درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/11/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (شرائط ولی فقیه - عدالت – کبیره و صیغره و راه تشخیص آن و معیار در مضر به عدالت بودن)
بحث اخلاقی: دیدن و بررسی عیب خود به جای دیدن عیب دیگران:
در بحث اخلاقی راجع به سبک زندگی اسلامی صحبت میکردیم و اینکه انسان در معاشرت با دیگران رفتارش شرعا چگونه باید باشد مطلبی خیلی مهم است و برای انسان میتواند خیلی مفید باشد و در زندگی اگر رعایت کرد میتواند صفات بد را از خود دور کند و خودش را به فضائل اخلاقی آراسته کند این است که در برخورد با دیگران پی به عیوبی میبرد که در افراد وجود دارد مثلا میفهمد که خشن است یا بخیل است و یا دیگر صفات رذیله را دارد و افراد هم بالاخره بدون عیب نیستند. وقتی متوجه شد این شخص عیبی دارد باید درسی برای خودش باشد و باید در خودش فکر کند که آیا همین عیب در خودش وجود دارد یا خیر که از چند حالت بیرون نیست. گاهی بدتر از این عیب در خودش هست و گاهی مثل همان عیب در خودش هست و گاهی هم کمتر در او وجود دارد اما عیوب دیگری دارد که باید به آنها بپردازد و برای رفع آن اقدام کند.
علیایحال انسان به عیوب دیگران ملاحظه کرد متمرکز روی آن عیب نشود بلکه خودش را ملاحظه نماید.
شکی نیست که انسان هیچ موقع به این نمیرسد که خودش بی عیب است و اگر اینگونه فکر کند خود اینگونه فکر کردن بالاترین عیبهاست به هر حال اگر اینگونه فکر کند از جهالت اوست.
حضرت یوسف فرمود: ﴿وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[1] من نفس خود را تبرئه نمیکنم زیرا نفس انسان، انسان را وادار به کارهای سوء میکند.
روایتی داریم «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِنَّ أَسْرَعَ الْخَيْرِ ثَوَاباً الْبِرُّ وَ إِنَّ أَسْرَعَ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْيُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ عَيْباً أَنْ يُبْصِرَ مِنَ النَّاسِ مَا يَعْمَى عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ أَوْ يُعَيِّرَ النَّاسَ بِمَا لَا يَسْتَطِيعُ تَرْكَهُ أَوْ يُؤْذِيَ جَلِيسَهُ بِمَا لَا يَعْنِيهِ.»[2]
ابوحمزه ثمالی نقل کرده است از حضرت امام باقر(ع) فرمود کار خیری که سریعتر از همه پاداشش میرسد و حتی در دنیا ممکن است پاداشش را بگیرد نیکی کردن به دیگران است. در مقابل آن شری که عقوبت آن سریعتر از هر چیزی به او میرسد ظلم است و اگر انسانی هیچ عیبی نداشته باشد همین یک عیب برایش بس است که عیوب دیگران را ببیند و فکر کند که این عیب در خودش نیست در حالیکه در خودش هم هست ولی به چشمش نمیآید حتی در مقام برمیآید که به کسانی که این عیوب را دارند تذکر بدهد و نهی کند اما خودش نمیتواند آن عیب را ترک کند. و بدترین عیب برای انسان این است که چیزهایی را که در دیگران باشد عیب تلقی میکند ولی اگر در خودش باشد عیب تلقی نمیکند و یا انجام عملی را که خودش قادر بر ترک آن نیست برای دیگران عیب تلقی کند و یا بر خلاف انتظار همنشینش به او آزار برساند.
به هر حال اگر انسان هیچ عیبی نداشته باشد همین عیب که عیوب دیگران را میبیند و عیب خودش را نمیبیند و دیگران را از چیزی که انجام میدهد و نمیتواند ترک کند دیگران را نهی میکند اینها بدترین عیب او است.
مثل همین روایت را ابی حمزه از امام باقر(ع) نقل میکند «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ إِنَّ أَسْرَعَ الْخَيْرِ ثَوَاباً الْبِرُّ وَ إِنَّ أَسْرَعَ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْيُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ عَيْباً أَنْ يُبْصِرَ مِنَ النَّاسِ مَا يَعْمَى عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ أَوْ يُعَيِّرَ النَّاسَ بِمَا لَا يَسْتَطِيعُ تَرْكَهُ أَوْ يُؤْذِيَ جَلِيسَهُ بِمَا لَا يَعْنِيهِ»[3]
ابوحمزه ثمالی در یک روایت دیگر از امام باقر(ع) نقل کرده است که امام باقر(ع) فرمود نیکوکاری از خیراتی است که پاداش آن به سرعت میرسد و ظلم از کارهایی است که عقوبت آن به سرعت میرسد. کافی برای انسان از نظر عیب دار بودن اینکه عیب را در دیگران ببیند اما از خودش چشم پوشی کند که این عیب را دارد یا عیب میگیرد از دیگران به آن چیزی که در خودش هم هست و نتوانسته ترک کند.
بحث فقهی: شرائط ولی فقیه: عدالت:
گفتیم در اینکه گناه کبیره چیست بین علماء اختلاف است که از 5 تا 70 عدد هم شمردند. از ابن عباس نقل شد که «إنها سبعة مأة أقرب»[4] میگوید تا 700 هم شمردند. و گفتیم متعدد بودن هم ثمره دارد. که اگر از گناه کبیره اجتناب کند صغیره خود به خود آمرزیده میشود بدون توبه و برخی گفتهاند اگر گناه کبیره نداشت گناه صغیرهاش مضر به عدالت نیست.
صاحب جواهر[5] از علامه طباطبایی صاحب مصابیح[6] نقل میکند و میفرماید علامه فرمود «ان الکبائر هی المعاصی التی توعّد الله سبحانه علیها النار مستندا الی جملة من الأخبار» در ادامه میفرماید علامه یک تعمیم قائل شد که وعده آتش یا صریحاً و یا ضمناً که اگر گفت «اولئک هم الکافرون» این صریحاً وعده نار ندارد ولی اهل جهنم است لذا مثل همان است که وعده آتش داده شد. علامه میفرماید «حصر الوارد فی الکتاب باربع و ثلاثین منها اربعة عشر مما صرح فیها بخصوصها بالوعید بالنار: الأول الکفر بالله العظیم لقوله تعالی ﴿وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾[7] » یا فرمود ﴿إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً﴾[8] مرحوم علامه طباطبایی در ادامه میفرماید «اما المعاصی التی وقع التصریح فیها بالعذاب دون النار فهی اربع عشرة»[9] برای مثال آیه شریفه ﴿لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ﴾[10] مرحوم علامه طباطبایی در ادامه میفرماید «و اما المعاصی التی یستفاد من الکتاب العزیز وعید النار علیها ضمنا و لزوما فهی ستة»[11]
به هر حال خلاصه کلام علامه طباطبایی در مصابیح الاحکام این است که؛ گناه کبیرهای که در قرآن وعده آتش برای آن داده شده و مستند به اخبار هم هست یا صریحا یا ضمنا گناه کبیره شمرده میشود و تصریح کرده به 34 گناه که در قرآن وجود دارد که وعده آتش داده شده و 14 تای از اینها وعده آتش مستقیما داده شده است و نیز معاصی که عذاب شدید دارند 14 عدد هستند مثل ﴿إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ﴾[12] و یک سری هم هستند که وعید به آتش داده به صورت ضمنی که 6 عدد هستند مثل ﴿وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ﴾[13]
مناقشه در کلام علامه:
مرحوم صاحب جواهر[14] ایرادی به علامه میگیرد که ایراد واردی هم هست و میگوید شما 34 عدد شمردی و فرمودی اینها گناهان کبیره است و بس و بنابر حصر کبائر در این عدد میبینیم گناهانی هست که در این موارد نیامده مانند لواط و شرب خمر و ترک عمدی روزه ماه رمضان، پس باید معتقد شویم که گناه صغیره باشد و مضر به عدالت نباشد. صاحب جواهر در ادامه میگوید «کیف یمکن الحکم بعدالة شخص قامت البینة علی أنه لاط بغلام فی زمان قبل زمان أداء الشهادة»[15] چگونه ممکن است لواط را گناه صغیره بدانیم و بگوییم کسی که بینه قائم شد که لواط کرده است بدون اینکه توبه کند عادل است و میتواند در محکمه شهادت دهد. و خودشان میفرمایند از آیات و روایات که بررسی کردم به 40 مورد رسیدم و چهل مورد را نقل میکند ««أ» الكفر بالله، «ب» إنكار ما أنزل اللّه تعالى «ج» اليأس من روح اللّه تعالى «د» الأمن من مكر اللّه «ه» الكذب على اللّه و على رسوله و على الأوصياء صلوات اللّه عليهم، و عن رواية مطلق الكذب «و» المحاربة لأولياء اللّه «ز» قتل النفس التي حرم اللّه «ح» معونة الظالمين «ط» الكبر «ي» عقوق الوالدين «يا» قطيعة الرحم «يب» الفرار من الزحف «يج» التعرب بعد الهجرة «يد» السحر «يه» شهادة الزور «يو» كتمان الشهادة «يز» اليمين الغموس[16] «يح» نقض العهد «يط» تبديل الوصية «ك» أكل مال اليتيم ظلما «كا» أكل الربا بعد البينة «كب» أكل الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما أهل به لغير اللّه «كج» أكل السحت «كد» الخيانة «كه» الغلول و عن رواية مطلق السرقة «كو» البخس في المكيال و الميزان «كز» حبس الحقوق من غير عسر «كح» الإسراف و التبذير «كط» الاشتغال بالملاهي «ل» القمار «لا» شرب الخمر «لب» الغناء «لج» الزنا «لد» اللواط «له» قذف المحصنات «لو» ترك الصلاة «لز» منع الزكاة «لح» الاستخفاف بالحج «لط» ترك شيء مما فرض اللّه «م» الإصرار على الذنوب» [17]
البته ابتدا مرحوم صاحب جواهر به این نتیجه رسیده است که گناهان کبیره چهل عدد است ولی خودش در واقع بیشتر از اینهاست و اگر کسی فعلی را انجام بدهد یا ترک کند در نظر مردم بد است و مردم متنفر میشوند و عظیم میدانند و در قرآن و روایات هم نیامده مثلا اگر یک نفر فقط یک پیراهن دارد و دزد همین یک پیراهن را بدزدد مردم این گناه را عظیم میدانند که این چه قساوتی است که حتی به یک عدد پیراهن یک انسان هم رحم نکرده است در حالیکه در قرآن یا روایات نامی از این گناه به عنوان گناه عظیم نیامده است. لذا میفرماید اگر برسیم به جایی که 700 گناه کبیره بشماریم اقرب است تا اینکه بگوییم 70 عدد یا 40 عدد. پس همان معنای لغوی آن را اخذ میکنیم یعنی هر چه را که مردم آن را بزرگ میدانند کبیره میگوییم و خودمان را محصور در عدد نمیکنیم و آن مقداری را که در آیات و روایات ذکر میکند منظور اکبر الکبائر است البته عظیم بودن در نزد مردم عموم مردم مراد است و منطقهای حساب نمیشود.
تذکر: مطالب ذکر شده در مورد تعداد گناهان کبیره خلاصهای از کتاب «مصابیح الاحکام»[18] نسخه خطی است که صاحب جواهر به تفصیل آن را در کتاب «جواهر الکلام»[19] آورده است و مناسب است مراجعه فرموده و استفاده کنید.