< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وقوف در مشعر/سومین عمل/اعمال حج تمتع

در غالب متون فقهيه سه مورد از وقوف در بين الطلوعين در مشعر، استثناء شده است:

اول: صاحب عذر

اين را سيدنا الاستاذ با اين عبارت به آن اشاره مي كنند: «من له عذر»[1] كه اين فرد بدون وقوف در بين الطلوعين حجش صحيح است و بيتوته واجب نيست.

دوم: ناسي

اين در غالب متون فقهيه آمده است مثل محقق در شرايع «و لو افاض ناسيا لم يكن عليه شيء».[2]

اگر فردي فراموش كرد بين الطلوعين بايد در مشعر بماند و قبل از طلوع فجر به منا رفت، حجش صحيح است.

دليل بر اين استثناء:

الف: اتفاق علماء. در جواهر مي گويد: «و لو أفاض ناسيا لم يكن عليه شي‌ء بل لا أجد فيه خلافا كما اعترف به غير واحد».[3]

ب: نسيان از اعذار است و اگر قائل شديم كه كل «من له عذر» حجش صحيح است، نسيان هم از اعذار است و حج این فرد صحيح است.

ج: حديث رفع و غيره شامل اين مورد اين مي شود.

سوم: جاهل

مراد جاهل به وجوب وقوف بين الطلوعين يا جاهل به ركنيت يا جاهل به بطلان در صورت عدم وقوف است.

در اين استثناء اختلاف است:

بعضي مثل شهيد در مسالك مي گويد حج باطل است و دليل بر بطلان اين است كه «الجاهل عامد» و در تمام موارد جاهل مثل عامد است و حجش با عدم وقوف باطل است.

بعضي مثل صاحب حدائق مي گويند حج صحيح است و دليل بر صحت دو مطلب است:

الف: جهل از اعذار است، بلكه عذر بودن جهل اقوي از عذر بودن نسيان است كه قبلا بيان شد.

ب: روايت مسمع «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعٍ‌ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع‌ فِي رَجُلٍ وَقَفَ مَعَ النَّاسِ بِجَمْعٍ- ثُمَّ أَفَاضَ قَبْلَ أَنْ يُفِيضَ النَّاسُ قَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ أَفَاضَ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاة».[4]

صاحب حدائق[5] و بعضی دیگر اين روايت را به گونه معنا كرده اند كه نتيجه آن صحت حج جاهل است و حاصل آن اين است كه مي گويند: روایت مسمع صدرا و ذیلا مربوط به جاهل است به این بیان که اگر این حرکت بعد از طلوع فجر بوده است این حج صحیح است و اگر این خروج قبل از طلوع فجر بوده است این جاهل حجش صحیح است فقط کفاره دارد.

اگر این تقریب صحیح باشد این نص خاص، قاعده الجاهل عامد را تخصیص می زند.

سند این روایت قبلا مورد بررسی قرار گرفت اگر چه صاحب مدارک اشکال کرده است لکن فلا باس بکونها معتبرة و از حیث دلالت هم بعدا مفصل بررسی خواهد شد.

تقدم الکلام باینکه حدیث 7 از باب 15 که صحیحه ابو بصیر بود نوع اجمالی(در مراد از زوال لیل) دارد در این بین عناوین فقهاء در ذیل روایتی این اجمال را تا حدی از بین می برد.

محمّد بن علي بن الحسين بإسناده عن عمر بن حنظلة ، أنّه سأل أبا عبدالله عليه‌السلام فقال : له : فقال له : زوال الشمس نعرفه بالنهار ، فكيف لنا بالليل؟ فقال : لليل زوال كزوال الشمس ، قال : فبأيّ شيء نعرفه؟ قال : بالنجوم إذا انحدرت.

بعد صاحب وسائل در ذیل این روایت (باب ما یعرف انتصاف الیل) مي فرمايد:‌ «أَقُولُ: الْمُرَادُ النُّجُومُ الَّتِي طَلَعَتْ أَوَّلَ اللَّيْلِ وَ تَغِيبُ فِي آخِرِه‌».[6]

مرحوم مجلسی نیز در روضة المتقين می فرمایند: «أي النجوم الطالعة أول الليل و الغاربة آخرها فبانحدارها من دائرة نصف النهار يعرف زوال الليل».[7]

من لا يحضره الفقيه نیز می فرمایند: «لعل المراد بالنجوم التي طلعت في أول الليل حين غروب الشمس‌ (سلطان)».[8]

لکن این روایت هم ضعف سندی دارد و هم دلالة ثابت نمی کند که مراد از زوال اللیل، نصف شب است.

ضعف سندی به این خاطر است که طریق مرحوم صدوق به عمر بن حنظله که اقلا حسین بن احمد قمی در آن واقع شده است و این شخص در هیچ یک از کتب رجالی توثیق نشده است فقط از مشایخ صدوق بوده است و ایشان بعد از ذکر نامش فرموده است رضی الله عنه.

و ثانیا فقط مرحوم مجلسی این برداشت را کرده است و این برداشت با متن حدیث سازگاری ندارد.

عمر بن حنظله از امام سوال می کند که ما معنای زوال شمس را فهمیدیم اما معنای زوال لیل را نمی دانیم امام علیه السلام فرموده اند زوال لیل زمانی است که ستاره ها زوال کنند و دیده نشوند.

عجیب این است که صاحب حدائق فرموده است اول شب ستاره هایی دیده می شوند که در آخر شب غروب می کنند و دیده نمی شوند ولی حدیث را حمل بر نصف شب کرده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo