< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زمان وقوف/وقوف در عرفات/اعمال حج تمتع

مطالبی که تا کنون بیان شد:

مطلب اول: جواز تاخیر حضور در عرفات، إما مطلقا و إما فی الجمله.

مطلب دوم: ملاحظه عبارت تحریر.

مطلب سوم: عناوین خمسه یا سته که حدود عرفات را بیان می کند و وقوف در آنها کفایت نمی کند.

آن 6 حد عبارت است از 1- عرنه 2- ثویّه 3- نمره 4- ذی المجاز 5- مأزمین 6- أراک.

این حدود سته چهار مورد آن در حدیث 1 باب 10 از ابواب وقوف به عرفه ذکر شده است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنِ الْفَضْلِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ حَدُّ عَرَفَةَ مِنْ بَطْنِ عُرَنَةَ وَ ثَوِيَّةَ- وَ نَمِرَةَ إِلَى ذِي الْمَجَازِ وَ خَلْفَ الْجَبَلِ مَوْقِفٌ.[1]

پنجمین مورد:

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي لَيْثَ بْنَ الْبَخْتَرِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدُّ عَرَفَاتٍ مِنَ الْمَأْزِمَيْنِ إِلَى أَقْصَى الْمَوْقِفِ.[2]

ششمین مورد:

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَصْحَابَ الْأَرَاكِ- الَّذِينَ يَنْزِلُونَ تَحْتَ الْأَرَاكِ لَا حَجَّ لَهُمْ. وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا نَحْوَهُ قَالَ الشَّيْخُ يَعْنِي مَنْ وَقَفَ تَحْتَهُ فَأَمَّا إِذَا نَزَلَ تَحْتَهُ وَ وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ فَلَا بَأْسَ بِهِ وَ اسْتَدَلَّ بِمَا يَأْتِي .[3]

با اینکه این 6 حد منصوص است مع ذالک در بعضی ازمتون فقهیه مثل حدائق دوران امر بین 4 و 5 ذکر شده است.

در بعضی از متون فقهیه حدود بین 5 و 6 ذکر شده است.

این متون دوم ادق است چرا که روایات 6 مورد را ذکر کرده است.

منشاء این اختلاف چه علی قول صحیح که بین 5 و 6 است و چه بنا بر قول نا صحیح که بین 4 و 5 چیست؟

منشاء این اختلاف را می توان در فرمایش مرحوم شیهد در مسالک پیدا کرد.

مرحوم شهید نمره و عرنه را یک حد حساب کرده است قهرا اگر این دو یک حد شد، 5 حد می شود.

منشاء فرمایش مرحوم شهید شاید بخاطر حدیث 6 باب 10 است که می گوید: وَ اتَّقِ الْأَرَاكَ وَ نَمِرَةَ- وَ هِيَ بَطْنُ عُرَنَةَ یعنی عرنه بطنی دارد که نمره است یعنی نمره داخل در شکم عرنه است پس این دو مکان دوتا نیستند بلکه یکی هستند.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ اتَّقِ الْأَرَاكَ وَ نَمِرَةَ- وَ هِيَ بَطْنُ عُرَنَةَ وَ ثَوِيَّةَ وَ ذَا الْمَجَازِ- فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَرَفَةَ فَلَا تَقِفْ فِيهِ. [4]

روایت دیگر در وسائل نقل شده است که این روایت تقطیع شده است و اصل آن در کافی آمده است.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا غَدَوْتَ إِلَى عَرَفَةَ فَقُلْ وَ أَنْتَ مُتَوَجِّهٌ إِلَيْهَا- اللَّهُمَّ إِلَيْكَ صَمَدْتُ وَ إِيَّاكَ اعْتَمَدْتُ وَ وَجْهَكَ أَرَدْتُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُبَارِكَ لِي فِي رِحْلَتِي وَ أَنْ تَقْضِيَ لِي حَاجَتِي وَ أَنْ تَجْعَلَنِي الْيَوْمَ مِمَّنْ تُبَاهِي‌ بِهِ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنِّي ثُمَّ تُلَبِّ وَ أَنْتَ غَادٍ إِلَى عَرَفَاتٍ فَإِذَا انْتَهَيْتَ إِلَى عَرَفَاتٍ فَاضْرِبْ خِبَاءَكَ بِنَمِرَةَ وَ نَمِرَةُ هِيَ بَطْنُ عُرَنَةَ دُونَ الْمَوْقِفِ وَ دُونَ عَرَفَةَ فَإِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ يَوْمَ عَرَفَةَ فَاغْتَسِلْ وَ صَلِّ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَيْنِ وَ إِنَّمَا تُعَجِّلُ الْعَصْرَ وَ تَجْمَعُ بَيْنَهُمَا لِتُفَرِّغَ نَفْسَكَ لِلدُّعَاءِ فَإِنَّهُ يَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ قَالَ وَ حَدُّ عَرَفَةَ مِنْ بَطْنِ عُرَنَةَ وَ ثَوِيَّةَ وَ نَمِرَةَ إِلَى ذِي الْمَجَازِ وَ خَلْفَ الْجَبَلِ مَوْقِفٌ. [5]

در روایت ظاهرا کما فی المصدر بین صدر و ذیل تهافت وجود دارد در صدر نمره جزء بطن عرنه قرار گرفته است اما در ذیل بقرینه دو مورد دیگر، نمره جدای از عرنه قرار گرفته است و مرحوم شهید رضوان الله تعالی علیه صدر حدیث را گرفته و به ذیل حدیث توجهی نکرده است لذا عدد حدود را 5 ذکر کرده است کما اینکه این اشکال در مستند نیز موجود است.

ظاهرا ولله العالم حدود 6 عدد است.

کما ذکرنا که در حدیث 1 و 2 و 3 از باب 10 که در چندین روایت دیگر هم مذکور است.

وجه فی ذالک:

کوهی را تصور کنید، به هر جای از این کوه اسم خاصی می گذارند. این اسامی به ملاحظه تعدد امکنه در مکان واحد است. مثلا مکان اولی 5 متر فاصله با عرفات دارد و دومی 100 متر فاصله تا عرفات دارد و سومی نیم متر فاصله تا عرفات دارد.

بر این اساس نمره قسمتی از آن کوه است مثلا بعضی گفته اند نمره اسفل عرنه را می گویند. پس یک حد عرنه است و یک حد دیگر آخر عرنه و حدی دیگر وسط عرنه است.

علی هذا اصلا تهافت در صدر و ذیل روایات نیست. چرا که اسفل این کوه نمره است و نمره تا عرفات نیم متر فاصله دارد و جزء سوم نمره که عرنه است 100 متر فاصله دارد. پس تهافتی بین صدرو ذیل روایت نیست یعنی نمره هم می تواند جزء عرنه باشد و هم می تواند قسیم عرنه باشد چرا که از این جهت که نمره در عرنه واقع شده است جزء عرنه است و از این جهت که فاصله نمره تا عرفات با فاصله عرنه تا عرفات متفاوت است قسیم عرنه قرار می گیرد مانعی نیست که یک اسم جامع داشته باشیم که عرنه باشد و اسامی مختلفی داشته باشیم که به قسمتهای مختلف عرنه اطلاق شود.

پس ما افاده الشهید فی المسالک نا تمام است چون در حدیث 6 حد ذکر شده است و تفسیر این حدود در همه کتب موجود است فقط ثویه ذکر نشده است.

 

مساله 2:

المراد بالوقوف مطلق الكون في ذلك المكان الشريف، من غير فرق بين الركوب و غيره، و المشي و عدمه، نعم لو كان في تمام الوقت نائما أو مغمى عليه بطل وقوفه.[6]

در مساله 2 حضرت امام دو مطلب بیان کرده است.

مطلب اول: عدم فرق در وقوف سواره یا پیاده

در وقوف عرفات فرقی نمی کند که راکب باشد از اول ظهر تا آخر غروب یا راجل باشد. ایستاده یا نشسته و یا خواب یا بیدار باشد.

توهم در وقوف؛ که به معنای ایستادن باشد(وقف علی قدمیه) که از کلمه قدمیه فهمیده می شود، صحیح نیست بلکه ایستادن یکی از معانی وقوف است که این وقوف جامع بین راه رفتن و دویدن و خوابیدن و نشستن و ..... است که جامع حضور در این مکان است.

 

دلیل بر عدم فرق:

اولا: سیره مسلمین بر عدم فرق بین انحاء حضور است که یکی خواب است و یکی بیدار و ....

ثانیا: اتفاق المسلمین.

ثالثا: اطلاق روایاتی که دلالت بر وجوب وقوف دارد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنِ الْفَضْلِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قِفْ فِي مَيْسَرَةِ الْجَبَلِ- فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَقَفَ بِعَرَفَاتٍ فِي مَيْسَرَةِ الْجَبَلِ- فَلَمَّا وَقَفَ جَعَلَ النَّاسُ يَبْتَدِرُونَ أَخْفَافَ نَاقَتِهِ- فَيَقِفُونَ إِلَى جَانِبِهِ فَنَحَّاهَا- فَفَعَلُوا مِثْلَ ذَلِكَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ- إِنَّهُ لَيْسَ مَوْضِعُ أَخْفَافِ نَاقَتِي الْمَوْقِفَ- وَ لَكِنَّ هَذَا كُلَّهُ مَوْقِفٌ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى الْمَوْقِفِ- (وَ قَالَ هَذَا كُلُّهُ مَوْقِفٌ-) وَ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ فِي الْمُزْدَلِفَةِ الْحَدِيثَ.[7]

اضف الی ذالک که درو روایت می گوید امام صادق علیه السلام سواره در عرفات حضور داشتند.

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع بِالْمَوْقِفِ عَلَى بَغْلَةٍ- رَافِعاً يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ عَنْ يَسَارٍ- وَ إِلَى الْمَوْسِمِ حَتَّى انْصَرَفَ وَ كَانَ فِي مَوْقِفِ النَّبِيِّ ص وَ ظَاهِرُ كَفَّيْهِ إِلَى السَّمَاءِ- وَ هُوَ يَلُوذُ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ بِسَبَّابَتَيْهِ.[8] صحیحة

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ قَالَ: حَجَّ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ بِالنَّاسِ سَنَةَ أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ- فَسَقَطَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ بَغْلَتِهِ فَوَقَفَ عَلَيْهِ إِسْمَاعِيلُ- فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سِرْ فَإِنَّ الْإِمَامَ لَا يَقِفُ.[9]

این حدیث موید است از سه جهت.

بخاطر وجود: 1- سهل بن زیاد 2- منصور بن عباس 3- حفص بن موذن که هیچ یک از این سه نفر توثیق نشده است.

پس ما افاده حضرت امام در مطلب اول تمام است.

 

مطلب دوم: بطلان وقوف نائم و مغمی علیه در تمام زمان وقوف

کسی که از اول وقت تا غروب نائم بوده، یا مغمی علیه بوده است. فرقی نمی کند که اول وقت زوال شمس بدانیم یا اول وقت را بعد از زوال بدانیم. این حج او باطل است.

دلیل بر اینکه وقوف نیامده است:

عندالعامه و خاصه مورد اتفاق است غیر حنابله. که قصد وقوف لازم است.

ثانیا: تکلیف اختیاری بدون قصد نمی شود. وقوف باید فعل صادره حاجی باشد.

ثالثا: وقوف از عبادات است که نیاز به قصد و قربت دارد.

نعم در بعضی موارد موضوع منتفی می شود مثل افتادن پیراهن نجس در حوض آب چون دیگر ثوب نجس نداریم که شسته شود. و دیگر اینکه اگر میت را گرگ خورد دیگر میتی نیست که غسل و کفن داده شود و الا در هر عملی قصد لازم است.

پس لا شبهه اینکه قصد از واجبات وقوف در عرفات است. سیدناالاستاد فقط قربت را قصد کرده است این مانعی ندارد چون که صد آمد نود هم پیش ما است با قصد قربت، قصد فعل هم وجود دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo