< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ محرم هفدهم/ پوشاندن صورت بر زنان
الثامن عشر تغطية المرأة وجهها بنقاب وبرقع ونحوهما حتى المروحة والأحوط عدم التغطية بما لا يتعارف كالحشيش والطين، وبعض الوجه في حكم تمامه، نعم يجوز وضع يديها على وجهها، ولا مانع من وضعه على المخدة ونحوها للنوم.[1]

محرَّم هجدهم: پوشاندن صورت برای زنان
مطلب اول: دلیل بر حرمت
اولا: اتفاق الکل کما اشار الیه الجواهر
فلا يجوز لها تغطيته بلا خلاف أجده فيه، بل الاجماع بقسميه عليه، بل في المنتهى أنه قولعلماء الأمصار، وهو الحجة بعد ما سمعت من أن إحرامها في وجهها... [2]
احرام المراة فی وجهها...لانعلم فیها خلافا[3]
ثانی: روایات با 33 احرام و 48 و55 از تروک احرام
منها: محَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: الْمُحْرِمَةُ لَا تَتَنَقَّبُ لِأَنَّ إِحْرَامَ الْمَرْأَةِ فِي وَجْهِهَا- وَ إِحْرَامَ الرَّجُلِ فِي رَأْسِهِ.[4]
منها: وعن أبي علي الأشعري، عن محمد بن عبد الجبار عن صفوان، عن عيص بن القاسم قال : قال أبو عبدالله ( عليه السلام ) ـ في حديث : ـ كره النقاب ـ يعني للمرأة المحرمة ـ وقال : تسدل الثوب على وجهها، قلت : حد ذلك إلى أين ؟ قال : إلى طرف الأنف قدر ما تبصر. [5]
بناء علی القول باینکه «کره» در روایات و کلمات قدماء ظهور در حرمت دارد، می توان به این روایت استدلال کرد.
منها: وعن علي، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : مر أبوجعفر ( عليه السلام ) بامرأة متنقبة وهي محرمة، فقال : أحرمي واسفري وأرخي ثوبك من فوق رأسك، فإنك إن تنقبت لم يتغير لونك، فقال رجل إلى أين ترخيه ؟ قال : تغطي عينيها، قال : قلت : تبلغ فمها ؟ قال : نعم. [6]
وعن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد، عن أبي الحسن ( عليه السلام ) قال : مر أبوجعفر ( عليه السلام ) بامرأة محرمة قد استترت بمروحة، فأماط المروحة بنفسه عن وجهها . ورواه الصدوق مرسلا، إلا أنه قال : فأماط المروحة بقضيبه. ورواه الحميري في (قرب الإسناد) عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر مثله. [7]
این صحیحه به سه طریق به ما رسیده است:
1-طریق مرحوم کلینی که ضعیف است زیرا در سند سهل بن زیاد قرار دارد.
2-طریق مرحوم صدوق که ایضا ضعیف است زیرا مرسله است.
3-طریق قرب الاسناد که صحیحه می باشد لذا اگر از این روایت تعبیر به صحیحه شده است مراد طریق سوم می باشد.
منها: وبإسناده عن يحيى بن أبي العلاء، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) أنه كره للمحرمة البرقع والقفازين. [8]
نسبت به کلمه کراهت در این روایت و قد تقدم اما نسبت به سند این روایت؛ مورد اختلاف است که آیا صحیحه است یا ضعیفه می باشد جهت اختلاف یحی بن ابی العلی یا یحی ابن ابی العلی شخص واحد است یا متعدد است کسانی که می گویند روایت صحیحه است می گویند شخص واحد است و کسانی که می گویند ضعیف است می گویند هما شخصان و یحی بن ابی العلی که سند است توثیق نشده است لذا این روایت موید می باشد.
منها: وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ أَبِي عُيَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ مَا يَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَلْبَسَ وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ- فَقَالَ الثِّيَابُ كُلُّهَا مَا خَلَا الْقُفَّازَيْنِ- وَ الْبُرْقُعَ وَ الْحَرِيرَ...[9]
این روایت موید است زیرا در سند اقلا سهل بن زیاد و داود بن حصین است.
ح6 از این باب همان ح9 از باب 48 است که هر دو موید می باشند.
ح2 از باب 55 که صحیح است لکن این حدیث مکرر است یعنی همان ح1 از باب 48 است.[10]
مطلب دوم: ما اشار الیه سیدنا الاستاذ بقوله:« بنقاب وبرقع ونحوهما حتى المروحة والأحوط عدم التغطية بما لا يتعارف كالحشيش والطينکالحشیش و الطین»
آیا حرمت ستر وجه برای محرمه اختصاص به ساتر خاصی مثل نقاب و برقع دارد یا اینکه اختصاص به ساتر خاصی ندارد؟
همانطور که در باب تغطیة الراس گذشت این تعدی سه بلکه چهار مرحله دارد:
1-تعددی از نقاب به بقیه پارچه ها
2-تعددی از پارچه به هر ساتری که متعارف باشد.
3-تعدی از ساتر متعارف به ساتر غیر متعارف مثل اینکه بادبزن یا علفی را روی صورتش بگذارد.
4-تعددی از ساتر به ارتماس صورت در آب
در این مساله دو قول است.
قول اول: اختصاص حرمت به نقاب و برقع کما عن المدارک[11]
المستفاد من أولها وغيره ما ذكره غير واحد من الأصحاب من عدم الفرق في التحريم بين أن تغطيه بثوب وغيره نحو ما سمعته في رأس الرجل، ضرورة اتحاد الوجه معه بالنسبة إلى ذلك، لكن في المدارك هو مشكل نحو ما سمعته منه هناك، وقد عرفت ما فيه. [12]
دلیل: در روایات که اقلا پنج روایت می باشد در سه روایت ماده نقاب آمده است و در دو روایت کلمه برقع ذکر شده است نقاب همان پارچه ای است که از طرف پائین از بینی تا چانه را می پوشاند و برقع کما فی بعض الروایات پارچه ای است که از طرف سر روی صورت انداخته می شود.
ادعای صاحب مدارک این است که من جانب در پنج روایت این دو کلمه آمده است و من جانب آخر در غیر این دو پارچه مانند علف و بادبزن ما شک داریم بر خانمها حرام است یا نه مقتضای اصل عملی عدم حرمت است.
قول دوم: حرمت در همه موارد کما عن الاکثر ولو به احتیاط وجوبی
دلیل:
طبعا قائلین به این قول باید بگویند ذکر نقاب و برقع در روایات خصوصیت ندارد بلکه ملاک پوشش صورت می باشد.
این بحث در تغطیة الراس هم گذشت و تعدی در اینجا اوضح از تعدی در تغطیة الراس می باشد لذا در آنجا از بعضی قرائن تغطیة الوجه استفاده کردیم.
قرینه اول: وعن علي، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : مر أبوجعفر ( عليه السلام ) بامرأة متنقبة وهي محرمة، فقال : أحرمي واسفري وأرخي ثوبك من فوق رأسك، فإنك إن تنقبت لم يتغير لونك، فقال رجل إلى أين ترخيه ؟ قال : تغطي عينيها، قال : قلت : تبلغ فمها ؟ قال : نعم. [13]
این حدیث از دو جهت دلالت بر حرمت دارد یکی صدر حدیث و دوم علتی است که در حدیث آمده است« فإنك إن تنقبت لم يتغير لونك»از این علت فهمیده می شود که هر چه مانع تغییر وجه شود حرمت دارد.
قرینه دوم: عموم علت در صحیحه میمون
محَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: الْمُحْرِمَةُ لَا تَتَنَقَّبُ لِأَنَّ إِحْرَامَ الْمَرْأَةِ فِي وَجْهِهَا- وَ إِحْرَامَ الرَّجُلِ فِي رَأْسِهِ.[14]
اگر در راس تعدی صورت گرفت در وجه هم بقرینه وحدت سیاق باید تعدی صورت گیرد.
قرینه سوم: صحیحه بزنطی می باشد که اوضح من الکل می باشد در این صحیحه علی اختلاف فی نقلها حضرت به آن زن فرمودند بادبزن را از روی صورت بردار یا با عصای خودشان آن را کنار زدند این نشان می دهد که حرمت اختصاص به پوشش متعارف ندارد و شامل هر ساتری می شود.
قال : مر أبوجعفر ( عليه السلام ) بامرأة محرمة قد استترت بمروحة، فأماط المروحة بنفسه عن وجهها . ورواه الصدوق مرسلا، إلا أنه قال : فأماط المروحة بقضيبه.[15]
اشکال بر کلام صاحب مدارک:
در بیان دلیل صاحب مدارک گفتیم کلمه نقاب در سه حدیث آمده است و در دو روایت کلمه برقع آمده است.
لکن کلمه برقع که در دو حدیث آمده است هر دو حدیث(ح3 و ح6) ضعف سندی دارند لاجل سهل بن زیاد و یحی بن ابی العلی لذا ایشان بفرمایند حرمت اختصاص به نقاب دارد و به برقع هم تعددی نمی شود.


[3] مغنی، ابن قدامه، ج3،ص309،م.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo