< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

96/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه: ضرورت تأسیس حکومت اسلامی در عصر غیبت(بررسی روایات معارض):

در روایتی که قبلا به نقل از ابوالمرهف خواندیم، گفتیم در حقیقت دو روایت[1] ،[2] است ولو عبارات مشابه است لکن مروی عنه دو نفرند؛ یکی از امام باقر(ع) است و یکی از امام صادق(ع) نقل می‌شود و گفتیم می‌خواستند به این دو روایت تمسک کنند که در زمان غیبت و قبل از قیام حضرت مهدی(عج) هرگونه قیامی باطل است.

در جواب گفتیم؛ از اینکه امام(ع) ابتدائا عنوان می‌کند گرد و غباری که برافروخته می‌شود ضررش به کسی می‌رسد که خودش آن را ایجاد کرده است؛ معلوم می‌شود که یک واقعیتی در خارج وجود دارد که امام(ع) در حال مذمت آن واقعیت و قضیه خارجی است که یک عده از سادات یا دیگر شیعیان بدون مطالعه و سنجیدن عواقب کار دست به قیام می‌زدند و به بهانه مقاومت در برابط ظلم حکومت قیام می‌کردند و گرفتار ظلمی بزرگ‌تر می‌شدند و عواقبش دامن همه شیعیان را می‌گرفت و لذا آن‌گونه قیام‌های بدون هماهنگی با امام معصوم(ع) را نهی کردند. و لذا می‌گوییم امام(ع) در حال بیان یک حکم کلی نیست که تا عصر غیبت هم ادامه داشته باشد.

تاکنون پنج روایت از روایات معارض را بررسی کردیم و جواب دادیم و اکنون در ذیل ششمین روایت را بررسی می‌کنیم.

6- «عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ‌ خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ الصَّيْحَةُ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْيَمَانِيُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ خَرَجَ‌ أَحَدٌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ بَيْتِكَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا»[3] ،[4]

عمر بن حنظله گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: پنج علامت است که از علائم ظهور است که قبل از ظهور امام زمان(عج) پیدا می‌شود؛

نشانه اول: صیحه؛ مراد از صیحه فریاد یا غرّش نیست بلکه یک ندای آسمانی است که همه هم می‌شنوند که در روایتی دیگر از امام صادق(ع) کلینی در کافی همین معنای ندای آسمانی را نقل می‌کند.[5]

نشانه دوم: سفیانی؛ یکی دیگر از علائم، خروج سفیانی است. شخصی است با قیافه‌ای خاص و خروج می‌کند و لشگری عظیم برای خود جمع می‌کند.

نشانه سوم: خسف؛ یعنی همان سفیانی و لشکرش توسط زمین بلعیده می‌شوند.

نشانه چهارم: قتل نفس زکیه؛ نفس زکیه‌ای کشته می‌شود و خصوصیاتش بیان نشده که در چه حدی است و کیست.

نشانه پنجم: خروج یمانی؛ شخصی از پاکان قبل از ظهور امام زمان(عج) به نام یمانی ظهور می‌کند و در روایت هم خود یمانی و هم خروجش تأیید شده است.

در ادامه راوی می‌گوید فدایت شوم اگر قبل از این علامات کسی از اهل بیت شما که ما بشناسیم که از علماء و از سادات است ادعایی نماید و خروج کند آیا او را اطاعت نماییم امام فرمود خیر.

از این روایت اینگونه استفاده می‌شود که گرچه پرسش این است که اگر از سادات کسی خروج کرد چه کنیم امام(ع) می‌فرماید پیروی نکنید اما سید بودن ملاک نیست بلکه علائمی نقل شده لذا القاء خصوصیت می‌شود و می‌گوییم در زمان غیبت تا زمان قیام امام زمان(عج) هر خروجی باطل است پس هرکسی خروج کرد به هر انگیزه‌ای اطلاق دارد که جایز نیست.

پاسخ به روایت ششم معارض:

در جواب گفته می‌شود با دقت در روایت می‌بینیم امام(ع) فرمود 5 علامت قبل از قیام باید مححق شود و ظهور هم دارد که قطعی است و در ذهن راوی می‌آید که آیا این علائم قطعی است در نتیجه قیام امام(عج) متوقف بر این علائم است در نتیجه ظهور امام زمان(عج) قبل از این علائم ممتنع است و اگر کسی هم بگوید من امام زمان هستم پذیرفته نیست و این را سوال می‌کند که اگر کسی آمد و گفت من مهدی هستم اگر پذیرفته شود معلوم می‌شود که این علائم حتمی نیست و ممکن است مهدی قبل از این علائم ظهور کند و یا اینکه نشانه است و ممکن است قیام امام زمان(عج) قبل از این علائم صحیح باشد پس نتیجه این می‌شود که اگر کسی که قیام کرد بعنوان اینکه انا المهدی قیام کند، در حالی‌که هنوز آن علائم محقق نشده است؛ امام(ع) می‌فرماید خیر نباید قبول کرد و این به این معنی نیست که هر قیامی قبل از این علائم محقق شود قبول نیست. بلکه اگر قیام در برابر ظلم باشد ولی به نام مهدی(عج) و امام معصوم(ع) نباشد جایز است یعنی قیام کننده اگر ادعای مهدویت کند باطل است.

سند روایت ششم: در مورد سند روایت چند مطلب مورد توجه است.

مطلب اول: صاحب دراسات[6] می‌گوید «سند الحدیث لاباس به و ان کان فی ثبوت وثاقة عمر بن حنظلة کلام» سند حدیث مشکل ندارد گرچه وثوق عمر بن حنظله محل بحث است.

در روایاتی که استدلال می‌کردیم برای اصل ولایت فقیه یکی از روایات مقبوله عمر بن حنظله بود و آن‌جا هم خدشه‌ای در وثاقت او شده بود که علما آن را تلقی به قبول نمودند لذا اسم آن را می‌گذارند مقبوله.

همین‌طور که ایشان می‌فرمایند غیر از عمر بن حنظله که راوی حدیث هست چند نفر دیگر در سند وجود دارد که همه مورد تأیید هستند. بنابراین در بحث سندی فقط عمر بن حنظله را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

مطلب دوم: کافی در اوائل باب اوقات صلاة الظهر و العصر در رابطه با عمر بن حنظله آورده است «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ خَلِيفَةَ قَالَ‌: قُلْتُ‌ لِأَبِي‌ عَبْدِاللَّهِ(ع) إِنَّ عُمَرَ بْنَ حَنْظَلَةَ أَتَانَا عَنْكَ بِوَقْتٍ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) إِذاً لَا يَكْذِبُ عَلَيْنَا»[7]

یزید بن خلیفه گوید به حضرت امام صادق(ع) عرض کردم عمر بن حنظله از طرف شما نزد ما آمده و یک وقتی از طرف شما برای نماز ظهر و عصر معین می‌کند بپذیریم یا نپذیریم امام(ع) فرمودند «إِذاً لَا يَكْذِبُ عَلَيْنَا»[8] او دروغ به ما نمی‌بندد.

معنای جمله «إِذاً لَا يَكْذِبُ عَلَيْنَا»:

معنای اول: ممکن است جمله فوق معنا شود که انسان دروغ‌گویی نیست و موثق است. در این صورت دلیل بر ثقه بودن عمر بن حنظله می‌شود و این روایت را شاهد ثقه بودن عمر بن حنظله می‌دانند و جمله «إِذاً لَا يَكْذِبُ عَلَيْنَا»[9] دلیل بر مدح عمر بن حنظله است.

معنای دوم: گفته‌اند وقتی سؤال کرد از طرف شما آمده و حدیثی از طرف شما نقل می‌کند آیا قبول کنیم و یا قبول نکنیم امام می‌فرماید «إِذاً لَا يَكْذِبُ عَلَيْنَا»[10] اذاً یعنی در این موقع یا در این مورد به ما دروغ نبسته است. این نشان می‌دهد که گرچه عمر بن حنظله دروغ‌گو است اما در این مورد بر ما دروغ نبسته است هرچند ممکن است در جای دیگر دروغ بگوید لذا نمی‌توانیم همه جا اعتماد به ثقه بودن او نماییم. در این صورت نه تنها روایت دلیل بر مدح عمر بن حنظله نمی‌شود بلکه دلیل ذم او هم می‌شود.

مطلب سوم: بعض علما درباره عمر بن حنظله می‌گویند؛ «انه یروی عنه ابن مسکان و صفوان بن یحیی.»

دو نفر از اصحاب اجماع از عمر بن حنظله روایت نقل می‌کنند یکی ابن مسکان و دیگری صفوان بن یحیی که از مشایخ و بزرگان هستند و اعتماد کردن مثل ابن مسکان و صفوان بن یحیی به عمر بن حنظله دلیل بر ثقه بودن می‌شود.

مطلب چهارم: از عمر بن حنظله روایات کثیری در ابواب مختلف فقه نقل شده و تمام روایات آن تقریبا مورد قبول علما است و به آن فتوی می‌دهند و این قرینه است که عمر بن حنظله مورد وثوق است.

پس دو نفر از اصحاب اجماع به او اعتماد دارند و از او روایت نقل می‌کنند علاوه بر آن روایات کثیری از او نقل شده که مفتی به هم هست.

مجموع این‌ها قرائنی است که اگر جمع کنیم انسان اعتماد پیدا می‌کند.

مطلب پنجم: از همه این‌ها که بگذریم مطلبی مرحوم شهید ثانی در شرح بدایة الدرایة درباره رجال دارد؛ و می‌فرماید «ان عمر بن حنظلة لم ینص الاصحاب فیه بجرح و لا تعدیل»[11] یعنی اصحاب رجال در کتب رجال تصریح درباره او نکردند به جرح یا قبول بلکه بدون بیان نظر صریح در مورد او گذشتند و نظر خاصی ندادند.

مرحوم شهید ثانی در ادامه می‌فرمایند «لکن امره عندی سهل لانی حققت توثیقه من محل آخر»[12]

امر عمر بن حنظله نزد من آسان است زیرا من تحقیق کردم و بررسی کردم و توثیق او را از راه دیگری بدست آوردم.

می‌گوییم چنین اعتمادی که مرحوم شهید پیدا کرد و شهادت می‌دهد که چنین تحقیقی درباره عمر بن حنظله نمودم و برای من محقق شد که انسان موثقی است و روایات او مورد قبول است. در نتیجه با این کلام شهید انسان هم به عمر بن حنظله اعتماد پیدا می‌کند. ضمن اینکه کسانی گفته‌اند «إِذاً لَا يَكْذِبُ عَلَيْنَا»[13] یعنی در این مورد دروغ نمی‌گوید ولی ممکن است از در دیگر موارد دروغ‌گو باشد هیچ مصداقی و موردی برای اثبات دروغ‌گو بودن عمر بن حنظله ارائه نکردند. بنابراین روایت او از راویانی است که از او تلقی به قبول می‌شود و روایات او را مقبوله می‌خوانند.

علی ای حال همین مقدار برای ما کافی است که روایت او مورد اعتماد است و مورد قبول است و نمی‌توانیم بگوییم سند معتبری ندارد پس روایت عمر بن حنظله را معتبر می‌دانیم. و در مورد دلالت روایت همان‌طور که گفتیم امام(ع) می‌فرماید اگر کسی قبل از ظهور علائم ادعای مهدویت کرد پذیرفته نیست نه این‌که هر ادعا و قیامی جایز نیست پس این روایت ششم معارض با اصل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت نیست و به این روایت برای عدم ضرورت تشکیل حکومت اسلامی نمی‌توان استدلال نمود.

وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.


[5] الروضة من الکافی، کلینی، ج8، ص310، ح484، اسلامیة: «عن محمد بن علي الحلبي قال: سمعت أباعبدالله(ع) يقول: اختلاف بني العباس من المحتوم والنداء من المحتوم وخروج القائم من المحتوم، قلت: وكيف النداء؟ قال: ينادي مناد من السماء أول النهار: ألا إن عليا وشيعته هم الفائزون، قال: وينادي مناد [في] آخر النهار: ألا إن عثمان وشيعته هم الفائزون». حلبی از امام صادق(ع) نقل می‌کند که امام صادق(ع) فرمود: اینکه بنی عباس دچار تفرقه می‌شود و نداء و قیام امام زمان(عج) حتمی است. حلبی گوید پرسیدم «نداء» چیست؟ امام(ع) فرمود: یک ندایی از آسمان در اول روز بلند می‌شود که امیرالمؤمنین(ع) و شیعیان او فائز هستند. و در آخر روز ندایی بلند می‌شود که عثمان و شیعیان او فائز هستند. که این امتحانی برای مردم آن زمان است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo