< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیست و سوم از محرمات احرام/قطع شجر و حشیش حرم/ موارد استثناء
بحث در کفاره قطع شجر حرم بود که گفتیم اهم این نظریات، پنج نظریه می باشد که نظریه اول را در جلسه قبل بررسی کردیم.
اما نظریه دوم: مطلقا بقره واجب است کما عن ابن براج فی المهذب
و اما ما يجب فيه بقرة فهو ان يصيب حمار وحش أو بقرة وحش أو يجادل مرتين كاذبا أو يقلع شيئا من شجر الحرم الذي لم يغرسه هو في ملكه، و لا نبت في داره بعد بنائه لها...[1]
دلیل بر این نظریه:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ رَوَى أَصْحَابُنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ قَالَ إِذَا كَانَ فِي دَارِ الرَّجُلِ شَجَرَةٌ مِنْ شَجَرِ الْحَرَمِ لَمْ تُنْزَعْ فَإِنْ أَرَادَ نَزْعَهَا كَفَّرَ بِذَبْحِ بَقَرَةٍ يَتَصَدَّقُ بِلَحْمِهَا عَلَى الْمَسَاكِين[2]
و فیه:
اولا: این روایت مورد اعراض اصحاب می باشد زیرا کسی قائل به این قول نشده است.
ثانیا: روایت مرسله می باشد.

اما نظریه سوم: حکی عن ابن زهره و ابو صلاح حلبی -که تعبیر به حلبیین می شوند- که کفاره به مقدار تمکن و وسع می باشد.
و في قطع بعض شجر الحرم من أصله دم شاة، و لقطع بعضها، أو اختلاء خلاها ما تيسر من الصدقة.[3]
و في قلع الشجرة الكبيرة من أصلها من الشجر الذي عيناه في الحرم دم بقرة، و في الصغيرة شاة، و في قطع البعض من ذلك، أو قطع حشيشه، ما تيسر من الصدقة[4]
و فیه:
اولا: این محققین مطلقا قائل به این قول نیستند بلکه در فرض قطع بعض از شجر این حرف را زده اند
ثانیا: هیج دلیلی بر این قول حتی یک روایت ضعیفه هم وجود ندارد لذا صاحب جواهر نیز اعتراف می کنند که این نظریه دلیل ندارد.

اما نظریه چهارم: و هی العمده که مرحوم آقای خوئی آن را به مشهور نسبت داده است این است که اگر شجر کبیرة بوده است باید بقر بدهد و اگر صغیرة بوده است باید شاة بدهد.
دلیل بر این نظریه:
اولا: ممکن است دلیل بر این نظریه شهرت فتوائیه باشد بقرینه اجماعی که جناب شیخ ادعا کرده است.
و فیه:
شهرت فتوائیه ناتمام است زیرا با مخالفت ابن ادریس از قدماء و قاضی ابن براج که از اقدم القدماء است و ابوالصلاح حلبی و ابن زهره و ابن جنید چگونه می توان این قول را به مشهور نسبت داد کما اینکه بعضی از متاخرین هم این قول را قائل نشده اند.
اضعف از این، جبران ضعف روایات، بوسیله عمل مشهور می باشد.

و ثانیا: جملة من الروایات
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَرَاكِ يَكُونُ فِي الْحَرَمِ فَأَقْطَعُهُ قَالَ عَلَيْكَ فِدَاؤُه[5]
تقریب استدلال به این روایت: در خصوص باب حج هر کجا که فدیه و فداء گفته شده است مراد، شاة می باشد کما اینکه صغیره از کلمه اراک استفاده شده است زیرا درخت اراک، درخت کوچکی می باشد.

و فیه:
اولا: این حدیث که بطریق مرحوم صدوق از منصور بن حازم نقل شده است ضعیف می باشد زیرا محمد بن علی ماجیلویه که در این طریق واقع شده است توثیق نشده است اگر چه مرحوم آقای خوئی احتمال ثقه بودن این شخص را بخاطر کلام مرحوم شیخ در فهرست داده اند.
و ثانیا: به چه دلیل فداء به معنای شاة می باشد.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقْطَعُ مِنَ الْأَرَاكِ الَّذِي بِمَكَّةَ- قَالَ عَلَيْهِ ثَمَنُهُ يَتَصَدَّقُ بِهِ...[6]

