< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترک عمدی تقصیر/تقصیر در عمره تمتع/عمل پنجم/تقصیر/افعال عمره

نکته دوم از مطلب اول از مساله 3 ما اشار حضرت امام رحمه الله علیه : و الظاهر‌ صيرورة حجه إفرادا

بحث در این بود که شخص قبل از تقصیر در عمره، محرم به حج شده است همه می فرمایند این حج باید انجام شود حال سوال این است که نام این حج چیست؟

سه نظریه است:

نظریه اول: عده ای می گویند که نام این حج، حج تمتع است یعنی تقصیر را انجام دهد و دوباره محرم به احرام حج تمتع شود کما عن ابن ادریس و مرحوم اردبیلی.

و ظاهرها الانقلاب و الاجزاء عمّا شرع و لا بعد، فتأمل، و يمكن الاقتصار على العامد في ذلك لعدم صراحة الرواية و خلاف القوانين، فلا يكون الجاهل مثله، بل يصحّ عمرته كالناسي و يمكن بطلان إحرام العامد و بقائه على إحرام التمتع حتى يأتي بالتقصير في وقته ثم اتى بإحرام حجّة، هذا هو مقتضى النظر في القواعد مع عدم صحة الرواية و الصراحة اللَّه يعلم.[1]

نظریه دوم: کما عن الاکثر این حج، حج افراد است و باید این حج را با همین احرام تمام کند و بعد از حج عمره مفرده انجام دهد کما عن الحدائق.

أقول: لا يخفى ان تصحيح كلام ابن إدريس و الذب عنه بما ذكره انما يتجه مع طرح الخبرين كما اعترف به في آخر كلامه، و اما مع العمل بهما عند من لا يرى العمل بهذا الاصطلاح فالقول بهما متعين، و ما ذكره ابن إدريس ساقط، و ما نقله من الجواب عنه و الإيراد على الجواب المذكور بما ذكره تطويل بغير طائل. و ما قدمناه من الدليل على عدم جواز الإدخال مخصوص بالخبرين المذكورين، فلا إشكال. على ان اللازم من احتجاج ابن إدريس بعد تصحيحه و الذب عنه بما ذكره هو بطلان الإحرام الثاني، و هو لا ينافي ما دل عليه الخبران من صيرورة الحجة مفردة بذلك. ثم انه متى صارت الحجة مفردة بذلك- كما ذكره الشيخ- فيجب إكمالها[2]

إذا طاف المتمتع و سعى ثم أحرم بالحج قبل ان يقصر، فان فعل ذلك عامدا فالمشهور انه تبطل عمرته و يصير الحج مفردا. و قيل ببطلان الإحرام الثاني و البقاء على الإحرام الأول. و ان كان ناسيا فالمشهور انه لا شي‌ء عليه. و قيل عليه دم و قد تقدم تحقيق المسألة و نقل الأخبار التي فيها مستوفى في المقصد الثالث من مقاصد الباب الثاني فلا ضرورة إلى الإعادة.[3]

این نظریه سر بسته است و در قبال نظریه سوم است.

نظریه سوم: این حج، حج افرادی است که از تمتع انقلاب به حج افراد پیدا کرده است. یعنی ذمه که مشغول به حج تمتع بوده است، مشغول شده به حج افراد.

فرقش با نظریه دوم در اجزاء و عدم اجزاء و حج من قابل است.

شهید مسالک و ابن سعید می فرمایند: این حج افراد است ولکن کفایت از حج تمتع نمی کند و بر او حج من قابل واجب است. در قبال صاحب ریاض که می فرمایند حجش به افراد تبدیل شده و با این حج وظیفه این حاج انجام شده است و حج من قابل ندارد.

و لو أحرم قبل التقصير عامداً بطلت متعته و صارت حجة مفردة فيكلمها، ثم يعتمر بعدها عمرة مفردة[4]

کما اینکه ابن سعید می گوید: حج افراد است ولی مجزی نیست.

و لو لبى به قبل أن يقصر متعمدا لبطلت متعته و صارت حجته مفردة، و لو فعل ذلك ناسيا لم تبطل بل يلزمه دم شاة.[5]

دلیل بر نظریه اولی:

حاصلش این است که: 1- این احرام باطل است. چون منهی عنه است. 2- عمره تمام نشده است. 3- بعد از تقصیر از عمره فارغ می شود. نتیجه این سه مقدمه این است بعد از فراغ عمره تمتع واجب است که برای حج تمتع محرم شود.

و فیه: جواب به این نظریه تقدم که این نظریه مخالف با نص است، معتبره اسحاق بن عمار دلالت بر بطلان عمره تمتع داشت. البته علی مسلک مدارک و مرحوم اردبیلی اما علی مسلک ابن ادریس که خبر واحد را حجت نمی دانید این جواب فایده ای ندارد.

دلیل نظریه دوم:-حج او افراد است-

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُتَمَتِّعُ إِذَا طَافَ وَ سَعَى ثُمَّ لَبَّى بِالْحَجِّ قَبْلَ أَنْ يُقَصِّرَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يُقَصِّرَ وَ لَيْسَ لَهُ مُتْعَةٌ .[6]

نتیجه اینکه اولا این حج، حج تمتع نیست چون عمره تمتع نیامده است. و ثانیا نص داریم که تمتع نیست.

واین حج، حج قران هم نیست چراکه سوق هدی نکرده است. و از سوئی باید این حج تمام شود، پس شق ثالت متعین می شود که این حج باید افراد باشد.

دلیل نظریه سوم: (حج او افراد است، و ذمه او از حج تمتع منقلب به افراد شد )

وظیفه این شخص در اصل، حج تمتع بوده است و اشتغال ذمه به تمتع بوده است. و بسوء اختیارش حج او عدول شده لذا کفایت از حج تمتع نمی کند. و باید سال آینده تمتع را انجام دهد.

در قبال این نظریه، قائلین نظریه دوم می گویند که این عدول و انقلاب است و ذمه از تمتع به افراد منتقل شده است. لذا کفایت از حج تمتع می کند و سال دیگر نیاز به اتیان تمتع نیست.

عبارت سیدنا الاستاذ هم بی اشکال نیست زیرا ابتداء فرموده است حج منقلب به حج افراد شده است و از طرف دیگر می گویند احتیاط واجب این است که سال بعد دوباره حج را انجام دهد.

دلیل عدول انقلابی:

روایت علاء بن فضل که صراحت در انقلاب دارد.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُتَمَتِّعٍ طَافَ ثُمَّ أَهَلَّ بِالْحَجِّ قَبْلَ أَنْ يُقَصِّرَ قَالَ بَطَلَتْ مُتْعَتُهُ هِيَ حَجَّةٌ مَبْتُولَة.[7]

مراد از حج مبتوله، حج افراد است.

انما الکلام در سند این روایت است که در سند محمد بن سنان در این سند توثیق نشده است.

موثقه اسحاق بن عمار

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُتَمَتِّعُ إِذَا طَافَ وَ سَعَى ثُمَّ لَبَّى بِالْحَجِّ قَبْلَ أَنْ يُقَصِّرَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يُقَصِّرَ وَ لَيْسَ لَهُ مُتْعَةٌ .[8]

آیا این روایت ظهور در انقلاب دارد؟

مفاد اولیه این حدیث: 1- حرمت تقصیراست 2- این فرد حج تمتع ندارد.

با ضمیمه این دو نکته، جماعتی از محققین استفاده کرده اند که ذمه این شخص اشتغال به تمتع ندارد و وظیفه تمتع تبدیل به افراد شد.

پس اولا: این حج، حج افراد است.

ثانیا: مفاد لیس له متعه یعنی برای این فرد حج تمتع نوشته نشده است.

سوال: مطلقا برای او تمتع نوشته نشده است یا در این سال فقط تمتع نوشته نشده است؟

ثمره اش این است که اگر مطلقا برای او تمتع نوشته نشده باشد دیگر ذمه او به تمتع مشغول نیست و این حج افراد کفایت از تمتع می کند. وسال دیگر نیاز به اتیان تمتع نیست.

اما بنا بر اینکه فقط امسال تمتع برای او نیست باید سال دیگر تمتع را انجام دهد و این افراد او کفایت نمی کند.

نوع فقها قائل به انقلاب شده اند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo