< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

94/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عمل پنجم/تقصیر/افعال عمره

مسألة 1 يجب بعد السعي التقصير أي قص مقدار من الظفر أو شعر الرأس أو الشارب أو اللحية، و الأولى الأحوط عدم الاكتفاء بقص الظفر، و لا يكفي حلق الرأس فضلا عن اللحية.

کلام در عمل پنجم از اعمال عمره تمتع است.

در بعضی روایات از ماده تقصیر استفاده شده است که قصر من شعرک و در بعضی روایات از ماده قص استفاده شده است و هما بمعنی واحد می باشند که احدهما ملازم با دیگری است.

قصر به معنای کوتاه کردن است و کوتاه کردم مو ملازم با قطع مو می باشد کوتاه کردن بدون قطع نمی شود بله نتف بدون قطع ممکن است اما قصر بدون قطع ممکن نیست.

ماده قصر که در بعضی متون فقهیه و در بعضی روایات آمده است به معنای قطع است، قطع کردن ناخن، قطع کردن مو که لازمه قطع کوتاه شدن مقطوع است پس هر دو به معنای کوتاه کردن مو یا ناخن یا سائر اشیاء می باشد.

نسبت به وجوب تقصیر در کلام سیدنا الاستاذ اموری بیان می شود.

امر اول: وجوب تقصیر فی الجمله

دلیل بر وجوب:

اولا: اتفاق المسلمین کما فی الحدائق و المغنی

حدائق:

- لا خلاف في انه يجب على المعتمر المتمتع بعد السعى التقصير و به يحل من كل شي‌ء إلا الصيد لكونه في الحرم، فلو خرج من الحرم حل له.[1]

مغنی:

فاذا فرغ من السعی فان کان متمتعا قصر من شعره [2]

ثانیا: طوائف من الروایات

طائفه اولی: اخبار بیانیه باب 2 از اقسام حج ح8 اگر چه ح4 و 14 که اکمل احادیث بیانیه است از این واجب فی الجمله استفاده می شود.

محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، وعن محمد بن إسماعيل ، عن الفضل بن شاذان جميعا ، عن ابن أبي عمير ، وصفوان بن يحيى جميعا ، عن معاوية بن عمار ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) قال : على المتمتع بالعمرة إلى الحج ثلاثة أطواف بالبيت ، وسعيان بين الصفا والمروة ، وعليه إذا قدم (1) مكة طواف بالبيت ، وركعتان عند مقام إبراهيم ( عليه السلام ) ، وسعي بين الصفا والمروة ، ثم يقصر وقد أحل هذا للعمرة ، وعليه للحج طوافان ، وسعي بين الصفا والمروة ، ويصلي عند كل طواف بالبيت ركعتين عند مقام إبراهيم ( عليه السلام .([3]

منها: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ... أتى الصفا فصعد عليه فاستقبل الركن اليماني فحمد الله وأثنى عليه ودعا مقدار ما تقرأ سورة البقرة مترسلا ، ثم انحدر إلى المروة فوقف عليها كما وقف على الصف حتى فرغ من سعيه ، ثم أتى جبرئيل وهو على المروة فأمره أن يأمر الناس أن يحلوا إلا سائق هدي ، فقال رجل : أنحل ولم نفرغ من مناسكنا ؟ فقال : نعم ، فلما وقف رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) بالمروة بعد فراغه من السعي أقبل على الناس بوجهه فحمد الله وأثنى عليه ، ثم قال : إن هذا جبرئيل ـ وأومأ بيده إلى خلفه ـ يأمرني أن آمر من لم يسق هديا أن يحل ولو استقبلت من أمري. [4]

منها: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص حِينَ حَجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ ... فلما قضى طوافه عند المروة قام خطيبا فأمرهم أن يحلوا ويجعلوها عمرة وهو شيء أمر الله عزوجل به ، فأحل الناس ، وقال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) : لو كنت استقبلت من أمري ما استدبرت لفعلت كما أمرتكم ، ولم يكن يستطيع أن يحل من أجل الهدي الذي معه.[5]

 

دو حرف است یک حرف این است که در عمره تمتع تحلیل داریم یا نه؟ این معنی از حدیث 4 و 14 بوضوح استفاده می شود حرف دوم این است که تحلیل به چه چیزی حاصل می شود به تقصیر حاصل می شود یا به امر دیگر در حدیث 4 و 14 ذکر تحلیل شده است اما نفرموده است به چه چیزی تحلیل حاصل می شود در حالیکه بحث ما در امر دوم است که تحلیل به چه چیزی حاصل می شود اما در حدیث هشتم مصداق تحلیل که تقصیر است ذکر شده است.

ثانیا: جملة من الروایات که دلالت بر لزوم تقصیر در عمره تمتع دارد

منها و هو اقوی ها: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ لَيْسَ فِي الْمُتْعَةِ إِلَّا التَّقْصِيرُ.[6]

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي مُتَمَتِّعٍ حَلَقَ رَأْسَهُ- فَقَالَ إِنْ كَانَ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ- وَ إِنْ كَانَ مُتَمَتِّعاً فِي أَوَّلِ شُهُورِ الْحَجِّ- فَلَيْسَ عَلَيْهِ إِذَا كَانَ قَدْ أَعْفَاهُ شَهْراً.[7]

صحیحه عبد الله بن سنان و صحیحه حلبی(پیدا نشد)

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِيِّ عَنِ الْفَقِيهِ ع قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ فَدَخَلَ مَكَّةَ مُتَمَتِّعاً- فَطَافَ بِالْبَيْتِ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع- وَ سَعَى بَيْنَ‌ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ قَصَّرَ- فَقَدْ حَلَّ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مَا خَلَا النِّسَاءَ- لِأَنَّ عَلَيْهِ لِتَحِلَّةِ النِّسَاءِ طَوَافاً وَ صَلَاةً.[8]

طائفه سوم: روایاتی که در باب احرام به حج قبل از تقصیر عمره تمتع وارد شده یعنی بدون تقصیر محرم به احرام حج شده است روایات می گوید این احرام باطل است معنای این روایات این است که تقصیر قبل از احرام حج در عمره تمتع واجب است

طائفه چهارم: رویاتی مفادشان این است که حلق الراس قبل از تقصیر در عمره تمتع کفاره دارد.

طائفه پنجم: روایاتی که مفادشان این است که جماع قبل از تقصیر در عمره تمتع کفاره دارد به این بیان که از ثبوت کفاره در این موارد کشف می کنیم که فعل حرامی انجام شده است و آن فعل حرام نیامدن تقصیر است پس تقصیر واجب است.

استدلال به این روایات اولا ضرورتی ندارد زیرا روایات طائفه ثانیه هم سندشان صحیح است و هم دلالتشان واضح است و متعدد می باشند ثانیا اشکال باینکه ثبوت کفاره دلالت بر حرمت ندارد و بر فرض حرمت، دلیل بر وجوب تقصیر نداریم با توجه به طائفه ثانیه مشکلی ایجاد نمی کند.

اینکه گفتیم وجوب فی الجمله ثابت است بخاطر این است که این وجوب از ابعاد مختلف بحث دارد.

منها: آیا وجوب تقصیر در عمره مفرده واجب تعیینی است یا واجب تخییری است؟

مشهور بین امامیه این است که تقصیر در عمره تمتع وجوب تعیینی دارد و بدلی ندارد فقط بین علماء شیعه دو نفر قائل به وجوب تخییری هستند یکی مرحوم شیخ طوسی در خلاف

حیث قال: و ان حلق جاز و التقصیر افضل[9] و دیگری از پدر مرحوم علامه حکایت شده است که ایشان هم فتوای به تخییر داده است.

ما عند العامه علی العکس است زیرا آنها در عمره تمتع قائل به وجوب تخییری بین تقصیر و حلق می باشند[10]

قول به وجوب تخییری هیچ اساسی عندنا ندارد به دو جهت اولا اغلب روایات، خروج از احرام را در عمره تمتع تقصر یا قص قرار داده است و کفایت مباین از مباین دلیل نیاز دارد و اصل در وجوب، تعیینی می باشد و الا باید کلمه او ذکر می شد.

ثانیا: ح2 از باب 4 جمله«و لیس فی المتعة الا التقصیر»[11] دلالت بر حصر دارد یعنی خروج از احرام عمره تمتع فقط به تقصیر ممکن است.

کما اینکه مرحوم شیخ در همه کتبش وجوب تقصیر را تعیینی دانسته است لذا ینبغی ما فی الخلاف حمل بر اشتباه شود.

 

منها: در تمام موارد احرامها تقصیر واجب است یا در بعض اقسام احرامها تقصیر واجب است و در بعضی اقسام دیگر حلق واجب است؟

این جهت هم اختلافی است این جهت مربوط به کیفیت احرام است عده زیادی هنگام احرام مو بر سر داشتند و عده کمی یا بخاطر فرار از حشرات به موی خود روغن می زدند و یا موهای خود را بر ته سر می بستند.

در گروه اول اتفاقی است که تقصییر بر آنها واجب است اما در گروه دوم اخلاف است. سیاتی انشاء الله

 


[2] مغنی، ابن قدامه، ج3 ص195 م 2483.
[10] مغنی، ابن قدامه، ج3 ص155.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo