< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: روایات
 طائفه اول:
 برای نظریه اول -وجوب عدول به افراد- که قول اکثر می باشد به صحیحه جمیل که در جلسه قبل به آن اشاره شد و معتبره اسحاق بن عمار استدلال شده است.
 وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 299 باب 21 ح 13 «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَجِي‌ءُ مُتَمَتِّعَةً فَتَطْمَثُ قَبْلَ أَنْ تَطُوفَ بِالْبَيْتِ حَتَّى تَخْرُجَ إِلَى عَرَفَاتٍ- قَالَ تَصِيرُ حَجَّةً مُفْرَدَةً قُلْتُ عَلَيْهَا شَيْ‌ءٌ قَالَ دَمٌ تُهَرِيقُهُ وَ هِيَ أُضْحِيَّتُهَا
 وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ تَصِيرُ حَجَّةً مُفْرَدَةً وَ عَلَيْهَا دَمُ أُضْحِيَّتِهَا
 أَقُولُ حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى اسْتِحْبَابِ التَّضْحِيَةِ لِمَا يَأْتِي‌ »
 مرحوم آقای حکیم در مستمسک [1] و آقای خوئی در تقریرات [2] از این روایت تعبیر به مصححه کرده اند و این تعبیر بالخصوص از آقای خوئی بعید است زیرا این تعبیر در جائی بکار می رود که فی الجمله در سند روایت تاملی وجود داشته باشد یا خود فرد آن را برسی نکرده است و به توثیق دیگران و برسی دیگران اعتماد کرده است در حالیکه روش مرحوم آقای خوئی خود این است که اسناد روایات را شخصا برسی می کنند و کمتر چنین تعبیری را نسبت به سند روایات بکار می برند علی ای حال نسبت به سند این روایت جای تاملی وجود ندارد.
 زیرا طریق به عبد الله بن جبله صحیح است و خودش ایشان نیز ثقه است و روایات اسحاق مورد قبول اصحاب است و خود وی نیز ثقه می باشد و طریق شیخ به صفوان بن یحیی نیز صحیح است و خود صفوان نیز ثقه است نتیجه اینکه این روایت دو طریق دارد که هر دو طریق صحیح می باشند لذا این روایت معتبره می باشد و تعبییر به مصححه صحیح نیست.
 طائفه دوم:
 دلیل بر نظریه دوم-عدم جواز عدول و وجوب بقاء بر حج تمتع و قضای طواف و نماز طواف- که قول ابن بابویه و جماعتی از حلبیون مانند ابوالصلاح حلبی می باشد، جمله ای از روایات می باشد.
 منها: وسائل الشيعة، ج‌13، ص: 448 باب 84 ح 1 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ صَبِيحٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ وَ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ كُلُّهُمْ يَرْوُونَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمَرْأَةُ الْمُتَمَتِّعَةُ إِذَا قَدِمَتْ مَكَّةَ ثُمَّ حَاضَتْ تُقِيمُ مَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ التَّرْوِيَةِ- فَإِنْ طَهُرَتْ طَافَتْ بِالْبَيْتِ وَ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ إِلَى يَوْمِ التَّرْوِيَةِ اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ ثُمَّ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- ثُمَّ خَرَجَتْ إِلَى مِنًى- فَإِذَا قَضَتِ الْمَنَاسِكَ وَ زَارَتْ بِالْبَيْتِ- طَافَتْ بِالْبَيْتِ طَوَافاً لِعُمْرَتِهَا ثُمَّ طَافَتْ طَوَافاً لِلْحَجِّ ثُمَّ خَرَجَتْ فَسَعَتْ فَإِذَا فَعَلَتْ ذَلِكَ فَقَدْ أَحَلَّتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ يُحِلُّ مِنْهُ الْمُحْرِمُ إِلَّا فِرَاشَ زَوْجِهَا فَإِذَا طَافَتْ طَوَافاً آخَرَ حَلَّ لَهَا فِرَاشُ زَوْجِهَا»
 أَقُولُ هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى تَجَاوُزِ نِصْفِ الطَّوَافِ لِمَا يَأْتِي أَوْ عَلَى الِاسْتِحْبَابِ‌»
 این روایت به چهار طریق نقل شده است که دو طریق آن ضعیف است و دو طریق آن صحیح می باشد.
 1- طریق علاء بن صبیح، این طریق ضعیف است زیرا هیچ یک از رجالیون وی را توثیق نکرده است.
 2- طریق عبدالله بن صالح، این طریق هم ضعیف است زیرا احدی عبدالله بن صالح را توثیق نکرده است.
 3- طریق عبدالرحمن بن حجاج،این طریق قطعا صحیح است چرا که همه روایت آن ثقه هستند.
 4- طریق علی بن رئاب، این طریق هم قطعا صحح است.
 نتیجه این روایت صحیح می باشد لذا تعبیر بعضی مانند صاحب جواهر و تعبیر جماعتی از این روایت به خبر، صحیح نیست کما اینکه کسانی که فرموده اند سند روایت قابل تامل است حتما مرادشان طریق اول و دوم می باشد زیرا طبق طریق سوم و چهارم مجالی برای تامل نمی باشد.
 در این طائفه روایاتی هم به عنوان موید ذکر شده است.
 منها: المصدر ص: 449 ح 2 «وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ مُتَمَتِّعَةٍ قَدِمَتْ مَكَّةَ فَرَأَتِ الدَّمَ قَالَ تَطُوفُ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- ثُمَّ تَجْلِسُ فِي بَيْتِهَا فَإِنْ طَهُرَتْ طَافَتْ بِالْبَيْتِ- وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ- أَفَاضَتْ عَلَيْهَا الْمَاءَ وَ أَهَلَّتْ بِالْحَجِّ مِنْ بَيْتِهَا وَ خَرَجَتْ إِلَى مِنًى وَ قَضَتِ الْمَنَاسِكَ كُلَّهَا فَإِذَا قَدِمَتْ مَكَّةَ طَافَتْ بِالْبَيْتِ طَوَافَيْنِ ثُمَّ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَإِذَا فَعَلَتْ ذَلِكَ فَقَدْ حَلَّ لَهَا كُلُّ شَيْ‌ءٍ مَا خَلَا فِرَاشَ زَوْجِهَا»
 دلالت این حدیث بر مدعی واضح است اما جهت اینکه موید است دو مطلب می باشد:
 مطلب اول: اشکال این روایت از ناحیه شخصی به نام درست می باشد وی در در بعضی از روایات به عنوان درست واسطی ذکر شده است کما فی هذه الروایة و در بعضی روایات دیگر به عنوان درست مطلق ذکر شده است و در بعضی از روایات به عنوان خباز واسطی ذکر شده است و در بعضی دیگر به عنوان درست ابن ابی منصور آمده است همه این عناوین در احادیث 2 و 3 و 6 و 10 در همین باب آمده است.
 بعضی می گویند درست ضعیف است آقای خوئی می فرمایند وی ثقه است جهت اختلاف این است که آنهایی که می گویند وی ضعیف است می فرمایند وی در کتب رجالی ثوثیق نشده است و کسانی که وی را ثقه می دانند می گویند وی در تفسیر علی بن ابراهیم و اسناد کامل الزیارات واقع شده است و وی از مشایخ تاتاری است که جناب شیخ طوسی فرموده است تاتاری از غیر ثقه روایت نقل نمی کند ولی به نظر ما همه این مبانی در غایت اشکال می باشند.
 مطلب دوم: اشکال دیگر از ناحیه عجلان ابی صالح می باشد در جلسات گذشته در ح 14 از باب 21 از اقسام حج در بحث مساله ضیق وقت این شخص ذکر شده است.
 تنها چیزی که در مورد ایشان گفته شده است این است که علی بن حسن بن فضال به نقل از کشی وی را توثیق کرده است بر فرض اینکه این نقل حجت باشد و این توثیق صحیح باشد ولی باز هم اشکال حل نمی شود زیرا عجلان بر سه نفر اطلاق شده است عجلان خباز واسطی و عجلان سکونی و عجلان مدائنی و اگر عجلان راوی این حدیث یکی از این سه نفر باشد چون هیچ از این سه نفر توثیق نشده است وی ضعیف خواهد بود و اگر بگویید که بخاطر توثیق ابن فضال، عجلان(غیر این سه نفر) ثقه است اشکالش این است که وی مردد خواهد بود بین ثقه و غیر ثقه.
 نتیجه اینکه تمام چهار روایتی که عجلان در آنها قرار گرفته است از این جهت مشکل سندی دارند.
 منها: المصدر ح 3 «وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا اعْتَمَرَتِ الْمَرْأَةُ ثُمَّ اعْتَلَّتْ قَبْلَ أَنْ تَطُوفَ قَدَّمَتِ السَّعْيَ وَ شَهِدَتِ الْمَنَاسِكَ فَإِذَا طَهُرَتْ وَ انْصَرَفَتْ مِنَ الْحَجِّ قَضَتْ طَوَافَ الْعُمْرَةِ وَ طَوَافَ الْحَجِّ وَ طَوَافَ النِّسَاءِ ثُمَّ أَحَلَّتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ء»
 وجه موید بودن از ناحیه درست و از ناحیه عجلان ابی الصالح می باشد.
 منها: المصدر ص 450 ح 6 «وَ عَنْهُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ عَجْلَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مُتَمَتِّعَةٌ قَدِمَتْ فَرَأَتِ الدَّمَ كَيْفَ تَصْنَعُ قَالَ تَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ تَجْلِسُ فِي بَيْتِهَا فَإِنْ طَهُرَتْ طَافَتْ بِالْبَيْتِ- وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ- أَفَاضَتْ عَلَيْهَا الْمَاءَ وَ أَهَلَّتْ بِالْحَجِّ وَ خَرَجَتْ إِلَى مِنًى فَقَضَتِ الْمَنَاسِكَ كُلَّهَا فَإِذَا فَعَلَتْ ذَلِكَ فَقَدْ حَلَّ لَهَا كُلُّ شَيْ‌ءٍ مَا عَدَا فِرَاشَ زَوْجِهَا قَالَ وَ كُنْتُ أَنَا وَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ- سَمِعْنَا هَذَا الْحَدِيثَ فِي الْمَسْجِدِ- فَدَخَلَ عُبَيْدُ اللَّهِ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ ع فَخَرَجَ إِلَيَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رِوَايَةِ عَجْلَانَ- فَحَدَّثَنِي بِنَحْوِ مَا سَمِعْنَا مِنْ عَجْلَان‌»
 این روایت نیز موید است زیرا از سه جهت اشکال دارد
 1- از جهت سلمة بن خطاب زیرا وی توثیق نشده است بلکه تضعیف شده است بله وی ممکن است در کامل الزیارت واقع شده باشد ولی با توجه به اینکه کشی وی را تضیف کرده است وقوع او در کامل الزیارات فایده ای ندارد ضمن اینکه اگر ایشان تضعیف هم نشده بود باز هم وقوعش در کامل الزیارات دلیل بر توثیقش نمی شد.
 2- از ناحیه درست بن ابی منصور
 3- از ناحیه عجلان
 منها: المصدر ص 451 ح 7 « وَ عَنْهُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ امْرَأَةٌ مُتَمَتِّعَةٌ تَطُوفُ ثُمَّ تَطْمَثُ قَالَ تَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ تَقْضِي مُتْعَتَهَا»
 جهت اشکال این روایت هم از ناحیه سلمة بن خطاب می باشد.
 منها: المصدر ح 8 «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ رَجُلٍ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ امْرَأَةٍ مُتَمَتِّعَةٍ طَمِثَتْ قَبْلَ أَنْ تَطُوفَ فَخَرَجَتْ مَعَ النَّاسِ إِلَى مِنًى- أَ وَ لَيْسَ هِيَ عَلَى عُمْرَتِهَا وَ حَجَّتِهَا فَلْتَطُفْ طَوَافاً لِلْعُمْرَةِ وَ طَوَافاً لِلْحَج‌»
 جهت اشکال این روایت این است که این روایت مرسله می باشد زیرا رجلی که یونس بن یعقوب از او نقل کرده است مشخص نیست آیا ثقه است یا نه؟
 منها: المصدر ص 452 ح 10 «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مُتَمَتِّعَةٍ دَخَلَتْ مَكَّةَ فَحَاضَتْ قَالَ تَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- ثُمَّ تَخْرُجُ مَعَ النَّاسِ حَتَّى تَقْضِيَ طَوَافَهَا بَعْد»
 این روایت هم بخاطر درست و عجلان موید است.
 نتیجه اینکه این طائفه و این قول فقط یک روایت صحیح دارد.
 مهم دفع تعارض بین دو روایت اسحاق و جمیل با روایت عبد الرحمن بن حجاج می باشد.
 نظریه سوم -تخییر بین عدول و انجام حج تمتع - کما ذکرنا نسب الی صاحب المدارک
 این نظریه اولا شاهدی دارد و ثانیا می خواهد بفرماید که این حکم علی القاعده است توضیح این نظریه فردا خواهد آمد.


[1] مستمسك العروة الوثقى، ج‌11، ص: 235
[2] معتمد العروة الوثقى، ج‌2، ص: 315

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo