< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ محرم هفدهم/ پوشاندن سر بر مردان/پوشاندن صورت
مرحوم نراقی برای جواز ستر الوجه به پنج دلیل اشاره کرده است.
1-قصور مقتضی
2-رجوع به اصل
3-روایات حک الراس
4-وجوب وضو
5-جملة من الروایات
اما روایات
طائفه اولی:
وعنهم، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن يحيى الحلبي، عن المعلى بن خنيس، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : لا يستتر المحرم من الشمس بثوب، ولا بأس أن يستر بعضه ببعض[1].
این روایت علی تقدیر دلیل و علی تقدیر موید است ای روایت تا نظر بن سوید قطعا معتبرة است اگر اشکالی در سند باشد که لایبعد در معلی بن خنیس می باشد در مورد وی اختلاف می باشد بعضی وی را ثقه می دانند و بعضی ثقه نمی دانند کما اینکه روایات هم در مورد ایشان مختلف می باشد.
محمد بن الحسن بإسناده عن موسى بن القاسم، عن صفوان، عن معاوية بن عمار، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : لا بأس بأن يضع المحرم ذراعه على وجهه من حر الشمس ولا بأس أن يستر بعض جسده ببعض . [2]
بعضی فکر کرده اند محل استدلال لاباس قسمت اول روایت می باشد لذا اشکال کرده اند که این قسمت مربوط به باب استظلال است نه تغطیه اما محل استدلال لاباس قسمت دوم روایت می باشد.
محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن معاوية بن عمار، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : يكره للمحرم أن يجوز بثوبه فوق أنفه، ولا بأس أن يمد المحرم ثوبه حتى يبلغ أنفه . قال الصدوق : يعني من أسفل . [3]
این حدیث از حیث دلالت مشکلی ندارد ولکن قطعا از حیث سند مشکل دارد لمکان جعفر بن محمد بن مثنی الخطیب و بُشر بن اسماعیل یا بَشیر بن اسماعیل که این دو نفر توثیق نشده اند اضف الی ذلک که محمد بن فضیل هم محل بحث است.

طائفه دوم:
مفاد این روایات عدم جواز وضع الید علی الوجه می باشد.
وبإسناده عن سعيد الأعرج أنه سأل أبا عبدالله ( عليه السلام ) عن المحرم يستتر من الشمس بعود وبيده ؟ قال : لا إلا من علة . أقول : هذا محمول على الكراهة في اليد.[4]
دلالت روایت بر منع واضح است و از حیث سند هم معتبرة می باشد زیرا طریق مرحوم صدوق به سعید اعرج کما فی الخلاصه من العلامة صحیح است و وجود عمرو بن عبد الکریم منافات با صحت طریق روایت ندارد.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَمَاعَةَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمَةِ ... وَ لَا تَسْتَتِرُ بِيَدِهَا مِنَ الشَّمْسِ ...[5]
طریق صدوق به سماعة بن مهران معتبر است لذا این حدیث معتبرة می باشد.

جمع بین این دو طائفه
ظاهرا طائفه اولی مقدم است زیرا اولا طائفه اولی اولا صراحت در مدعی دارد و ثانیا مورد عمل مشهور می باشد اما طائفه دوم اولا صراحت ندارد بلکه ظهور هم ندارد زیرا کما تری در این دو حدیث کلمه شمس وجود دارد درحالیکه باب تغطیه ارتباطی به حر شمس ندارد لذا این تعبیر می فهمیم این رویات ارتباطی به باب تغطیه ندارد بلکه مربوط به باب تظلیل می باشد.
محقق اردبیلی در جمع بین روایات استدلال به روایتی کرده است که در ابواب بقیه کفارات آمده است در آن روایات سخن از جواز تظلیل در صورت علت و ضرورت آمده است بعد فرموده است که حرارت شمس هم علت است بعد هم فرموده است این دو روایت به قرینه این روایت نشان می دهد که روایات مانعه مربوط به باب تظلیل می باشد التبه به نظر ما از خود آن دو روایت فهمیده می شود که مربوط به باب تظلیل می باشند و نیاز به تایید بوسیله این روایت نداریم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo