< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

91/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: لحن در تلبیه
 تحرير الوسيلة، ج‌، ص: 415‌ «مسألة 8 : يجب الإتيان بها على الوجه الصحيح بمراعاة أداء الكلمات على القواعد العربية،فلا يجزي الملحون مع التمكن من الصحيح و لو بالتلقين أو التصحيح، و مع عدم تمكنه فالأحوط الجمع بين إتيانها بأي نحو أمكنه و ترجمتها بلغته، و الأولى الاستنابة مع ذلك. و لا تصح الترجمة مع التمكن من الأصل، و الأخرس يشير إليها بإصبعه مع تحريك لسانه، و الأولى الاستنابة مع ذلك، و يلبى عن الصبي غير المميز».
 در این مسأله چند فرع بیان می شود:
 فرع اول: تعلم تلبیه از واجبات است برای اینکه احد احکام اسلامی وجوب تلبیه است کبرای این مصداق تعلم احکام است در این باره اموری مطرح است:
  1. دلیل بر وجوب تعلم احکام چیست؟ برای وجوب تعلم احکام به ادله نقلیه مثل آیه نحل / 43- انبیاء/7«فسئلوا اهل الذکر»و مثل روایت «هلا تعلمت» استدلال شده است کما اینکه برای وجوب تعلم به حکم عقل استدلال شده است گرچه اختلاف است که حکم عقل به وجوب تعلم از باب مقدمات مفوته است کما یظهر من الشیخ و یا اینکه حکم عقل به وجوب تعلم از قبیل حکم عقل به وجوب فحص در شبهات حکمیه است و یا از قبیل حکم عقل به وجوب نظر الی المعجزه است و بینهما بون بعید این یک جهت بحث در وجوب تعلم.
  2. آیا تارک تعلم استحقاق عقاب دارد حال یا مطلقا و یا عند عدم اتیان واقع و یا ندارد مطلقا.
  3. آیا تارک تعلم فاسق است و یا خیر؟
  4. حکم عقل به وجوب تعلم نفسی است و یا طریقی است و یا تهیئی یا ارشادی است.
 الأمالي (للمفيد) ؛ النص ؛ ص227«قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ‌ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى‌ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَقَالَ إِنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَبْدِي أَكُنْتَ عَالِماً فَإِنْ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَهُ أَفَلا عَمِلْتَ‌ بِمَا عَلِمْتَ‌ وَ إِنْ قَالَ كُنْتُ جَاهِلاً قَالَ لَهُ أَفَلا تَعَلَّمْتَ‌ حَتَّى تَعْمَلَ فَيَخْصِمُهُ وَ ذَلِكَ‌ الْحُجَّةُ الْبَالِغَة.
 علی ای حال مهم این است که تعلم واجب است به هر نوعی از وجوب که باشد.
 فرع دوم: این است که اگر فرد صیغه صحیحه تلبیه را فرا گرفت در این صورت باید صیغه صحیحه علی قواعد ادبی را اداء کند.
 فرع سوم: آیا با تمکن از اداء تلبیه صحیحاً اداء آن به صورت ملحون مادهً و هیئهً کفایت می کند و یا خیر؟
 در این مورد باید گفت که واضح است چنین تلبیه ای صحیح نیست چرا که مأمور به کلمه لبیک صحیح من حیث الهیئه و الماده است، یعنی وقتی انسان مأمور به لبیک است قطعا مراد لبیک صحیح است، و این فرد خلاف مأمور به را آورده است که کفایت آن از مأمور به دلیل می خواهد و حال اینکه چنین دلیلی نداریم.
 بله در کفایت تلبیه صحیح فرقی نیست که آنرا از حفظ بخواند و یا از روی کتابت بخواند و یا حتی به تبعیت از ملقنی بگوید، وجه این هم واضح است چرا که علی الاقوی وجوب تعلم طریقی است و واقع به هر نحوی از این انحاء انجام بگیرد کفایت می کند.
 فرع چهارم: این است که فردی که تمکن از تعلم تلبیه به صورت صحیح ندارد چه وظیفه ای دارد؟
 برای این فرد فقهاء طرقی را ذکر نموده اند:
  • کفایت همان تلبیه ملحون است که آنرا جماعتی از محققین قائل هستند و لکن در مقابل اکثر علماء بل نسب الی المشهور و منهم سیدنا الاستاذ می فرمایند تلبیه ملحون کفایت نمی کند.
 دلیل کفایت، دو روایت است که در وسائل بیان شده است:
 وسائل الشيعة، ج‌6، ص: 136 باب 59 ح 1«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَلْبِيَةُ الْأَخْرَسِ وَ تَشَهُّدُهُ وَ قِرَاءَتُهُ الْقُرْآنَ فِي الصَّلَاةِ- تَحْرِيكُ لِسَانِهِ وَ إِشَارَتُهُ بِإِصْبَعِهِ»
 المصدر ح 2«عَبْدُ اللهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ إِنَّكَ قَدْ تَرَى مِنَ الْمُحَرَّمِ مِنَ الْعَجَمِ- لَا يُرَادُ مِنْهُ مَا يُرَادُ مِنَ الْعَالِمِ الْفَصِيحِ- وَ كَذَلِكَ الْأَخْرَسُ فِي الْقِرَاءَةِ فِي الصَّلَاةِ- وَ التَّشَهُّدِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ- فَهَذَا بِمَنْزِلَةِ الْعَجَمِ وَ الْمُحَرَّمِ- لا يُرَادُ مِنْهُ مَا يُرَادُ مِنَ الْعَاقِلِ الْمُتَكَلِّمِ الْفَصِيحِ.
 که مؤیَد است به « اذا امرتکم بشیء فاتو به ما استطعتم» و نیز قاعده میسور.
 علت اینکه این را مؤید قرار دادیم این است که قاعده میسور هم سندا مشکل دارد چرا که نبوی است و نبوی هم درجائی که به آن عمل شده باشد معتبر است نه درهمه جا.
 نظریه دوم: این است که خیر کفایت نمی کند؛ لعل اینها دلیلشان ضعف سندی این دو حدیث باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo