< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

95/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه (بررسی مصادیق ولایت بر مجتمع)

گفتیم در بحث ولایت فقیه از بین معناهایی که برای ولایت بیان شد ولایت امر و تصدی امور دیگران و تکفل امور انسان‌ها و در حقیقت رهبری جامعه – و همان‌گونه که راغب در مفردات[1] آورده است «ولایة الأمر» - مراد است و همان معنا از ولایت که ولایت بر جعل تکلیف و ولایت بر امر و نهی است اولا و بالذات مختص ذات خداوند متعال است و بعد باید ببینیم آیا خداوند این ولایت را به پیامبر(ص) داده است و بعد از پیامبر(ص) به ائمه(ع) هم داده یا نه؟ تا بتوانیم به اثبات برسانیم که این ولایت برای فقهاء در عصر غیبت هم ثابت است.

برای اثبات اینگونه ولایت برای خداوند با دلیل عقلی گفتیم؛ ذات خداوند واجب الوجود است و تمام هستی معلول وجود او و همه ظل وجود باری تعالی هستند و وقتی ذات مقدس واجب الوجود است و ایجاد توسط ذات اوست لازمه‌اش این است که مالک آن‌ها هم باشد و اگر ثابت شد که موجودات ملک خداوند هستند له أن یتصفه فیه ما شاء حق زمامداری و پرورش و تکلیف و عقاب و ثواب دارد و تدبیر امر مملوک به دست اوست و می‌تواند به دیگری تفویض نماید.

و در مورد دلیل نقلی هم گفتیم قرآن کریم به دو طریق برای اثبات ولایت و سرپرستی خداوند استدلال کرد.

دلیل اول: تأیید قرآن کریم: همان دلیل عقلی را تایید می‌کند. منتهی در دلیل عقلی گفتیم موجودات معلولند و خداوند آن‌ها را ایجاد کرده است اما در قرآن استدلال عقلی با دو تعبیر آمده است.

تعبیر اول: خلق: لفظ خلق آورده و آیات آن را خواندیم که دو آیه به آن تعبیر اشاره داشت

آیه اول: ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[2] و آیه دوم: ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَكِيلٌ﴾[3] و اینجا هم لازمه خلق مملوک بودن است.

تعبیر دوم: ربّ: و گفتیم در قرآن کریم به انحاء گوناگون تعبیر به «ربّ» آمده است:

    1. ﴿قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‌ءٍ﴾ بگو ای پیامبر آیا به غیر از خدا به عنوان پروردگارم گرایش پیدا کنم در حالیکه خداوند پرورش دهنده همه چیز است؟

    2. ﴿مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ در یک سوره در پنج مورد دقیقا با یک عبارت آمده است که (ای پیامبر به مردم) بگو من به خاطر مأموریت رسالتم هیچ پاداشی از شما نمی‌خواهم و پاداش من بر عهده پروردگار هستی است.

    3. ﴿رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا﴾ تنها اوست که پروردگار (پرورش دهنده) آسمان‌ها و زمین و همه چیزهایی که بین آن دو قرار دارد.

    4. ﴿رَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ﴾ پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌های بی‌نهایت جهان.

    5. ﴿اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾ جز خدای یکتا خدایی نیست همو پروردگار با عظمت عرش است.

ملاحظه می‌فرمایید در این چهار مورد گذشته تعبیر «ربّ» آمده است و ما گفتیم «ربّ» به معنای فاعل است یعنی تربیت کننده و رشد دهنده و بعد از اینکه هر شیئی مخلوق خداست؛ در بقاء هم محتاج خداوند است. و به عبارت دیگر «هو موجدها و مبقیها» و اگر خداوند خالق تمام موجودات از جمله انسان است و رب اوست؛ لازمه این ایجاد و ابقاء، ملکیت است.

شاهد ملازمه بین خالقیت و مالکیت در قرآن:

در این مورد که بین دو جهت خالقیت و ربوبیت ملازمه هست و لازمه ملکیت ولایت است در آیاتی از قرآن کریم تصریح شده است:

    1. ﴿وَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾

البته بعید نیست که به خاطر «ما» در این آیه اطلاق مطرح باشد و شامل ذوی العقول و غیر ذوی العقول شود. لام لله ملکیت است. یعنی برای خداست و در تملک خدا است همه آنچه را که در آسمان‌ها و زمین وجود دارد و بازگشت همه به خداوند است.

    2. ﴿وَ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ﴾

شاید به اعتبار «مَن» در آیه ملکیت اختصاص به ذوی العقول داشته باشد یعنی همه صاحبان عقل انسان‌ها و فرشتگان و غیره در تملک خداوند هستند.

    3. ﴿إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ﴾

در آیه فوق هم عنوان «ربّ» آمده است که نشان می‌دهد خداوند پرورش دهنده مخلوقات است و همچنین تمام مخلوقات ملک خداوند دانسته است و این نشان می‌دهد که مالکیت و پرورش دهندگی با هم هستند. پیامبر(ص) می‌فرماید: من مأمور شدم پروردگار مکه را عبادت کنم بلدی که خداوند او را حرم قرار داده و برای خداوند است هر موجودی.

نتیجه:

از دو دسته آیات استفاده کردیم که خداوند ایجاد کننده است و لازمه آن مملکوک بودن است. و این دسته سوم تصریح به ملکیت هم می‌کند پس رسیدگی امور مملوک هم بدست خداست.

دلیل دوم: تأسیس:

در طریق دیگر در قرآن برای اثبات ولایت خداوند تصریح می‌کند حق حکومت و حکم مختص به خداوند است.

    1. ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ آبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ﴾

خداوند در قرآن کریم نقل می‌کند که حضرت یوسف(ع) زمانی که در زندان بوده دو هم‌زندانی را مورد خطاب قرار داد و گفت ﴿أَ أَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[4] آیا پروردگاران چندگانه بهترند یا خداوند واحد قهار؟ و سپس در ادامه خطاب به دو هم‌زندانی خود گفت شما پرستش نمی‌کنید غیر خدا را مگر اسمائی که خودتان و پدرانتان برای آنها انتخاب کردید. و خداوند هیچ اثر و نشان خدایی در آن خدایان باطل قرار نداده است. حکم فقط برای خداوند واحد است یعنی کسی که حق و تکلیف را می‌تواند بیان کند خداست یعنی حق جعل حکم و تکلیف در اختیار خداست و بعد یک مصداق می‌فرماید: ﴿أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ﴾[5] و اوست که می‌تواند بگوید از چه کسی تبعیت کنید و چه کسی را عبادت کنید و دین قیم را قرار داده است. البته حکم در اینجا یعنی جعل حکم و قرار دادن تکلیف برای عباد یعنی تمام مقررات و احکام و تکالیف بدست اوست.

گرچه این حکایت از قول حضرت یوسف(ع) است ولی مطلبی است که خداوند آن را نقل می‌کند و به عنوان یکی از معارف الهی برای پیامبر(ص) و مسلمانان بیان می‌کند و مورد تایید پروردگار است. پس ولایت تام و کلی که می‌گوییم برای خداوند ثابت است.

    2. ﴿قَالَ يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ مَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ﴾

برای سفر دوم که برادران یوسف(ع) به مصر می‌رفتند حضرت یعقوب(ع) گفت که ای فرزندان از یک دروازه وارد شهر نشوید بلکه از ابواب متفرقه وارد شوید و اینکه توصیه می‌کنم؛ به خاطر این است که من نمی‌توانم جلو اراده‌ای که خداوند دارد را بگیرم منتهی توصیه می‌کنم هر چند نفر یا دو یا سه نفر از یک دروازه مصر وارد شوید زیرا تمام تدبیر امور و تقدیرات به دست خداوند است.

این‌هم نقل قول حضرت یعقوب(ع) است ولی چون قرآن نقل می‌کند از احکام و معارف دینی است که برای پیامبر(ص) و مسلمانان توسط خداوند بیان می‌شود.

    3. ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾

در دو مورد سابق نقل قول از حضرت یوسف(ع) و نیز حضرت یعقوب(ع) بود اما مورد سوم بیان پروردگار است. کفار که با پیامبر(ص) بحث می‌کردند خداوند می‌فرماید به آنان بگو من معجزه دارم و همین قرآن معجزه من است منتهی شما آن را تکذیب می‌کنید و پیامبر(ص) فرمود اگر بر تکذیب ادامه دهید ممکن است عذاب شوید و آن‌ها می‌گفتند هرچه وعده و وعید داری بالفور بیاور. و خداوند می‌فرماید بگو اینکه عجله می‌کنید و می‌گویید عذاب را بیاور دست من نیست من فقط وعده و وعید آن را می‌دهم و تمام امور (که یک مصداق آن عذاب است) در دست خداوند است.

نتیجه:

این تعبیرات در قرآن آمده و دلیل عقلی هم که داشتیم و حکم در اینجا به معنای قضاوت هم نیست بلکه به قرائن می‌گوییم به معنای ولایت امر است و وقتی مختص خداوند شد خداوند می‌تواند تفویض نماید.

حالا باید ببینیم آیا خداوند این حق حکم و ولایت را به کسی داده است یا خیر؟

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo