< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

94/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بالا رفتن از صفا/شروع از صفا /سعی/افعال عمره

تقدم الکلام در مورد وجوب صعود علی الصفاء دوراه داشت 1- مقدمه علمیه 2- روایت.

وعنهم ، عن أحمد بن محمد ، عن على بن حديد، عن علي بن النعمان يرفعه قال : كان أمير المؤمنين ( عليه السلام ) إذا صعد الصفا استقبل الكعبة ثم يرفع يديه ثم يقول : « اللهم اغفر لي كل ذنب أذنبته قط... [1]

محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، وعن محمد ، عن الفضل ، عن صفوان بن يحيى ، وابن أبي عمير، عن معاوية بن عمار ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) ـ في قال : فاصعد على الصفا حتى تنظر إلى البيت ، وتستقبل الركن الذي فيه الحجر الاسود فاحمد الله عزّ وجلّ واثن عليه[2]

منها: محَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي سَمَّاكٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ قَالَ...كَانَ الْمَسْعَى أَوْسَعَ مِمَّا هُوَ الْيَوْمَ وَ لَكِنَّ النَّاسَ ضَيَّقُوهُ ثُمَّ امْشِ وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ فَاصْعَدْ عَلَيْهَا حَتَّى يَبْدُوَ لَكَ الْبَيْتُ- فَاصْنَعْ عَلَيْهَا كَمَا صَنَعْتَ عَلَى الصَّفَا- ثُمَّ طُفْ بَيْنَهُمَا سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ تَبْدَأُ بِالصَّفَا وَ تَخْتِمُ بِالْمَرْوَةِ ثُمَّ قَصِّرْ الْحَدِيث‌[3]

 

بحث بالا رفتن از صفا در دو روایت به صیغه امر ویک روایت حکایت فعل است.

گذشت که با قرائن خارجیه و داخلیه این احادیث دلالت بر وجوب صعود علی الصفا ندارد لذا امر ندبی خواهد بود.

کما تقدم الکلام در رابطه به حرکت از صفاء که درمتون فقهیه کما اشرنا فی ما تقدم به این گونه آمده است که پاشنه پا را متصل به ته کوه صفاء کند.

کلام صاحب ارشاد در مجمع:

و يجب فيه النيّة ، و البدأة بالصّفا، بان يلصق عقبيه به، و الختم بالمروة بأن يلصق أصابع رجليه بها. [4]

بلکه بالاتر هم رفته اند که مرحوم محقق اردبیلی فرموده است اتصال پاشنه پا کافی نیست بلکه باید پایش هم داخل مسعی باشد لذا باید انگشت پایش در خط شروع باشد.

کلام محقق اردبیلی در مجمع:

فلا يكفى اتّصال العقب لعدم وقوع السعي بجميع بدنه في موضع قدمه الذي هو من المسعى الذي يجب فيه السعي بجميع البدن اى مروره متحركا فيه كما قيل مثله في طواف البيت و كذا الكلام في الختم بإيصال الأصابع، بل ينبغي الصعود. [5]

اینکه پاشنه پا به آخرین جزء کوه صفا متصل شود، را همه گفته اند.

کلام صاحب ریاض

بل اتفاق الأصحاب في الظاهر على وجوب إلصاق العقب بالصفا، و الأصابع بالمروة، لكان القول بعدم لزوم هذه الدقة و الاكتفاء بأقلّ من ذلك ممّا يصدق معه السعي بين الصفا و المروة عرفاً و عادةً كما اختاره بعض المعاصرين لا يخلو عن قوّة؛ لما ذكر من أن المفهوم من الأخبار أن الأمر أوسع من ذلك، فإنّ السعي على الإبل الذي دلّت عليه الأخبار و أن النبي (صلّى اللّه عليه و آله) كان يسعى على ناقته «2» لا يتّفق فيه هذا التضييق، مِن جعل عقبه يلصقه بالصفا في الابتداء، و أصابعه يلصقها بالصفا موضع العقب بعد العود، فضلًا عن ركوب الدرج، بل يكفي فيه الأمر العرف. [6]

کلام مستند

إذ لا يتحقّق استيفاء ما بينهما و البدأة و الختم إلّا بذلك، و لا ريب أنّه أحوط، بل و كذلك في كلّ شوط، سيّما مع أنّ الظاهر- كما قيل - اتّفاق الأصحاب عليه.

و لولاه لقلنا بعدم لزوم هذه الدقّة و الاكتفاء بالسعي بين الصفا و المروة، و الابتداء بالأول و الختم بالثاني عرفا، كما اختاره بعض مشايخنا ، لأنّ العرف هو المرجع في أمثال ذلك، سيّما مع تصريح‌الصحاح بجواز السعي على الإبل و وقوعه من الحجّ، و لا شكّ أنّه لا تقع معه هذه الدقّة، إلّا أنّ ظاهر الاتّفاق يمنع من الجرأة على الفتوى به.

و لا يخفى أنّ ذلك مع عدم الصعود إلى الصفا و المروة، و أمّا معه فلا يحتاج إلى الإلصاق في شي‌ء من الموضعين، لتحقّق الواجب و الزائد بدونه. [7]

همه این بزرگواران ادعای اتفاق کرده اندکه حتما باید پاشنه پا متصل به آخرین نقطه از کوه صفا باشد.

 

بقی الکلام دروجوب اتصال پاشنه پا به صفا و انگشتان به مروه: آیا این کار واجب است؟

ظاهرا و الله العالم این کار واجب نیست بخاطر وجود قرائنی.

قرینه اول: ملاحظه کلمات فقها

و فهم الوجوب من الأدلة لا يخلو من خفاء سيما مع جواز السعي على الإبل و الدواب كما أشرنا إليه آنفا... . [8]

کلام ریاض

بل اتفاق الأصحاب في الظاهر على وجوب إلصاق العقب بالصفا، و الأصابع بالمروة، لكان القول بعدم لزوم هذه الدقة و الاكتفاء بأقلّ من ذلك ممّا يصدق معه السعي بين الصفا و المروة عرفاً و عادةً كما اختاره بعض المعاصرين لا يخلو عن قوّة.... [9]

قرینه دوم:

من جانب حرکت از صفاء مساله همگانی است که دهها باریا صدها بار محقق می شود، من جانب آخر در هیچ روایتی و لو ضعیفه نیامده که پاشنه پا به کوه صفا زده شود.

پس این دقتها در این عمل عبادی ضرورتی ندارد و الا معصومین این عمل مهم را بیان می کردند و حتی ائمه معصومین این کار را انجام می دادنند.

پس این حکم با این دقت ظریف الزامی نیست.

 

قرینه سوم: و هو الاقوی من الکل

در روایات باب 16[10] و 17 آمده است که معصومین گاهی با دابّه سعی می کردند و در کل این روایات نیامده که معصومین از شتر پیاده شده و پاشنه پا را به کوه زده باشند.

 

خلاصه اینکه نسبت به سعی سه تعبیر در روایات آمده است:

اکثر تعابیر در سعی این است که بین صفا و مروه سعی کند.

در بعضی روایات بداء بالصفاء و آمده است.

در نادر روایات من الصفاء آمده است.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ع قَالَ انْحَدِرْ مِنَ الصَّفَا مَاشِياً إِلَى الْمَرْوَةِ وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ حَتَّى تَأْتِيَ الْمَنَارَة...[11]

این حدیث بنا طریق مرحوم کلینی من الصفا دارد اما بنابر طریق مرحوم صدوق من ندارد.

صاحب وسائل اشاره به حدیث 6 کافی کرده است که ح 2[12] از وسائل است در حالی که حدیث 2 وسائل غیر حدیث 6 کافی است. زیرا در حدیث 6 [13] کافی کلمه من دارد اما در حدیث دوم وسائل من ندارد ضمن اینکه حدیث دوم علاوه بر اختلاف در متن با حدیث یک وسائل از حیث سند هم متفاوت است.

کما اینکه در حدیث شش من دار القاضی دارد. که ظاهرا خانه قاضی به کوه متصل به کوه بوده است ولی معلوم نیست که کجای صفا بوده است شاید خانه داخل مسعی بوده است علی ای حال نمی شود به این حدیث استدلال کرد کما اینکه در سند سهل بن زیاد وجود دارد و وضعیت خادم حضرت هم معلوم نیست.

وعنهم ، عن سهل بن زياد ، عن علي بن أسباط، عن مولى لابي عبدالله (عليه السلام) من أهل المدينة قال: رأيت أبا الحسن (عليه السلام) يبتدىء بالسعي من دار القاضي المخزومي قال :ويمضي كما هو إلى زقاق العطارين. [14]

ما سه تعبیر در سعی کردن داریم. چرا بداء و من را به معنای حقیقی خود بگیریم. و اینقدر دقت عقلی کنیم؟ آیا نیاز است؟

نظر استاد این است که هر چه عرف فهمید کفایت میکند. نیاز به این دقت کذائی نیست.

گر چه این دقت عقلی در سعی اتفاقی است ولی اتفاق مدرکی است و مدرکش هم مشکل دارد.

نظر استاد: نه صعود به صفا واجب است و نه متصل کردن پاشنه پا به کوه. فقط مقدمه علمیه می ماند این هم زمانی لازم الاجراست که ما قائل به وجوب عمل چنینی شویم که این هم عرفی است. و مضافا اینکه جای تشخیص مفاهیم عرف است.

نظر استاد: رفتن به کوه صفاء و زدن پاشنه به کوه واجب نیست.

و الذی یسهل الخطب در این سالها نیز بحث این مسائل لغو است. چون الان نه پلّه ای است و نه اصل کوه صفاء و مروه.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo