< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

96/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت(بیان ادله):

روایت عیص بن قاسم[1] را مطرح کردیم. در این روایت امام صادق(ع) خروج کنندگان برای تشکیل دولت را تقسیم به دو قسم کرد یکی مشروع است یعنی هدفش خودش نباشد بلکه دعوت به یک امام به حق و مرضی خداوند می‌نماید و دوم اینکه دعوت به خودش نماید و به ناحق خودش را امام بداند و لذا امام در روایت فرمود مواظب خودتان باشید و تحت تأثیر هر دعوتی قرار نگیرید مراد از نهی امام(ع) دعوت قسم دوم و دعوت باطل است.

و جواز دعوت به امام مرضی پروردگار در زمان حضور را جایز دانستیم و نیز گفتیم اگر در زمان غیبت دعوت شود از همان روایت استفاده می‌کنیم که اگر دعوت به حق باشد، دعوت صحیحی است پس اگر در زمان غیبت کسی قیام کرد و طاغوت را شکست داد و دعوت به خود هم نکرد بلکه دعوت به حق و به کسی که در زمان غیبت او ولی امر مسلمین است نمود؛ دعوت حق و صحیحی است و متابعت از او لازم است.

و گفتیم قول کسانی که با استفاده از این روایت گفتند در زمان غیبت هیچ قیامی صحیح نیست را قبول نکردیم و گفتیم این استفاده صحیح نیست و این روایت نهی را نمی‌رساند.

اکنون همان روایت عیص بن قاسم را از طریق دیگر بررسی می‌کنیم.

مرحوم صدوق حدیث عیص بن قاسم را با سند دیگری غیر از کلینی[2] و مختصرتر در علل الشرایع[3] از عیص بن قاسم نقل می‌کند صاحب وسائل[4] هم همین روایت را از عیص بن قاسم نقل کرده است به هر حال روایت صحیحه است و چون در نقل قبلی بررسی سندی داشتیم در این‌جا بررسی مجدد نیازی نیست. در علل الشرایع آمده است «عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ‌ اتَّقُوا اللَّهَ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَإِنَّ أَحَقَّ مَنْ نَظَرَ لَهَا أَنْتُمْ لَوْ كَانَ لِأَحَدِكُمْ نَفْسَانِ فَقَدَّمَ إِحْدَاهُمَا وَ جَرَّبَ بِهَا اسْتَقْبَلَ التَّوْبَةَ بِالْأُخْرَى كَانَ وَ لَكِنَّهَا نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ ذَهَبَتْ وَ اللَّهِ التَّوْبَةُ إِنْ أَتَاكُمْ مِنَّا آتٍ يَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنَّا فَنَحْنُ نَنْشُدُكُمْ أَنَّا لَا نَرْضَى إِنَّهُ لَا يُطِيعُنَا الْيَوْمَ وَ هُوَ وَحْدَهُ فَكَيْفَ يُطِيعُنَا إِذَا ارْتَفَعَتِ الرَّايَاتُ وَ الْأَعْلَامُ»

از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود تقوی داشته باشید و مواظب خودتان باشید (چون در زمان امام صادق(ع) برخی سادات قیام می‌کردند برخی بنام خونخواهی از امام حسین(ع) و برخی برای ریاست خودشان بودند لذا امام هشدار می‌دهد که از خدا بپرهیزید...) زیرا سزاوارترین کسی که باید مراقب نفستان باشد خودتان هستید. در آن روایت قبلی دو مثال ذکر کرد یکی مثال چوپان بود که فرمود صاحب گله بعد از پیدا کردن چوپان بهتر چوپان قبلی را اخراج می‌کند و مثال دوم مثال دو نفس بود. اما اینجا فقط مثال دوم را ذکر می‌کند و می‌فرماید «لَوْ كَانَتْ لِأَحَدِكُمْ‌ نَفْسَانِ‌»[5] اگر دو نفس و جان داشت با یک نفس خلاف‌کاری می‌کرد وقتی شکست خورد از نفس دوم استفاده کرده جبران می‌کرد درحالی‌که شما دو نفس ندارید که بتوانید با یکی تجربه کنید و در ادامه می‌فرماید «إِنْ أَتَاكُمْ مِنَّا آتٍ يَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنَّا»[6] اگر کسی از ما نزد شما آمد و شما را دعوت به یک امام مورد پسند ما نمود «فَنَحْنُ نَنْشُدُكُمْ أَنَّا لَا نَرْضَى إِنَّهُ لَا يُطِيعُنَا الْيَوْمَ وَ هُوَ وَحْدَهُ فَكَيْفَ يُطِيعُنَا إِذَا ارْتَفَعَتِ الرَّايَاتُ وَ الْأَعْلَامُ»[7] ما شما را قسم می‌دهیم قبول کنید که ما راضی نیستیم زیرا معصیت ما را می‌کند و مطیع ما نیست و برخلاف نظر ما دعوت می‌کند و امروز که تنهاست از ما اطاعت نمی‌کند پس وقتی قدرت گرفت به طریق اولی از ما اطاعت نمی‌کند.

پس نتیجه این می‌شود که اگر با رضایت ما قیام کرد و مطیع ما بود ما راضی هستیم.

ممکن است خواسته باشند به این روایت هم استناد کنند مثل روایت قبلی که اصلا قیام مشروع نباشد ولی چنانچه در مورد روایت قبلی گفتیم ظهور این روایت این نیست بلکه نتیجه این روایت این است که اگر با اجازه و رضایت امام باشد جایز است و در زمان غیبت هم اگر کسی قیام کند و مردم را به پیروی از نایب امام زمان یعنی ولی فقیه دعوت کند جایز است و روایت نهی نمی‌کند.

بیان یک مؤید برای قیام زید بن علی:

اکنون روایت دیگری که برای تأیید قیام زید است نقل می‌کنیم.

مرحوم صدوق در عیون اخبار الرضا[8] بابی نقل می‌کند بعنوان «باب ما جاء عن الرضا فی زید بن علی بن الحسین» در آن باب در عیون آمده است[9] «لَمَّا حُمِلَ زَيْدُ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إِلَى الْمَأْمُونِ وَ قَدْ كَانَ خَرَجَ بِالْبَصْرَةِ وَ أَحْرَقَ دُورَ وُلْدِ الْعَبَّاسِ وَهَبَ الْمَأْمُونُ جُرْمَهُ لِأَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(ع) وَ قَالَ لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ لَئِنْ خَرَجَ أَخُوكَ وَ فَعَلَ مَا فَعَلَ لَقَدْ خَرَجَ قَبْلَهُ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍ فَقُتِلَ وَ لَوْ لَا مَكَانُكَ مِنِّي لَقَتَلْتُهُ فَلَيْسَ مَا أَتَاهُ بِصَغِيرٍ فَقَالَ الرِّضَا(ع)» در زمان امام رضا(ع) برادر امام رضا(ع) یعنی زید پسر امام کاظم(ع) در بصره قیام کرد و خانه بنی عباس را آتش زد و تعدادی کشته شدند و دستگیر شد و او را نزد مأمون در مرو آوردند و مأمون گفت یا اباالحسن برادر شما قیام کرد او را به خاطر شما می‌بخشم هرچند کاری که انجام داد کار کوچکی نبود و اگر مقام و شرافت شما نزد من بلند نبود او را می‌کشتم. امام در جواب (در حال تقیه) فرمود «يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَقِسْ أَخِي زَيْداً إِلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ فَإِنَّهُ كَانَ مِنْ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ غَضِبَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَاهَدَ أَعْدَاءَهُ حَتَّى قُتِلَ فِي سَبِيلِهِ»[10] ای امیرمؤمنان برادر مرا قیاس با زید بن علی نکنید زیرا زید بن علی از علماء آل محمد بود و برای خداوند غضب کرد و مجاهده کرد تا در آن راه شهید شد «وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(ع) أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ جَعْفَرَ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) يَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَمِّي زَيْداً إِنَّهُ دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى بِمَا دَعَا إِلَيْهِ وَ لَقَدِ اسْتَشَارَنِي فِي خُرُوجِهِ فَقُلْتُ لَهُ يَا عَمِّ إِنْ رَضِيتَ أَنْ تَكُونَ الْمَقْتُولَ الْمَصْلُوبَ بِالْكُنَاسَةِ فَشَأْنَكَ»[11] و پدرم برایم از پدرش نقل کرد که فرمود خدا رحمت کند عمویم زید را زیرا او دعوت می‌کرد به امام به حق و اگر پیروز می‌شد به دعوت خود وفا می‌کرد و وقتی می‌خواست خروج کند نزد من آمد و با من مشورت کرد و گفت اجازه می‌دهید که قیام کنم امام فرمود به او گفتم اگر دوست داری که کشته شوی و در کنیسه کوفه به دار آویخته شوی به اختیار خودت است یعنی به او اذن دادند «فَلَمَّا وَلَّى قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَيْلٌ لِمَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَهُ فَلَمْ يُجِبْهُ»[12] و وقتی زید بلند شد و رفت امام در ادامه فرمودند وای بر کسانی که دعوت او را بشنوند و جواب ندهند.

پس این یعنی واجب است که زید را همراهی بکنند و اگر کسی قیام کرد و دعوت به حق کرد واجب است او را اطاعت کنند «فَقَالَ الْمَأْمُونُ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَ لَيْسَ قَدْ جَاءَ فِيمَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ بِغَيْرِ حَقِّهَا مَا جَاءَ»[13] مأمون در اینجا به امام رضا(ع) گفت مگر روایاتی در مذمت کسانی که بیایند و دعوت به امامت خودشان بکنند وارد نشده پس چطور شما زید را تأیید می‌کنید «فَقَالَ الرِّضَا(ع) إِنَّ زَيْدَ بْنَ عَلِيٍّ لَمْ يَدَّعِ مَا لَيْسَ لَهُ بِحَقٍّ وَ إِنَّهُ كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْ ذَلِكَ إِنَّهُ قَالَ أَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ع) وَ إِنَّمَا جَاءَ مَا جَاءَ فِيمَنْ يَدَّعِي أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَّ عَلَيْهِ ثُمَّ يَدْعُو إِلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ وَ يُضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ كَانَ زَيْدٌ وَ اللَّهِ مِمَّنْ خُوطِبَ بِهَذِهِ الْآيَةِ ﴿وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ‌﴾[14] »[15] امام فرمود زید ادعای اینکه من امام باشم نمی‌کرد او متقی‌تر از این بود که به خودش دعوت کند بلکه به امام به حق دعوت می‌کرد و این روایاتی که تو می‌گویی درباره کسانی است که بگویند من امام هستم و دعوت به غیر دین خداوند می‌کند و زید این‌گونه نبود و این آیه در شأن زید است «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ‌»[16]

ملاحظه می‌فرمایید این حدیث هم توضیح می‌دهد آنچه را که ما از روایت عیص بن قاسم برداشت کردیم که دعوت زید به حق بود و امام هم می‌فرمایند نه تنها قیام او درست است بلکه اگر کسی بشنود و متابعت نکند معاقب است.

بنابراین از این روایت هم ما تأیید آن مطلبی که آن صحیحه عیص بن قاسم داشت استفاده می‌کنیم که در زمان غیبت امام این‌گونه نیست که هر دعوت و قیامی باطل باشد بلکه اگر دعوت به حق باشد مقبول و مطاع است و حتی از این روایت استفاده کردیم که لازم است از آن قیام متابعت کنیم. پس اگر یک قیامی قیام به حق باشد این را ائمه تقدیس کردند و ممدوح است و باید اطاعت کرد چه در زمان حضور باشد چه در زمان غیبت باشد.


[1] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج15، ص53، کتاب الجهاد، ابواب جهاد العدو، باب13، ح10، ط آل البیت.: «عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‌ اتَّقُوا اللَّهَ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَإِنَّ أَحَقَّ مَنْ نَظَرَ لَهَا أَنْتُمْ لَوْ كَانَ لِأَحَدِكُمْ نَفْسَانِ فَقَدَّمَ إِحْدَاهُمَا وَ جَرَّبَ بِهَا اسْتَقْبَلَ التَّوْبَةَ بِالْأُخْرَى كَانَ وَ لَكِنَّهَا نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ إِنْ أَتَاكُمْ مِنَّا آتٍ لِيَدْعُوَكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنَّا فَنَحْنُ نُشْهِدُكُمْ أَنَّا لَا نَرْضَى إِنَّهُ لَا يُطِيعُنَا الْيَوْمَ وَ هُوَ وَحْدَهُ وَ كَيْفَ يُطِيعُنَا إِذَا ارْتَفَعَتِ الرَّايَاتُ وَ الْأَعْلَامُ.»
[9] توصیه می‌کنم این روایت را بررسی کنید و مرحوم صدوق در ذیل روایت می‌فرماید که من دوست داشتم که این روایت را از امام رضا که برایتان نقل کردم دوست داشتم روایات دیگری هم که از غیر امام رضا درباره زید بن علی وارد شده آنها را هم برای شما بگویم تا اعتقاد امامیه را نسبت به زید بن علی بفهمید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo