< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

ویرایش دوم

موضوع: وقوف اضطراری عرفات

لو ترك الوقوف بعرفات من الزوال إلى الغروب لعذر كالنسيان‌ و ضيق الوقت و نحوهما كفى له إدراك مقدار من ليلة العيد و لو كان قليلا، و هو الوقت الاضطراري للعرفات، و لو ترك الاضطراري عمدا و بلا عذر فالظاهر بطلان حجه و إن أدرك المشعر، و لو ترك الاختياري و الاضطراري لعذر كفى في صحة حجه إدراك الوقوف الاختياري بالمشعر الحرام كما يأتي.[1]

مثلا زید بخاطر مانعی در طریق، در وقوف اختیاری شرکت نداشته است شب دهم ذی الحجه به عرفات رسید این فرد معذور که شب عید به عرفات رسیده است، این درک و و وقوف اضطراری در صحت حج کفایت می کند.

بیان ذالک: وقوف در عرفات در روز نهم، گاهی وقوف اختیاری است، که وقوف در روز عرفه از مبداء تا منتهاست. وقوف از ظهر یا بعد از ظهر الی الغروب است که این وقوف اختیاری است.

اما از اول شب دهم تا طلوع فجر روز دهم، وقوف اضطراری عرفه است.

این که به وقوف در شب عید، وقوف اضطراری گفته می شود برای این است که در طول وقوف اختیاری است. وقوف درشب برای کسی است که تمکن از وقوف در روز را ندارد، نظیر کفایت تیمم برای کسی که تمکن از وضوء ندارد، مجعولیت تیمم در طول غسل ووضوء است کسی که تمکن از وضوء ندارد بر او تیمم واجب است.

این دو وقوف اشتراک و اختلافی دارند.

اشتراک این دو وقوف، این است که مسمی وقوف من المبداء الی الغروب رکن بود، در وقوف اضطراری نیزمسمای وقوف رکن است. اگردو دقیقه از شب دهم را درک کرد کفایت میکند.

اختلاف این دو وقوف این است که واجب ازوقوف اختیاری جمیع ازمنه است من الزوال یا بعد از زوال الی الغروب است. ولی در وقوف اضطراری مسمی کافی است کما اینکه در رکن هم مسمی کافی است در نتیجه اگر کسی به مقدار مسمی وقوف شب عید را درک کرد هم واجب را انجام داده است و هم رکن را انجام داده است.

دلیل اینکه برای تحقق واجب و رکن در وقوف اضطراری، مسمی کافی است:

وجود کلمه(وقف قلیلاً) که این کلمه دلالت می کند که زائد بر مسمی در وقوف اضطراری چیزی نداریم.

دلیل بر این احکام: (طولیت وقوف اختیاری و اضطراری- کفایت مسمی در وقوف اضطراری)

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ‌أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: فِي رَجُلٍ أَدْرَكَ الْإِمَامَ وَ هُوَ بِجَمْعٍ- فَقَالَ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ يَأْتِي عَرَفَاتٍ فَيَقِفُ بِهَا قَلِيلًا- ثُمَّ يُدْرِكُ جَمْعاً قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَلْيَأْتِهَا- وَ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ لَا يَأْتِيهَا حَتَّى يُفِيضُوا فَلَا يَأْتِهَا- وَ لْيُقِمْ بِجَمْعٍ فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ.[2]

این روایت بقرینه من ادرک و قیلا بر دومطلب دلالت می کند:

این کفایت برای کسی است که روز نهم را درک نکرده است.

قیلا دلالت دارد که ما هوالواجب من الرکن، مسمی است

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَأْتِي بَعْدَ مَا- يُفِيضُ النَّاسُ مِنْ عَرَفَاتٍ- فَقَالَ إِنْ كَانَ فِي مَهْلٍ- حَتَّى يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ مِنْ لَيْلَتِهِ فَيَقِفَ بِهَا- ثُمَّ يُفِيضَ فَيُدْرِكَ النَّاسَ فِي الْمَشْعَرِ قَبْلَ أَنْ يُفِيضُوا- فَلَا يَتِمُّ حَجُّهُ حَتَّى يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ- وَ إِنْ قَدِمَ رَجُلٌ وَ قَدْ فَاتَتْهُ عَرَفَاتٌ- فَلْيَقِفْ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ- فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْذَرُ لِعَبْدِهِ- فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ إِذَا أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ- قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ أَنْ يُفِيضَ النَّاسُ- فَإِنْ لَمْ يُدْرِكِ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ- فَقَدْ فَاتَهُ الْحَجُّ فَلْيَجْعَلْهَا عُمْرَةً مُفْرَدَةً- وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.[3]

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِدْرِيسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَدْرَكَ النَّاسَ بِجَمْعٍ- وَ خَشِيَ إِنْ مَضَى إِلَى عَرَفَاتٍ- أَنْ يُفِيضَ النَّاسُ مِنْ جَمْعٍ قَبْلَ أَنْ يُدْرِكَهَا‌- فَقَالَ إِنْ ظَنَّ أَنْ يُدْرِكَ النَّاسَ بِجَمْعٍ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ- فَلْيَأْتِ عَرَفَاتٍ فَإِنْ خَشِيَ أَنْ لَا يُدْرِكَ جَمْعاً- فَلْيَقِفْ بِجَمْعٍ ثُمَّ لْيُفِضْ مَعَ النَّاسِ فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ.[4]

این حدیث موید است زیرا اولا کلمه عن محمد عن سهل خلاف مصادر می باشد در استبصار و تهذیب آمده است عن محمد بن سهل که قطعا صاحب وسائل سهوا عن محمد عن سهل آورده است.

و ثانیا: مرحوم صاحب وسائل عن سهل عن ابیه آورده است این کلمه ابیه در بعضی کتب شیخ موجود است اما در بعضی نیست بلکه آمده است عن سهل عن ادریس، ظاهرا کلمه ابیه باید وجود داشته باشد.

و علی التقدیرین محمد بن سهل توثیق نشده است و پدرش که سهل است مراد سهل بن یسع است نه سهل بن زیاد و سهل بن یسع وی ثقه است کما اینکه این روایت بملاحظه ادریس در غایت اجمال است این شخص مردد بین بیست و سه یا چهار نفر است البته در این سند این تردید ضرری می زند زیرا در این حدیث پسوند دارد که ادریس بن عبدالله می باشد لکن اشکالش این است که ادریس بن عبدالله هم مشترک بین هشت نفر می باشد که فقط یک نفر از این هشت نفر توثیق شده است اما بقیه یا مجهول هستند یا ضعیف می باشند در نتیجه این روایت قابل اعتماد نیست.

وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي سَفَرٍ فَإِذَا شَيْخٌ كَبِيرٌ- فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ أَدْرَكَ الْإِمَامَ بِجَمْعٍ- فَقَالَ لَهُ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ يَأْتِي عَرَفَاتٍ فَيَقِفُ قَلِيلًا- ثُمَّ يُدْرِكُ جَمْعاً قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَلْيَأْتِهَا- وَ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ لَا يَأْتِيهَا حَتَّى يُفِيضَ النَّاسُ مِنْ جَمْعٍ- فَلَا يَأْتِهَا وَ قَدْ تَمَّ حَجُّهُ.[5]

بقی فی المقام شیء

آیا مطلق اضطرار کفایت در صحت حج دارد یا مراد اضطرار خاص می باشد.

این بحث مورد اختلاف است.

اکثر بلکه مشهور بین علماء می گویند مطلق اضطرار کفایت می کند من المرض و المنع من الحکومة و الجهل و النسیان

واضح است بر فرض اینکه مطلق اضطرار کافی باشد، من ادرک در روایات درک وقوف اضطراری، شامل کسی که وقوف اختیاری عرفات را عمدا ترک کرده است نمی شود و این روایات نسبت به ترک عمدی اطلاق ندارد و بر فرض اطلاق، روایاتی که می گویند کسی که عمدا وقوف را ترک کرده است حجش باطل است این اطلاق را تقیید می زند.

لکن بحث در نسیان است حدائق در خصوص نسیان اشکال کرده است و فرموده است در این روایات کلمه ناسی نیامده است لذا دلیل نداریم که در صورت نسیان، وقوف اضطراری کافی است بعد ایشان می گوید که اصلا نسیان عذر نیست زیرا نسیان از شیطان است.

اما فقهاء چندین وجه برای بطلان کلام صاحب حدائق ذکر کرده اند که سیاتی انشاء الله

و كأنه بناء منه على ما قدمنا نقله عنه في كتاب الصيام‌من دعواه ان النسيان من الله (تعالى). و قد بينا ثمة ضعفه، و ان النسيان انما هو من الشيطان كما تكررت به آيات القرآن. و بالجملة فإن الناسي من حيث حصول العلم له أولا فعروض النسيان له انما هو لإهماله التذكر و عدم الاعتناء بإجرائه على البال. و من أجل ذلك يضعف القول بمعذوريته، و ان كان ظاهر كلامه هنا و كذا كلام غيره زيادة معذوريته على الجاهل.[6]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo