درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/11/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (شرایط ولی فقیه؛ عدالت)
گفتیم یک قول در مسأله این است که مراد از عدالت که در موارد متعددی در شرع مقدس شرط شده برای امام جماعت و قاضی و شاهد و نیز موارد دیگری که در فقه داریم و مراد یک حالت نفسانیه است که باعث میشود که انسان ملازم با تقوی باشد و استدلال به صحیحه ابن ابی یعفور[1] [2] [3] کردند که از امام صادق(ع) سوال کرد «بِمَ تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى تُقْبَلَ شَهَادَتُهُ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ» از کجا میتوانیم عدالت انسان را بفهمیم تا شهادتش قبول باشد؟ «فَقَالَ أَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ كَفِّ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ وَ الْيَدِ وَ اللِّسَانِ وَ تُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْكَبَائِرِ الَّتِي أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَيْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ» امام صادق(ع) فرمود عدالت با چند چیز قابل شناسایی است:
اول: معروف به عفت نفس و رعایت باشد.
دوم: شکمش را از حرام نگه دارد و حرامخوار نباشد.
سوم: آلودگی دامن نداشته باشد و شهوت پرست نباشد.
چهارم: دست پاک باشد و به اموال دیگران دستدرازی نکند.
پنجم: زبانش را از معصیت نگه دارد.
ششم: از گناهانی نظیر شرابخواری، زنا، ربا، عاق والدین، فرار از جنگ و غیر اینها که خداوند در مورد آن وعده آتش جهنم داده است؛ دوری کند.
یعنی همینکه اینگونه بین شما شناخته شود که گناه نمیکند و عفیف است و کف بطن دارد کافی است که او را عادل بدانید از این استفاده شد که باید دارای همان ملکه و حالت نفسانیه باشد که این موارد را ایجاب میکند.
دلیل دوم بر شرطیت ملکه در معنای عدالت:
مرحوم صاحب جواهر[4] استدلال دیگری برای این دسته از علماء که میگویند عدالت ملکه است میآورد و میفرماید «حجتهم علی ذلک» دلیلشان به اینکه معنی لغوی عدالت ملکه استقامت است این است که در مراجعه به لغت مییابیم که عدالت به معنای اعتدال و عدم انحراف است و فسق انحراف است و عدالت عدم انحراف است. و از طرفی هم میبینیم الفاظ وضع میشوند برای معانی واقعیه یعنی وقتی میگوییم عدالت یعنی استواء باید واقعاً مستقیم باشد و انحراف نداشته باشد و عدالت را هم احراز کنیم و باید علم پیدا کنیم و برای علم باید معاشرت همه جانبهای با او داشته باشیم تا علم پیدا کنیم و مراد از ملکه همین است یعنی باید دارای حالت نفسانیهای باشد که با وجود آن حالت نمیتواند به سمت گناه برود.
مناقشه در قول شرطیت ملکه در معنای عدالت:
مرحوم صاحب جواهر هم استدلال دوم و هم استدلال به صحیحه را ردّ میکند.
ردّ صاحب جواهر بر استدلال دوم:
استدلال دوم را رد[5] میکند به اینکه اگر مراد از عدالت یک چینین معنایی باشد باید این ملکه احراز شود تا علم به عدالت پیدا شود عدالت احدی احراز نمیشود مگر مقدس اردبیلی و حتی آن را هم نمیتوان گفت که این ملکه در او احراز میشود کما اینکه نقل میکنند که از خود ایشان سوال کردند که اگر یک خانم زیبا زینت کند و بهترین لباس و عطر را استفاده کند و خدمت شما بیاید و تقاضای مباشرت داشته باشد شما چه میکنید مقدس فرمودند نعوذ بالله و نفرمود اگر پیش آمد خودم را حفظ میکنم بلکه فرمود از اینکه چنین مسألهای برای من پیش بیاید به خدا پناه میبرم. یعنی از خدا میخواهم چنین حالتی پیش نیاید.
ردّ صاحب جواهر بر استدلال به صحیحه:
و اما صحیحه را جواب[6] میدهد به اینکه چطور ادعا میکنید که استفاده ملکه میشود؟ صحیحه سوال میکرد که عدالت رجل را چگونه بدست میآورید که امام مواردی را میشمارد که از این امور پرهیز نماید پس کشف میشود که از تمام گناهان پرهیز دارد و قابل استفاده نیست که بگوییم باید دارای ملکه باشد. چون در روایت فقط چند مورد از گناهان را شمرده است که شخصی که میخواهد عادل باشد باید از این گناهان پرهیز کند. و بدیهی است این مقدار باعث نمیشود که ملکه ترک گناه در او پیدا شود که میتواند از جمیع گناهان پرهیز دارد.
نظر استاد: دیروز گفتیم میتوانیم معنای عدالت را همان ملکه بگیریم و به معنای لغویاش باشد یعنی آن حالت را عدالت میگوییم.
معنای واقعی عدالت استقامت است و کسی که استقامت داشته باشد عادل است.
عمده اشکال از اینجاست به آنها که طرفدار ملکه بودن عدالت هستند میگویند عدالت باید احراز شود ولی ما میگوییم عدالت یک امر معنوی است و برای کشف آن امور ظاهری ملاحظه میشود و همین حسن ظاهر برای کشف برای ما کافی است و احراز واقع لازم نیست. در دیگر امور نفسانیه نیز همین است مثلاً شجاعت یک حال تنفسانی و ملکه است اما برای کشف شجاعت به دنبال احراز واقع نیستیم بلکه به ظاهر اکتفاء میشود یعنی وقتی یک یا دو و یا سه و بیشتر مورد دیدیم از خودش نترس بودن به خرج داد میگوییم شجاع است چون با این چند مورد شجاعت احراز میشود یعنی این امر ظاهر کاشف از وجود آن ملکه نترس بودن است.
مرحوم سید در عروه میفرماید «(مسألة 12): العدالة ملكة الاجتناب عن الكبائر و عن الإصرار على الصغائر، و عن منافيات المروّة الدالّة على عدم مبالاة مرتكبها بالدين، و يكفي حسن الظاهر الكاشف ظنّاً عن تلك الملكة.»[7] عدالت ملکه اجتناب از کبائر و اصرار بر صغائر و منافیات مروت است که دلالت بر بی مبالاتی است؛ میباشد مرحوم سید در آخر میفرماید حسن ظاهر که کاشف ظنی از ملکه است کفایت میکند.
محشین هیچکدام حاشیه ندارند یعنی همگان کلام مرحوم سید یزدی را قبول کردند و فقط مرحوم آیة الله سید محمد تقی خوانساری حاشیه زدند «الأقوی انه کاشف تعبدیا» که لازم نیست مظنه پیدا کنیم یعنی شارع میگوید حتی حسن ظن پیدا کردن لازم نیست بلکه مجرد حسن ظاهر کفایت میکند.
دلیل کفایت حسن ظاهر در احراز عدالت:
1. یکی از ادله کفایت حسن ظاهر در احراز ملکه همین صحیحه است در ذیل روایت بعد از شناخت عدالت رجل میفرماید «وَ الدَّلَالَةُ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ أَنْ يَكُونَ سَاتِراً لِجَمِيعِ عُيُوبِهِ حَتَّى يَحْرُمَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مِنْ عَثَرَاتِهِ وَ عُيُوبِهِ وَ تَفْتِيشُ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ»[8] [9] [10]
امام صادق(ع) فرمود دلیل احراز این است که ببینید ساتر عیوب است و علنی خلاف نمیکند به نوعی اهل رعایت است که بر مسلمین حرام است تفحص در حالش کنند و بیش از این اگر بخواهید تحقیق کنید تجسس میشود که حرام است. و امام در ادامه میفرماید «وَ يَجِبَ عَلَيْهِمْ تَزْكِيَتُهُ وَ إِظْهَارُ عَدَالَتِهِ فِي النَّاسِ» بر مسلمانان واجب است به پاکی او اقرار کنند و در بین مردم حکم به عدالت او نمایند.
2- «وَ يَكُونَ مَعَهُ التَّعَاهُدُ لِلصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ ... سُئِلَ عَنْهُ فِي قَبِيلَتِهِ وَ مَحَلَّتِهِ قَالُوا مَا رَأَيْنَا مِنْهُ إِلَّا خَيْراً مُوَاظِباً عَلَى الصَّلَوَاتِ مُتَعَاهِداً لِأَوْقَاتِهَا فِي مُصَلَّاهُ فَإِنَّ ذَلِكَ يُجِيزُ شَهَادَتَهُ وَ عَدَالَتَهُ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ» و یکی دیگر از ادله این است که مقید به نماز جماعت است و همینکه مردم میگویند ما جز خیر از او ندیدیم. و این تجسس نیست چون شیئ مخفی زندگیاش را نمیخواهیم پیدا کنیم بلکه از مردم در مورد آن اموری که علنی در محل است میپرسیم و همین مقدار باعث میشود حکم به عدالتش بکنید و شهادتش را بپذیرید.
حتی از این روایت استفاده میشود که همین مردم میگویند «لانعلم خیرا یجیز شهادته» همان حرف مرحوم خوانساری است که حسن ظاهر کشف تعبدی دارد حتی اگر ظن پیدا نکنیم کافی است.
تا اینجا روایت ابن ابی یعفور میگوید حسن ظاهر کافی است. اما روایات دیگری هم هست که بعدا بررسی میکنیم.