و فیه: این روایت فقط در خصوص اراک وارد شده است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ رَوَى أَصْحَابُنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ قَالَ إِذَا كَانَ فِي دَارِ الرَّجُلِ شَجَرَةٌ مِنْ شَجَرِ الْحَرَمِ لَمْ تُنْزَعْ فَإِنْ أَرَادَ نَزْعَهَا كَفَّرَ بِذَبْحِ بَقَرَةٍ يَتَصَدَّقُ بِلَحْمِهَا عَلَى الْمَسَاكِين[7]
اولا: این حدیث مرسله می باشد.
و ثانیا: این روایت مطلقا فرموده است بقرة واجب است چه صغیر باشد و چه کبیر باشد.
صاحب جواهر از این اشکال سندی دو جواب داده است که هر دو جواب ناتمام است.
لا يخفى عليك إمكان دفع المناقشة المزبورة بالانجبار بما سمعته من الإجماع المحكي المعتضد بالشهرة المحكية بل المحصلة إن لم تكن إجماعا على الكفارة في الجملة، على أن إرساله بالعبارة المزبورة التي تلحقه بالصحيح[8]
ایشان فرموده است اولا عمل مشهور ضعف روایت را جبران می کند که گفتیم اصلا عمل مشهوری در کار نیست و ثانیا فرموده کلمه اصحابنا مثل کلمه عدة من اصحابنای مرحوم کلینی می باشد همانطور که نمی شود مرحوم کلینی با آن عظمت از عده ای نقل کند و همه ضعیف باشند نمی شود موسی بن قاسم که از اجلاء می باشد از جماعتی روایت را نقل کند که همه ضعیف باشند.

و فیه: ارسال این حدیث با عدة من اصحابنای کلینی دو فرق دارد:
اولا: مرحوم کلینی خودش فرموده است مراد ما از عدة من اصحابنا چیست.
و ثانیا: اصلا امکان ندارد که موسی بن قاسم از پنج نفر از تلامذه امام صادق یا امام باقر علیهما السلام نقل کند زیرا وی از تلامذه امام رضا و امام جواد علیهما السلام می باشد و این فرد چگونه می تواند از تلامذه امامین همامین روایت نقل کند اگر چه موارد بسیار معدودی وجود دارد که از مانند ابن بکیر که از تلامذه صادقین می باشد روایت نقل کرده است نتیجه اینکه ایشان باید با واسطه از صادقین روایت نقل کند.
بعضی احتمال داده اند که مراد از احدهما، امام رضا و امام جواد علیهما السلام می باشد در نتیجه موسی بن قاسم می تواند از شاگردان این دو امام بدن واسطه نقل کند ولی این احتمال هم صحیح نیست زیرا در روایات وقتی کلمه احدهما ذکر می شود حمل بر صادقین علیهما السلام می شود.
ظاهرا و الله العالم نه عمل مشهور ثابت است و نه الحاق به عدة مرحوم کلینی تمام است.


نظریه پنجم: کفاره قطع درخت حرم، قیمت مقطوع می باشد کما حکی عن ابن جنید و العلامة فی المختلف و اصر الی ذلک النراقی فی المستند حیث قال: و منه تظهر قوّة قول الإسكافي[9]
دلیل: دو روایت
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَرَاكِ يَكُونُ فِي الْحَرَمِ فَأَقْطَعُهُ قَالَ عَلَيْكَ فِدَاؤُه‌[10]
تقریب استدلال: کلمه فداء در لغت یا استعمالات به معنای بدل اشیاء می باشد و مراد از بدل اگر مثلی است مثل است و اگر قیمی باشد قیمت است و درخت هم قیمی است.
و فیه:
اولا: این روایت ضعف سندی دارد.
ثانیا: اینکه مراد از فداء بدل باشد خلاف مصطلح فقهاء در باب حج می باشد زیرا فداء در باب حج به معنای شاة می باشد لا اقل خود این کلام فقهاء موجب از بین رفتن ظهور روایت خواهد شد.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقْطَعُ مِنَ الْأَرَاكِ الَّذِي بِمَكَّةَ- قَالَ عَلَيْهِ ثَمَنُهُ يَتَصَدَّقُ بِهِ وَ لَا يَنْزِعُ مِنْ شَجَرِ مَكَّةَ شَيْئاً إِلَّا النَّخْلَ وَ شَجَرَ الْفَوَاكِه[11]

و فیه: اگر چه این روایت بنابر طریق صدوق صحیح است و اگر طاطری را هم ثقه بدانیم بنابر طریق مرحوم شیخ هم صحیح می باشد لکن من حیث الدلالة ممکن است بگوییم مِن در «من الاراک» تبعیضیه می باشد یعنی مراد قطع بعض شجر باشد نه قطع اصل شجر.

ظاهرا والله العالم بهترین راه احتیاط است زیرا ما علم داریم چیزی واجب است یا قیمت واجب است یا شاة واجب است و چون این دو متباینین می باشد احتیاط این است که هر دو را بدهد.
مرحوم آقای خوئی همین فتوی را از مرحوم نائینی در دلیل الناسک نقل کرده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo