< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: افعال عمره/ طواف/عدم تمکن از طواف بنفسه
ملاحظه دوم: در بعضی روایات طولیت بین مرحله ثانیه و ثالثه انکار شده است.
منها: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الصِّبْيَانُ يُطَافُ بِهِمْ وَ يُرْمَى عَنْهُمْ‌ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَرِيضَةً لَا تَعْقِلُ يُطَافُ بِهَا أَوْ يُطَافُ عنْهَا[1]
منها: وَ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْأَسَدِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَرِيضَةً لَا تَعْقِلُ فَلْيُحْرَمْ عَنْهَا وَ يُتَّقَى عَلَيْهَا مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ وَ يُطَافُ بِهَا أَوْ يُطَافُ عَنْهَا وَ يُرْمَى عَنْهَا‌[2]
اگر چه از این روایت تعبیر به موثقه شده است لکن ابراهیم اسدی توثیق نشده است لذا این روایت موید است.
و فیه:
اولا: جمله یطاف بها و یطاف عنها در مقام بیان این است که برای این مریضه باید راه حلی پیدا کرد آن راه حل یا اطافه است یا نیابت است و در مقام بیان تخییر نیست لذا کلمه او برای تقسیم است نه تخییر
پس اولا این روایات در مقام بیان حکم تخییری نیست.
و ثانیا: بر فرض اینکه این روایات ظهور در تخییر داشته باشد به برکت حدیث 5 و ح 7 -از این باب- از اطلاق این روایات در جواز طواف عنها رفع ید می شود زیرا در حدیث 5 و 7 طواف عنها در طول طواف بها قرار گرفته است و این به این معناست که با تمکن از حمل طواف عنها جایز نیست.

مرحوم نراقی(فمقتضى أصل الاشتغال الطواف به)[3] از باب اصول عملی وارد شده است و به همین نتیجه ای که ما رسیده ایم، رسیده است لکن مادامی که جمع بین روایات متعارضه ممکن است نوبت به اصول عملیه نمی رسد ولو نتیجه هر دو شیء واحد باشد.
ملاحظه سوم: مستفاد از جمله ای روایات استنابه علی نحو الاطلاق است.
منها: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمَرِيضُ الْمَغْلُوبُ وَ الْمُغْمَى عَلَيْهِ يُرْمَى عَنْهُ وَ يُطَافُ عَنْهُ‌[4]
منها: وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَرِيزٍ أَنَّهُ رَوَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رُخْصَةً فِي أَنْ يُطَافَ عَنِ الْمَرِيضِ وَ عَنِ الْمُغْمَى عَلَيْهِ وَ يُرْمَى عَنْهُ‌[5]
منها: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ الْمَبْطُونُ وَ الْكَسِيرُ يُطَافُ عَنْهُمَا وَ يُرْمَى عَنْهُمَا[6]
و فیه: به مقتضای ح5 و 7 از اطلاق این روایات باید رفع ید شود و حمل مطلق بر مقید شود.
کما اینکه نکره واقع شدن رخصت نیز خود بیان گر این است که نوع رخصتی در این مورد وجود دارد چه بسا که این رخصت در صورت عدم تمکن از اطافه باشد لذا با طولیت منافات ندارد.
کما اینکه مرحوم نراقی خواسته اند بحث مبطون را جدا کنند و بگویند که عنوان خاص است لکن به نظر می رسد نیازی به این کار نیست زیرا روایات مبطون مبنی الغالب باشد به این معنی که غالبا این افراد توان اطافه را ندارند لذا امام فرموده است که از طرف او نائب طواف را انجام دهد.

ملاحظه چهارم: اگر چه اغلب این روایات معتبر می باشند ولکن حدیث پنجم [7]که مهم از این احادیث بود نوع اجمالی در سندش وجود دارد زیرا موسی بن قاسم از عبد الله و وی از اسحاق بن عمار روایت را نقل کرده است و عبد الله یی که موسی بن قاسم از او نقل کند و وی از اسحاق نقل کند مردد بین عبد الله بن سنان و عبد الله بن جبله و عبد الله بن کنانی می باشد اگر ابن سنان و ابن جبله باشد ثقه است اما اگر کنانی باشد معلوم نیست ثوثیق شده باشد لذا مردد بین ثقه و غیر ثقه است.
و فیه: ظاهرا و الله العالم اولا: حدیث هفتم این مشکله را ندارد.
و ثانیا: اگر چه عبد الله مردد بین سه نفر است ولکن ما هو الغالب ابن سنان و ابن جبله می باشد چرا که کنانی حدود دو یا سه روایت دارد درحالیکه ابن جبله حدود هفتصد روایت از اسحاق دارد بر این اساس بر حسب ما هو الغالب این فرد یا ابن سنان است یا ابن جبله و هر دوی اینها ثقه می باشند.
اشکال بر حدیث هشتم[8]:
در حدیث هشتم اینگونه آمده است عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ خُثَيْمٍ قَالَ شَهِدْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الحسین ع وَ هُوَ يُطَافُ بِه‌ این حدیث در کافی و تهذیب و بعضی از نسخ وسائل کلمه الحسین وجود ندارد در این صورت مراد امام صادق علیه السلام می باشد.
محققین بدون ملاحظه مصدر به دنبال توجیه کلام صاحب وسائل رفته اند و گفته اند تاریخیا ممکن نیست که این روایت از امام صادق علیه السلام باشد زیرا ربیع الخثیم(که در خواجه ربیع دفن است) یا سنه 61 فوت شده است یا در سنه 63 فوت شده است چنین فردی نمی تواند از امام صادق علیه السلام روایت داشته باشد.
خصوصا که ناقل از حسین، محمد بن فضیل است و وی از تلامذه امام صادق و موسی بن جعفر و امام رضا علیهم السلام می باشد و چگونه فضیل می تواند از ربیع روایت نقل کند لذا اضافه کردن الحسین مشکل را حل نمی کند لذا باید اشتباه از ناسخین باشد.

بعضی به شکل دیگری خواسته اند مشکل را حل کنند به این بیان که ربیع بن خثم اسم برای دو نفر است یکی همین فردی که در خواجه ربیع دفن است و فرد دیگری که از اصحاب امام صادق علیه السلام است لذا چه مشکلی دارد که این فرد دوم از امام صادق علیه السلام روایت داشته باشد اگر اینگونه باشد فضیل هم می تواند از وی روایت داشته باشد.
لکن اشکال این کلام این است که اگر خثیم همان شخصی باشد که در خواجه ربیع دفن است وی مورد اختلاف است اگر چه فضل بن شاذان از ابن قطیبه نقل کرده که وی گفته هو من الاتقیاء لکن خود ابن قطیبه محل کلام است و فرد دیگری که از اصحاب امام صادق علیه السلام است وی نیز مجهول الحال می باشد.
با اثبات طولیت آنچه در مناسک ذکر شده است علی المبنی است سوال شده است اگر فکر می کرده تمکن از اطافه نداشته و نائب گرفته بعد فهمیده که تمکن داشته است در جواب فرموده اند باید اعاده کند و این جواب طبق مبنای طولیت صحیح است.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo