< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کیفت وقوف/وقوف در عرفات/اعمال حج تمتع

تقدم الکلام در مطلب اول از مساله 2 که یکی از ادله عدم الفرق بین انواع وقوف من القاعد و القائم و غیره اطلاق روایات بود. که در سه روایت کلمه قف، یا افضل الوقوف آمده است.

در این روایات دو بحث است.

بحث اول: ما ذکرنا بود که مقتضی اطلاق، عدم الفرق است.

بحث دوم: در پسوند این کلمه بود که در بعضی از روایات فی سفح الجبل آمد است و دربعضی روایات فی میسره الجبل آمده است این پسوند، هیچ ضرری ای به اطلاق نمی زند.

البته این پسوند، از جهاتی مورد بحث قرار گرفته است.

 

جهت اول: تعیین میسره الجبل

اکثر فقها منهم مرحوم مجلسی در روضه المتقین و کشف اللثام و حکی عن المدارک و عن السبزواری که مراد از میسره الجبل به ملاحظه کسی است که از مکه به عرفات وارد می شود.[1]

روضه المتقین می گوید:

قال قف في ميسرة الجبل (أي بالنسبة إلى القادم من مكة)[2]

کشف اللثام از شخصی نقل می گوید: منظور از میسره الجبل ذاهب من المکه است یعنی کسی که از مکه وارد عرفات شده است و جبل در سمت چپ او قرار دارد.

و المستحب الوقوف في ميسرة الجبل لقول الصادق عليه السّلام في حسن معاوية: قف في ميسرة الجبل، فإنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله وقف بعرفات في ميسرة الجبل. و الظاهر ميسرة القادم من مكة، و قيل: ميسرة المستقبل للقبلة... .[3]

 

جهت دوم: جمع بین حدیث 2 که روایت مسمع است با حدیث 1 که صحیحه معاویه بن عمار است که درباب مستحبات وقوف که از مستحبات میسره الجبل است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنِ الْفَضْلِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قِفْ فِي مَيْسَرَةِ الْجَبَلِ- فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَقَفَ بِعَرَفَاتٍ فِي مَيْسَرَةِ الْجَبَلِ- فَلَمَّا وَقَفَ جَعَلَ النَّاسُ يَبْتَدِرُونَ أَخْفَافَ نَاقَتِهِ- فَيَقِفُونَ إِلَى جَانِبِهِ فَنَحَّاهَا- فَفَعَلُوا مِثْلَ ذَلِكَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ- إِنَّهُ لَيْسَ مَوْضِعُ أَخْفَافِ نَاقَتِي الْمَوْقِفَ- وَ لَكِنَّ هَذَا كُلَّهُ مَوْقِفٌ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى الْمَوْقِفِ- (وَ قَالَ هَذَا كُلُّهُ مَوْقِفٌ-) وَ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ فِي الْمُزْدَلِفَةِ الْحَدِيثَ.[4]

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:عَرَفَاتٌ كُلُّهَا مَوْقِفٌ- وَ أَفْضَلُ الْمَوْقِفِ سَفْحُ الْجَبَلِ إِلَى أَنْ قَالَ- (وَ أَسْفَلُ عَنِ الْهِضَابِ وَ اتَّقِ الْأَرَاكَ).[5]

این دوروایت با هم تهافت دارد. از این جهت که در حدیث 1 این میسره الجبل دارد.ولی روایت مسمع اسفل الجبل، که این اسفل الجبل اعم ازمیسره الجبل و غیرها است.

 

جمع این دو به چه نحو است؟

اولا: این دو باهم تعارض ندارند چرا که روایت معاویه صحیحه است ولی روایت مسمع ضعیف است. در روایت مسمع سهل بن زیاد است چه مسمع ثقه باشد یا نه.

ثانیا: قابل جمع هستند به این معنا که میسره الجبل افضل امکنه اسفل الجبل است.

نعم در روایت مسمع بحث دیگری است که در لعل در مساله 3 بیان شود.

مسألة 3 الوقوف المذكور واجب، لكن الركن منه مسمى الوقوف و لو دقيقة أو دقيقتين، فلو ترك الوقوف حتى مسماه عمدا بطل حجه، و لكن لو وقف بقدر المسمى و ترك الباقي عمدا صح حجه و إن أثم.[6]

در وقوف عرفات دو بحث است.

بحث اول: وجوب وقوف از اول تا آخر زمان وقوف، این وجوب حکم تکلیفی است.

بحث دوم: این وجوب رکنی دارد که مسمی وقوف است که با اول یا وسط یا آخر وقوف محقق می شود.

اگر 5 دقیقه از وقوف را درک کرد، رکن را درک کرده است.

آیا این وجوب وقوف و رکنیت وقوف دو شیء است یا شیء واحد است؟

دو نظریه است.

نظریه اول: دو چیزمی باشند: وجوب وقوف و رکن از وقوف کما نسب الی المشهور

صاحب جواهر نیر دو چیز می داند.

قلت: لعل الأظهر و الأحوط وجوب الاستيعاب و إنما كان الركن المسمى منه، و النصوص المزبورة لا دلالة فيها على كفاية المسمى، و انما أقصاها التشاغل عند زوال الشمس بمقدمات الوقوف من الغسل و الجمع بين الصلاتين و نحوهما، لا أنه يجزي المسمى... .[7]

اوضح از این کلام تحریر است که ایشان هم دو مطلب می دانند.

نظریه دوم: ما حکی النراقی از علامه که مازاد از مسمی چیز دیگری نداریم.

و يستفاد من التذكرة الاكتفاء بمسمّى الوقوف، قال: إنّما الواجب اسم الحضور في جزء من أجزاء عرفة و لو مجتازا مع النيّة.[8]

این نظریه نسب الی ابن ادریس کلام ابن ادریس این است که ما واجب و رکن نداریم. واجب و رکن همان 5 دقیقه است و لا يجوز الوقوف تحت الأراك، و لا في نمرة، و لا ثوية، و لا عرفة، و لا ذي المجاز، فانّ هذه المواضع ليست من عرفات، فمن وقف بها، فلا حج له، و لا بأس بالنزول فيها، غير أنّه إذا أراد الوقوف، بعد الزوال، جاء إلى الموقف، فوقف هناك، و الوقوف بميسرة الجبل، أفضل من غيره، و ليس ذلك بواجب، بل الواجب الوقوف بسفح الجبل، و لو قليلا بعد الزوال، و أمّا الدعاء و الصلاة في ذلك الموضع، فمندوب غير واجب، و انّما الواجب الوقوف و لو قليلا فحسب..[9]

اما مرحوم نراقی می فرمایند: کلام ابن ادریس این نیست که این دو یکی است.

دو بحث باید بشود.

اول: وجوب سفح الجبل واجب است یا نه؟

دوم: مقدار رکن چه قدر است؟

نتیجه: کلام ابن ادریس اجمال دارد.

چه مرحوم ابن ادریس موافق با علامه باشد یا موافق با مشهور باشد، مهم نیست.

مساله ذات وجهین است.

قول اول: ما واجب و رکنی داریم.

قول دوم: فقط ما هو الرکن واجب است.

صاحب جواهر بحث راخیلی خوب عنوان کرده اند ولی بعدا ایشان بحث را روی یک عنوان بیشترنبرده اند.

عنوان بحث خوب آمده است. ما هو الواجب و ما هو الرکن چیست؟ مقداری از وقوف واجب و مقداری رکن است.

این اشتباه ازاین جا ناشی شده است که اصل بحث در دو مرحله انجام نشده است.

دو مرحله بحث عبارت است از:

مرحله اول: وقوف من الزوال واجب است یا وقوف بعد از زوال واجب است؟

مرحله دوم: چه قائل شویم ما هو الواجب من الزوال و یا بعد از زوال، چه مقدار واجب و چه مقدار رکن است.

این مرحله در مساله سوم آمده است.

گر چه صاحب جواهر اصل عنوان را خوب بیان کرده است، ولی بحث را می بایست اینطور بحث می کرد که ما دو چیز داریم یا یک چیز که ایشان به این گونه بحث نکرده است.

ادله این دو نظریه سیاتی.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo