< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

94/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی روایات نیابت/جمع بین روایات/تذکر در غیر مکه/ نسیان نماز طواف /نماز طواف/افعال عمره
تقدم الکلام به اینکه برای نظریه مشهور(وجوب رجوع در صورت عدم مشقت) به دو دلیل استدلال شده است.
1-جمع بین روایات که تقدم الکلام.
2-استدلال به عمومات.
استدلال به عمومات فی غایه الاشکال است.
جهت اشکال این است که اطلاقات و ادله اولیه(صحیحه معاویه و آیه 125 سوره بقره)، هم با طائفه اولی تعارض دارد که جهت معارضه این است که طائفه اولی می گوید که عند المشقه، خلف المقام ساقط است اما عمومات می گوید چه مشقت باشد و چه نباشد باید نماز خلف المقام خوانده شود پس طائفه اولی با عمومات تعارض دارد.
لکن با توجه به این که هر دو طائفه اخص از ادله اولیه اند زیرا در خصوص ناسی می باشند قانون حمل مطلق بر مقید جاری است و عمومات در خصوص ناسی ساقط است یعنی عمومات شامل شخص ناسی نمی شوند تا برای وجوب رجوع در فرض مورد بحث به عمومات ادله اولیه تمسک کنیم.
مهم ما ذکرنا است که اثبات قول به تفصیل بین مشقت و عدم مشقت در جمع بین روایات است.

بقی فی المقام شیء:
در نسیان 4 روایت داریم که دلالت بر استنابه دارد.
روایات عبارت است از حدیث 1 و 4 که صحیحه هستند و 13 و 14که ضعیف هستند.
منها: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ الرَّكْعَتَيْنِ- قَالَ يُصَلَّى عَنْهُ.[1]
منها: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ- حَتَّى خَرَجَ مِنْ مَكَّةَ فَعَلَيْهِ أَنْ يَقْضِيَ- أَوْ يَقْضِيَ عَنْهُ وَلِيُّهُ أَوْ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ.[2]
منها: وبإسناده عن الحسين بن سعيد، عن محمد بن سنان، عن ابن مسكان قال : حدثني من سأله عن الرجل ينسى ركعتي طواف الفريضة حتى يخرج، فقال: يوكل.[3]
محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن عمر بن يزيد، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) فيمن نسي ركعتي الطواف حتى ارتحل من مكة، قال: إن كان قد مضى قليلا فليرجع فليصلهما أو يأمر بعض الناس فليصلهما عنه.[4]
این چهار روایت به سه ملاحظه و سه بعد باید مورد بررسی قرار بگیرند.
ملاحظه اول:
این 4 روایت دلالت بر عدم وجوب رجوع الی المقام دارد. و لذا هر 4 روایت را در طائفه دوم آوردیم و تقریب دلالت فقد تقدم الکلام.
ملاحظه دوم:
این 4 روایت با نظریه مشهور بلکه غیر مشهور هم منافات دارد.
علت تنافی با نظریه مشهور این است که نظریه مشهور تفصیل است ولی این 4 روایت دلالت بر عدم وجوب رجوع مطلقا دارد.
علت تنافی با نظریه شیخ و صدوق و حدائق و ذخیره این است که این نظریه می گوید که بر حاج صلاه فی مکانه واجب است، ولی روایات اربعه می گوید که کسی دیگر بجای او نماز را در عند المقام بخواند.
با توجه باینکه حدیث 13 و 14 ضعیف هستند و حدیث چهار هم مطلق است و ادله وجوب رجوع مع الامکان، مقیِّد این حدیث است در نتیجه با قول مشهور تعارضی ندارد، بحث باید در خصوص حدیث یک صورت بگیرد و مفاد این حدیث بررسی گردد.
مفاد حدیث 1 چیست؟ آیا مفاد حدیث یک عطف در طول است یا عطف در عرض است به عبارت دیگر آیا هنگام عدم تمکن من الرجوع یصلی عنه یا عند التمکن من الرجوع هم نیابت جایز است اگر عطف طولی است تعارض وجود ندارد زیرا روایت می گوید اگر تمکن ندارید نائب بگیرید درحالیکه بحث ما در صورت تمکن است اما اگر عطف عرضی است تعارض بین این روایت با روایات وجوب رجوع وجود دارد.
محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن عمر بن يزيد، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) فيمن نسي ركعتي الطواف حتى ارتحل من مكة، قال: إن كان قد مضى قليلا فليرجع فليصلهما أو يأمر بعض الناس فليصلهما عنه.[5]

دو احتمال در عطف حدیث با کلمه(او) وجود دارد:
احتمال اول: کلمه (او) فقط عطف به جزاست یعنی تخییر عرضی است در این صورت این روایت با تمام روایات گذشته معارض است یعنی (صلِّ او یامر بالنیابه) اگر تمکن داشتی، یا رجوع کن یا نائب بگیر در حالیکه قول مشهور این بود در صورت تمکن رجوع متعین است.
دلیل این احتمال این است که ظاهر کلمه او عطف عرضی است.
احتمال دوم: عطف ترتیبی است و معطوف علیه جمله شرطیه و جزا با هم است. عطف بر مفهوم ان کان است یعنی اگر تمکن از برگشت ندارید، و راه دور است نائب بگیرید و لازم نیست برگردید در این صورت نیابت در طول رجوع قرار می گیرد.
احتمال دوم با حرف مشهور منافات ندارد زیرا می فرمایند عند التمکن برگشت لازم است و این روایت می گوید عند عدم التمکن نائب بگیرید و مفادش همان تفصیل مشهور است.

طولیت خلاف ظاهر است و نیاز به قرینه دارد.
قرینه ای که دلالت بر طولیت چیست؟(قرینه بر ترجیح احتمال دوم)
می فرمایند قرینه این است که اگر طولیت را نگوییم حدیث معنای صحیحی نخواهد داشت زیرا امام فرموده است اگر زیاد دور نشده ای یا برگردد و یا نائب بگیرد حال نسبت به جائی که دور شده است یا باید بگوییم امام اصلا حکم آن را بیان نکرده است و مسکوت گذاشته است و هو بعید چون امام علیه السلام در مقام بیان حکم است و یا باید بگویید کسی که دور است باید برگردد و مخیر بین رجوع و نیابت نیست و هو کما تری لا یقول به احد در نتیجه برای اینکه این دو محذور لازم نیاید باید قائل به طولیت شویم.
نظر استاد: نظریه مشهور با ادله نیابت منافات ندارد چون ادله نیابت در طول است.
ملاحظه سوم: این روایت باید قول دوم هم منافات دارد. سیاتی انشاء الله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo