< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

91/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: لبس ثوبین
 برسی کلام صاحب حدائق- قول به تفصیل-
 برسی کلام صاحب حدائق از دو جهت صورت می گیرد:
 جهت اول: برسی استدلال ایشان به روایات که حدیث دو و سه و چهار از باب 45 از تروک احرام می باشد.
 جهت دوم: ایشان حکم وضعی در این باب، مانعیت مخیط می دانند یعنی با لبس ثوبین مستیقما کاری ندارد و لذا اینکه جماعتی از محققین فی مجملة من الکتب کلام حدائق را به وضع به معنای جزء یا شرط تفسیر کرده اند صحیح نیست گر چه جای این بحث وجود دارد که از این روایاتی که حدائق به آنها اشاره کرده است می توان جزئیت و شرطیت را استفاده کرد یا نه؟
 اما جهت اول:
 صاحب حدائق فرمودند لبس مخیط در صورت علم مانعیت دارد اما در صورت جهل مانعیت ندارد.
 اینکه لبس مخیط در مورد علم به نظر صاحب حدائق مانعیت دارد بخاطر جمع بین روایات می باشد.
 وسائل الشيعة، ج‌12، ص: 488باب 45 ح 2«بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَحْرَمَ وَ عَلَيْهِ قَمِيصُهُ فَقَالَ يَنْزِعُهُ وَ لَا يَشُقُّهُ وَ إِنْ كَانَ لَبِسَهُ بَعْدَ مَا أَحْرَمَ شَقَّهُ وَ أَخْرَجَهُ مِمَّا يَلِي رِجْلَيْه‌»
 صدر این روایت دلالت دارد بر اینکه لبس مخیط اصلا مانعیت ندارد لذا حضرت نفرمودند تلبیه را تکرار کند کما اینکه مقتضای اطلاق این روایت نیز این است که فرقی بین علم و جهل نیست.
 المصدر ح 3 «عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَجُلًا أَعْجَمِيّاً دَخَلَ الْمَسْجِدَ يُلَبِّي‌ وَ عَلَيْهِ قَمِيصُهُ فَقَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي كُنْتُ رَجُلًا أَعْمَلُ بِيَدِي وَ اجْتَمَعَتْ لِي نَفَقَةٌ فَجِئْتُ أَحُجُّ لَمْ أَسْأَلْ أَحَداً عَنْ شَيْ‌ءٍ وَ أَفْتَوْنِي هَؤُلَاءِ أَنْ أَشُقَّ قَمِيصِي وَ أَنْزِعَهُ مِنْ قِبَلِ رِجْلَيَّ وَ أَنَّ حَجِّي فَاسِدٌ وَ أَنَّ عَلَيَّ بَدَنَةً فَقَالَ لَهُ مَتَى لَبِسْتَ قَمِيصَكَ أَ بَعْدَ مَا لَبَّيْتَ أَمْ قَبْلَ قَالَ قَبْلَ أَنْ أُلَبِّيَ قَالَ فَأَخْرِجْهُ مِنْ رَأْسِكَ فَإِنَّهُ لَيْسَ عَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَيُّ رَجُلٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ طُفْ بِالْبَيْتِ سَبْعاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع- وَ اسْعَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ قَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَاغْتَسِلْ وَ أَهِلَّ بِالْحَجِّ وَ اصْنَعْ كَمَا يَصْنَعُ النَّاسُ‌»
 مستفاد از این روایت هم این است که لبس مخیط مانع تحقق احرام نیست الا اینکه چون در این روایت صحت را مختص به صورت جهل کرده است به قانون حمل مطلق بر مقید، صحیحه معاویة هم حمل بر صورت جهل می شود در نتیجه دلیلی بر صحت احرم در صورت علم نداریم بلکه ممکن است بگوییم در صورت علم دلیل بر بطلان داریم زیرا مفهوم صحیحه عبد الصمد(أَيُّ رَجُلٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ) می گوید اگر جاهل نباشد و عالم باشد کفاره بر او لازم است و احرامش باطل است.
 المصدر ص: 489 ح 4«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ خَالِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصَمِّ قَالَ دَخَلَ رَجُلٌ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَدَخَلَ فِي الطَّوَافِ وَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ وَ كِسَاءٌ فَأَقْبَلَ النَّاسُ عَلَيْهِ يَشُقُّونَ قَمِيصَهُ وَ كَانَ صُلْباً فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُمْ يُعَالِجُونَ قَمِيصَهُ يَشُقُّونَهُ فَقَالَ لَهُ كَيْفَ صَنَعْتَ فَقَالَ أَحْرَمْتُ هَكَذَا فِي قَمِيصِي وَ كِسَائِي فَقَالَ انْزِعْهُ مِنْ رَأْسِكَ لَيْسَ يَنْزِعُ هَذَا مِنْ رِجْلَيْهِ إِنَّمَا جَهِلَ فَأَتَاهُ غَيْرُ ذَلِكَ فَسَأَلَهُ فَقَالَ مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ أَحْرَمَ فِي قَمِيصِهِ قَالَ يَنْزِعُ مِنْ رَأْسِه‌»
 صاحب حدائق از حدیث چهارم تعبیر به صحیحه خالد کرده است ولی این حدیث لمکان الخالد ضعیف است غایت ما یقال فیه انه من اصحاب الصادق علیه السلام.
 اشکال بر کلام صاحب حدائق
 منطوق اگر سالبه کلیه باشد(فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ)مفهوم موجبه جزئیه خواهد بود نه موجبه کلیه(بطلان احرام و کفاره و شق ثوب و عدم جواز اخراج از راس)
 نتیجه اینکه اگر وی عالم بوده است بعضی از این موارد بر او لازم است نه همه این موارد فلا شیء علیه مفهومش این می شود که علیه شیء یعنی از آثاری که در روایت ذکر شد یکی از آنها برای او ثابت می شود که مثلا باید کفاره بدهد اما دلالت ندارد که احرامش هم باطل است.
 نتیجه اینکه این حدیث دلالت بر بطلان احرام در مخیط در مورد علم ندارد لا منطوقا و لا مفهوما لذا بر می گردیم به اصل مطلب که آیا مخیط مانعیت دارد یا نه صحیحه معاویة دلالت بر عدم مانعیت دارد الا اینکه در صورت علم یک دلیل بر عدم مانعیت داریم که صحیحه معاویة بن عمار می باشد و در صورت جهل دو دلیل بر عدم مانعیت داریم.
 جهت دوم: آیا از این روایات می تواند استفاده کرد که لبس ثوبین شرط یا جزء احرام می باشد یا نه؟ سیاتی انشاء الله.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo