< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

94/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب الخمس (خمس زمینی که ذمی از مسلمان بخرد؛)

بحث اخلاقی و روایی: اصلاح ذات البین؛

در ادامه بحث اخلاقی و روائی؛ سبک زندگی اسلامی، در مورد معاشرت افراد در اجتماع؛ یکی از اموری که در اسلام تاکید روی آن شده است و مسلمانان باید در اجتماع مراعات کنند اصلاح ذات البین است ممکن است بین دو نفر از خانواده، برادر با برادر، برادر با خواهر، پدر با فرزند، دو فامیل و بستگان دورتر کدورتی پیش بیاید. این شقاق‌ها اگر ادامه پیدا کند ممکن است آثار ویران کننده‌ای نظیر قتل و خونریزی داشته باشد لذا خیلی در اسلام روی اصلاح ذات البین تاکید شده است یعنی کدورتها را باید اصلاح کنند حتی سعی شود تبدیل به محبت شود. فلسفه آن هم ایجاد وحدت بین مسلمانان است. که هم در قرآن آمده هم در روایات دستور اصلاح ذات البین آمده است.

اصلاح ذات البین در قرآن:

در آیه اول سوره انفال خداوند می‌فرماید ﴿یسألونک عن الأنفال قل الأنفال لله و الرسول فاتقوا الله و أصلحوا ذات بینکم و أطیعوا الله و رسوله إن کنتم مؤمنین﴾[1] تقوی پیشه کنید، و کدورت‌ها را از بین ببرید و به مجبت و علاقه تبدیل کنید.

شأن نزول آیه؛ آیه در جنگ بدر نازل شد اولین جنگی بود که پیش آمد و پیامبر جوانان را تشویق به جنگ با کفار می‌کرد حتی فرموده بود هر کس توانست فلانی را اسیر کند جایزه دارد و جوانانی که بر حسب وعده رفتند جنگ کرده بودند حال آمدند انتظار داشتند که غنائم بیشتری بگیرند. بقیه هم که مسن‌تر بودند می‌گفتند ما پشتیبان شما بودیم و در یک مورد هم بین دو نفر از انصار نزاعی پیش آمد که این آیه نازل شد که از تو در مورد انفال می‌پرسند بگو انفال برای خدا و رسول است (در خاتمه بحث فقهی خمس تفاوت‌های انفال و خمس را پیگیری می‌کنیم) پس تقوی پیشه کنید و نزاع نکنید و این نزاع که پیش آمده را هم نگذارید کهنه شود و هرچه زودتر حل کنید اگر مومن هستید اطاعت کنید.

آیه دیگر سوره حجرات آیه 10 است که می‌فرماید ﴿إنما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم واتقوالله﴾[2] اول روی این زمینه‌سازی می‌کند که طبق دستور اسلام مؤمنین با هم برادرند یعنی اخوت و برادری دستور اسلام است دلیل طرح مسأله برادری جهت اصلاح و ایجاد ارتباط نزدیک؛ برای این است که منتهای ارتباط خوب بین دو برادر است که هر دو هم در یک رتبه هستند برخلاف همین ارتباط که بین پدر و پسر هم هست اما اختلاف رتبه دارند. لذا می‌فرماید أنما المؤمنون إخوة یعنی در تمام جهات باید رعایت تناسب حقوق بشود.

اصلاح ذات البین در نهج‌البلاغه: به قدری در اسلام به اصلاح ذات بین اهمیت داده شده که حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمودند از عامه نماز و روزه افضل است. در خطبه 38 نهج‌البلاغه آمده است. «و من وصية له عليه السلام للحسن و الحسين عليهما السلام لما ضربه ابن ملجم لعنه الله‌أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْ‌ءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا صلى الله عليه واله يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ»[3]

پس از ضربه ابن ملجم و در بستر در وصیت مهمی خطاب به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) فرمود سفارش می‌کنم شما و همه اهلم و کسانی که این کلام به آنها می‌رسد را به اینکه تقوی الهی پیشه کنید و نظم در امور داشته باشید و اصلاح ذات البین نمایید که همانا از جدتان رسول الله(ص) شنیدم که می‌فرمود اصلاح ذات البین افضل از تمامی نمازها و روزه‌ها است.

مرحوم مجلسی نقل می‌کند که شیخ طوسی اینجا حاشیه دارد که مراد اینجا نماز و روزه‌های مستحبی می‌باشد.

خدا رحمت کند حاج علی آقا شیرازی را که به من توصیه کردند خطبه 38 نهج البلاغه را حفظ کن و من آن زمان این خطبه را حفظ کردم هر چند ألآن همه خطبه در یادم نیست.

ملاحظه می‌فرمائید سه نکته مهم در این خطبه مورد سفارش است.

نکته اول: تقوی پیشگی.

نکته دوم: نظم در کارها.

نکته سوم: اصلاح ذات بین.

به هر حال روایات هم مفصل داریم که در ادامه و تحت عنوان «اصلاح ذات بین در روایات» بحث می‌کنیم انشاءاله همان‌گونه که در اسلام به اصلاح ذات بین اهمیت داده شد ما هم در زندگی اهتمام به این امر داشته باشیم و در رفع کدورت بین دوستان کوشش کنیم این نقاهت نظم اجتماع را از بین می‌برد ضعف ایجاد می‌کند و وحدت را از بین می‌برد.

بحث فقهی: خمس زمینی که ذمی از مسلمان بخرد؛

«السادس الأرض التي اشتراها الذمي من مسلم،»[4] تاکنون پنج مورد از موارد تعلق خمس را بیان کردیم 1-غنائم جنگی؛ 2-معدن؛ 3-گنج؛ 4-غوص؛ 5-فاضل مؤونه.

6- مورد ششم از موارد تعلق خمس زمینی است که ذمی از مسلمانی می‌خرد بر ذمی واجب است خمس بدهد حتی امام در تحریر فرمودند «فإنه يجب على الذمي خمسها، و يؤخذ منه قهرا إن لم يدفعه بالاختيار،»[5] یعنی اگر با اختیار نداد به زور از او می‌گیرند.

مرحوم محقق عین همین تعبیر را دارد و می‌فرماید: «السادس إذا اشترى الذمي أرضا من مسلم وجب فيها الخمس»[6] در ادامه مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید: «عند ابني حمزة و زهرة[7] و أكثر المتأخرين من أصحابنا، بل في الروضة[8] نسبته إلى الشيخ و المتأخرين أجمع، بل في المنتهى[9] و التذكرة[10] نسبته إلى علمائنا، بل في الغنية[11] الإجماع عليه،»[12]

ابن حمزه و ابن زهره و اکثر متأخرین بر همین فتوی هستند بلکه مرحوم شهید ثانی فرمود از شیخ به بعد متفق علیه است و همه روی آن اتفاق دارند. صاحب جواهر در إدامه می‌فرماید علامه این قول را به علماء شیعه نسبت داده است که به نوعی ادعای اجماع است بلکه ابن زهره صریحا ادعای اجماع کرده است. مرحوم صاحب جواهر در ادامه می‌فرماید منتهی قدما مثل عمانی، اسکافی، شیخ مفید، سلار «لم یذکر الخمس فیها»[13] اما عدم الذکر دلیل بر مخالفت نیست و ممکن است وجه عدم ذکر این باشد که چون مورد خاص مربوط به خرید ذمی از مسلمان است و چنین موردی کم پیش می‌آید ذکر نکردند از باب اینکه مورد ابتلا نبوده است یعنی آنکه مثل معدن و دیگر موارد که عام همه مسلمان‌هاست مورد بحث قرار دادند.

دلیل مسئله: دو روایت است. (برخی هردو را به عنوان یک روایت قبول دارند.)

صحیحه ابی عبیده حذاء. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ أَيُّمَا ذِمِّيٍّ اشْتَرَى مِنْ مُسْلِمٍ أَرْضاً فَإِنَّ عَلَيْهِ الْخُمُسَ.»[14]

صاحب وسائل روایت دومی هم دارد که به عنوان مرسله مفید در مقنعه نقل می‌کند.

«مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ عَنِ الصَّادِقِ(ع) قَالَ: الذِّمِّيُّ إِذَا اشْتَرَى مِنَ الْمُسْلِمِ الْأَرْضَ فَعَلَيْهِ فِيهَا الْخُمُسُ.»[15] [16]

بررسی دو روایت: بعضی می‌گویند روایت دوم همان روایت اولی است منتهی در مورد اینکه آن روایت از امام باقر است. و این روایت از امام صادق، می‌گویند این اشتباه در نقل مرسله است و از روی خطا دو اسم را آورده است.

ولی این را نمی‌شود قبول کرد زیرا؛

اولا: مروی عنه متفاوت است و اشتباه از ناحیه بزرگی چون مرحوم شیخ مفید بعید است.

ثانیا: متن دو روایت نیز باهم متفاوت است.

ثالثا: در روایت دوم یعنی مرسله کلمه «فیها» آمده است که در روایت اول نیامده است و «فیها» یعنی در خود آن زمین و عنایتی روی این کلمه هست که بعد می‌رسیم.

این روایت را صاحب جواهر می‌فرماید «بسند صحيح بل قيل أعلى درجات الصحة،»[17]

و بعد می‌فرماید صاحب مدارک می‌گوید «لأن ما أوردناه من السند من أعلى مراتب الصحة،»[18]

یعنی صحیحه اعلائی است زیرا راویانی که در این روایت وارد شده‌اند هیچکدام هیچ خدشه‌ای در آنها وارد نیست.

مرحوم آقای خویی هم با آن همه دقت و وسواسی که در سند روایات داشتند وقتی از صاحب جواهر و صاحب مدارک نقل می‌کند می‌فرماید «بل في المدارك: أنّها في أعلى مراتب الصحّة» در ادامه می‌فرماید «و هو كذلك،»[19]

پس مدرک این قول یکی این صحیحه سند دار ابوعبیده حذاء است و دیگری آن مرسله مفید است که آنهم ولو مرسله است لکن گاهی مرحوم مفید می‌فرماید «رُوِیَ» روایت شده که در این صورت می‌گوییم مرسله است ولی اگر بفرماید «قال الصادق» یا «عن الصادق» در این صورت معلوم می‌شود که مرحوم مفید اعتماد داشته است که این‌گونه بیان نموده و این تعبیر از مرحوم مفید با آن اشرافی که بر روایات و رجال داشته‌اند بعید نیست کمتر از مرسلات ابن ابی عمیر نباشد که مورد قبول است پس اعتماد مفید بر این روایت برای ما حجت است بنابراین از نظر سند در روایت اول و نیز در روایت دوم بحثی نیست و قابل این است که به آن استناد شود. پس از نظر سند در اوّلی و کذا در دومی که مرسله است بحثی نیست و هر دو حجت و قابل استناد است.

بررسی دلالت روایت: گرچه از نظر سند خیلی روشن است اما از نظر دلالت برخی شبهاتی آوردند.

در صحیحه ابوعبیده که می‌گوید «أیما ذمی إشتری من مسلم أرضا فإن علیه الخمس»[20] باید ببینیم مراد از الخمس چیست؟ گفته‌اند شاید با توجه به «إشتری أرضا» مراد محصولی است که بدست می‌آید در این صورت باید خمس محصول را بدهد.

گفته‌اند مراد از خمس زکات است چون در آن زمان یک فتوای مشهوری از مالک بود که می‌گفت اگر کافر ذمی زمین دیم‌کاری که زکاتش عشریه و یک دهم است را بخرد باید دو عشر یعنی یک پنجم زکات بدهد و این همان خمس است. و در این روایت که امام می‌فرماید «علیه الخمس» یعنی همان دو عشر را به عنوان زکات بدهد پس روایت مربوط به خمس نیست.

پاسخ شبهه ها؛ برای فردا إن شاءالله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo