یا حق بودن جای بحث بود در مورد قول به ملکیت به اشاعه؛ ادله و روایاتی داشتیم که خواندیم.
در مقابل قولی است که میگوید تعلق خمس به عین به نحو حق است که به چند وجه تمسک کردند
الف: روایاتی که لفظ علی در آن است
مرسله ابن ابی عمیر «وَ فِي الْمُقْنِعِ قَالَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ أَنَّ الْخُمُسَ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ الْكُنُوزِ وَ الْمَعَادِنِ وَ الْغَوْصِ وَ الْغَنِيمَةِ.»[3]
خمس بر پنج چیز است و از این ذکر «علی» استظهار میشود که مفروض است بر این پنج چیز و تعلق گرفته و مکتوب شده.
ولی خود این روایت اولا که مرسله است لکن مرسلات ابن ابی عمیر مثل مسند است ولی اشکال بعدی آن این است که این روایت از امام نقل نشده و مرفوعه است علاوه بر اینکه مشابه این عبارت که در این روایت آمده روایت دیگری از حماد داریم که لفظ من آورده است.
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْبَغْدَادِيِّ[4] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ صَالِحٍالصَّيْمَرِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ رَوَاهُ لِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا ذَكَرَهُ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ(ع) قَالَ: الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْغَنَائِمِ وَ مِنَ الْغَوْصِ وَ الْكُنُوزِ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْمَلَّاحَةِ.»[5] [6]
ما نمیدانیم من درست است یا علی و اگر من باشد درست است.
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الصُّفْرِ وَ الْحَدِيدِ وَ الرَّصَاصِ فَقَالَ عَلَيْهَا الْخُمُسُ جَمِيعاً.»[7]
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنِ الْعَنْبَرِ وَ غَوْصِ اللُّؤْلُؤِ فَقَالَ عَلَيْهِ الْخُمُسُ الْحَدِيثَ.»[8]
سه روایت داریم که علی دارد و لفظ علی نشانه این است که سوال از حکم خمس است نه حکمی که تعلق به موضوع پیدا میکند و تعبیر علی قرینه میشود که منظور وجوب است و امام هم میفرماید خمس دارد یعنی خمس بر آن واجب است و منافات هم ندارد که جایی سوال از اصل خمس باشد.
بنابراین نمیشود به این سه روایت تمسک کرد.
به گونه دیگری هم استدلال میکنند که در بعض روایات خمس تعبیر به حق شده مثلا «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: كُلُّ شَيْءٍ قُوتِلَ عَلَيْهِ عَلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَإِنَّ لَنَا خُمُسَهُ وَ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَشْتَرِيَ مِنَ الْخُمُسِ شَيْئاً حَتَّى يَصِلَ إِلَيْنَا حَقُّنَا.»[9]
هرچیزی که برای آن با کفار جنگ میشود و بدست میآید خمس آن برای ماست و احدی برایش حلال نیست از این مال چیزی را بخرد مگر اینکه حق ما را به ما برساند
اینجا خود امام تعبیر به حق نموده است.
در جواب این میگوییم اینکه میگویند حق و ملک اصطلاحاتی است که در لسان فقها میباشد و الا در قرآن و روایات و لغت از ملک هم حق تعبیر شده در آیه 282 سوره بقره که در رابطه با کتابت است میفرماید ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ﴾[10]
آن کسی که حق به عهدهاش است باید بنویسد و در ادامه میفرماید آنکسی که حق بعهدهاش است اگر سفیه است یا ضعیف است ولی او باید بنویسد. پس تعبیر به حق شد در حالیکه بلاشبهه مراد ملک است.
و یا در قرآن میفرماید ﴿و آت ذوی القربی حقه﴾[11] که بلاشبهه مراد فدک فاطمه الزهرا است که ملک است.
در اصطلاح فقها هم حق را به حق الله و حق الناس تقسیم میکنند.
پس اینکه لفظ حق در روایات آمده دلیل باشد صحیح نیست.
البته ثمره حق یا ملک بودن این است که اگر ملک باشد شریک میشود اما اگر حق باشد به ذمه است و مالک میتواند به ذمه بگیرد و مال را بفروشد.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.