درس تفسیراستاد مروارید
90/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه خواص النبی (صلی الله علیه وآله وسلم):
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا ( الأحزاب : 53 )
بحث در خصائص نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در باب نکاح بود از جمله مختصاتی که در جلسه ی قبل مطرح شد اما تمام نشد مسئله ی این بود که نکاح ازواج نبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بعد از ایشان حرام بود . و این موضوعاتی بود که ذیل آیه مطرح شده است .
وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا :
کلام به اینجا رسیدکه لا تنکحوا ازواجه من بعده در ضمیر من بعده دو نظر وجود دارد :
- ظهور در بعد از وفات دارد بعد از وفات ایشان ازواجش را تزویج نکنید.
- اما یک قیل وجود دارد که من بعد فراقه که بعد از فراق ایشان .
اگر این وجه دوم را اقامه کردیم که ذکر شده است اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) زنی را تزویج کردند بعد از تزویج ایشان این زن بر دیگران حرام است چه در زمان حیات، نبی(ص ایشان را) طلاق داده باشند یا به فوت و وفات جدا شده باشند .من بعده یعنی من بعد فراقه، که بعد از مفارقت یعنی بعد از اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) زنی را ازدواج کرده باشند بر دیگران حرام است چه بعد از وفات یا در زمان حیات، البته منصرف به ذهن بعد از وفات است .
سوال :
آیا آیه ی کریمه اطلاق دارد ؟یعنی حتی شامل زنهایی میشود که در زمان حیات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) طلاق دادهاند آنها را هم شامل میشود؟ یا اینکه اختصاص دارد به خصوص زنهایی دارد که تا حین وفات با ایشان بوده اند؟
جواب :
البته در این مورد بین امامیه لا خلاف فیه است که شامل حتی زنهایی که مطلقه شدهاند هم میشود و بعد از وفات ایشان جایز نیست با آن زنها کسی ازدواج کند حتی مطلقات را و روایت هم در این زمینه داریم .
که این ازواج مطلقه هم مثل سایر ازواجند . مبنی هم در باب نکاح هم همین است که اگر گفتند که امهات ازواج حرام است ولو یک زنی فرض کنیم که قبلا زوجه ی او بوده است اما همین که یک زمان زوجه شده باشد کفایت میکند مثلا در ربیبه ی زن اگر کسی زنی را طلاق داده باشد و بعد از اینکه زن را طلاق داد زن از شوهر دیگری صاحب فرزند شد دختری که بعدا متولد میشود بر این زوج ثانی حرام است ولو بعدا متولد شده است صدق ربیبه ی زوج میکند دختر زوجه اش است ولو قبلا زوجه اش بوده و بعد از اینکه طلاق داده است این ولد متولد شده است اما به اعتبار اینکه قبلا زوجش بوده است کفایت میکند .
مشتقات زوج این مورد را هم شامل میشود .
اما بهر حال با سایر مشتقات فرق میکند، در حال متلبس و من قضی با سایر مشتقات فرق میکند بلحاظ احکام فقهی ثابت است اما اینکه سِرّش چیست؟ مسئله ی دیگری است.
در اینجا هم به ظهور آیه میتوان تمسک کرد که بعد از ایشان ازدواج نکنید همین که نبی مکرم اسلام با زنی در یک لحظه ازدواج کرده ولو بعدا طلاقش داده زوجیت صدق میکند، و لازم نیست که زوج النبی تا آخر در زوجیت باقی باشد.
روایت اول :
در روایت هم این معنی آمده است در تفسیر برهان در ذیل آیه ی مبارکه نقل از کافی
[1]
:
سند روایت سند خوبی است، اما ملحق میشود به حسن بصری اما بهر حال استغراب در سند و متن حدیث وجود دارد که راوی در آن جریانی را نقل میکند :که راوی میگوید این روایت را برای زراره حدیث کردم، حاصلش این است :
حدثت هذا الحدیث بزراره و فضیل، حسن بصری میگوید انّ رسول الله تزوج امراه من بنی عامر ابن سعسعه، و کانت من اجمل اهل زمانها فلما نظرت الیها عایشه و حفصه قالتا لتغلبنا هذه علی رسول الله بجمالها فقالتا لا یری منکِ حرصا، فلما دخلت علی رسول الله تناولها بیده فقالت اعوذ بالله فاخذت ید رسول الله عنها فطلقها و الحقها باهلها .
این زن زیبایی است و بر ما غلبه پیدا میکند، اینها در صدد این بودند که او را فریب دهند که حضرت از او زده شود، گفتند که کاری نکنی که وانمود کنی که تو مشتاق ایشان هستی، بعنوان دلسوزی و ... خودت را خیلی به ایشان نزدیک نکن و ...
این یکی از زنانی بود که رسول الله او را طلاق دادند بدون اینکه زفافی صورت گیرد.
زن ثانی تزوج رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) امراه من کنده بنت ابی الجون، فلما مات ابراهیم ابن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قالت لو کانت نبیا ما مات ابنه، فالحقها رسول الله باهلها قبل ان یدخل بها.
گفت اگر این پیغمبر میبود پسرش فوت نمی کنرد، معلوم شد که این ایمانی ندارد،، بخاطر جهت ایمانی اش که مشکل داشت
این دو تا زن که یکی عامریه بودند مال بنی عامر و دومی از قبیله ی کندیه بود، اما بعد افرادی به خواستگاری این زن آمده بودند ابوبکر و عمر شور کردند:
فقال لهما، ان شئت .
در هر حال اینها به عمر گفتهاند که چه کنیم عمر در جواب گفت :می خواهید انتخاب کنید حجاب را و اگر میخواهید تزویج را هر کدام خواستید، انتخاب نمایید .
این زنان تزویج کردند و دو شوهری که با آنها شوهر کرده بودند یکی به جذام و دیگری به جنون مبتلا شد. عمر ابن هزینه که از شاگردان زراره و مورد اعتماد است این حدیث را به دو سه واسطه از سعد ابن ابی حره عن قتاده عن الحسن نقل کرده است اما مستند به معصوم نیست و حسن بصری این را نقل میکند و هدینه به دو واسطه این حدیث را از حسن بصری نقل میکند .
روایت دوم :
هدینه میگوید که حدثت هذا الحدیث به زراره و فضیل حدیث کردم و آنها نسبت به این حدیث صحبتی نکردند اما مطلبی را از امام باقر (علیه السلام) در جهت این حکم گفتند :
این روایت معتبر است که عن ابی جعفر (علیه السلام) انه قال ما نهی الله عزوجل عن شیئ الا وقد عصی فیه . حتی لقد نکحوا ازواجا النبی من بعده . ثم قال ابو جعفر (علیه السلام) لو سئلتهم عن رجل تزوج امراهً فطلقها قبل ان یدخل بها اتحل لابنه فقالوا: لا
خدا از چیزی نهی نکرده مگر اینکه در آن معصیت شده است تمام اوامر و نواهی خدا معصیت شده، تا این حد که با ازواج رسول الله که صریحا بازدواج با ازواج ایشان که در قرآن نهی شده ازدواج کردند و حضرت در حدیث و کلامشان به دو زن عامریه و کندیه که در موردشان معصیت شد بعضی با آنها ازدواج کردند اشاره نموده است . اینها نکاح کردند و نکاحشان حرام بود، اگر از مردم بپرسیدکه اگر شخصی با زنی ازدواج کند و قبل از دخول طلاق دهد آیا این زن بر مردان حرام است ؟همه میگویند :بله.
اگر این چنین است، حرمت رسول الله بیشتر است، پس بحسب روایات که در ذیل آیه وارد شده است مورد همین مسئله است که بعده بعد وفات ایشان است که ازدواجشان جایز نبوده ولو ازدواجشان و طلاقشان در زمان حضرت باشد .
روایت سوم :
روایتی دیگری هم در همین باب وجود دارد : عن زراره عن ابی جفعر (علیه السلام) نحوه، و قال فی حدیثه و لا هم یستحلون عن یتزوج امهاتهم ان کانوا مومنین و ان ازواج رسول الله مثل امهاتهم .
شبیه این روایت از امام (علیه السلام) به آیه ای اشاره میکنند که ازواجه امهاتهم کما اینکه تزویج با امهات حرام است تزویج با ازواج ایشان هم حرام است، در حرمت تزویج فرقی ندارد مطلقه باشد و یا تا آخر زندگی کرده باشند.
هبه المراه للنبی من خواص النبی(صلی الله علیه وآله وسلم):
یکی از خواص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در نکاح بود، جهت دیگر یعنی امتیاز دیگری که از پیامبر شمرده شده است مسئله ی هبه المراه نفسها للنبی، از چیزهایی که در فقه از خواص ایشان است اگر زنی خودش را به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هبه کند وهبت نفسی لرسول الله این احتیاج به مهر و خطبه ندارد، این از استثنائات است که در آیه کریمه به این مطلب تصریح شده است درآیه 50 سوره احزاب :
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آَتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا ( الأحزاب : 50 )
از اینجا شروع میشود آیه که سیاق آیه در مقام اظهار امتنان بر پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و مسائل اینچنینی است، آن زنهایی که ما برای تو حلال کردیم، و ما .........این ملک یمین تو که از کنیز ها بدست آمده است، و بنات .......در این دختران عمه و خاله و .... اشاره به زنان قریش است که کسانی که اهل یک قبیله هستند آنها را به دختر عمو و عمه و ... تعبیر میکنند و بنات خالک و خالاتک اشاره به قبیله بنی زهره است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از ناحیه مادرشان که آمنه است از بنی زهره هستند که اشاره به دختر دایی ها و دختر خاله ها تعبیر شده است احتمال دارد اینچنین باشد .
وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ :
باز ما بر تو حلال کردیم زن مومنه ای را که خودش را به تو هبه کند التفات از خطاب به غیبت است نگفته است که وهب نفسها لک این امتنانی است که جهت موقعیت نبوت و ... باعث میشود که ما این منت را بگذاریم بخاطر آن زحماتی که تو در راه رسالت میکشیدی.اگر نبی میخواهد این را تزویج کند به هبه حلال میشود و این حکم خاصه برای توست و نه مومنین .
عامه و خاصه این را بعنوان خواص النبی مطرح کردند، در این ارتباط در متن شرایع و جواهر گفته از خواص النبی : منها العقد النکاح بلفظ الهبه ثم لا یلزمه مهر ابتداءا و لا انتهاءا که متن شرایع است و در جواهر هم هست و روایاتی هم در این زمینه آمده است .
وسائل ج 20 ص 264 ابواب عقد نکاح باب دوم باب عدم عقد النکاح بلفظ الهبه لغیر رسول الله .
صحیحه ی حلبی که روایت اول باب ما احل للنبی من النسا ص 387 قال سالت عن قول الله عزوجل یا ایها النبی انا احللنا لک ازواجک،(صدر حدیث محل بحث نیست)....قلت کم احل له من النسا؟ قال ما شاء من شیئ
احل له ان ینکح من عرض المومنین من غیر المهر و هی الهبه و لا تحل الهبه الا لرسول الله و اما لغیر رسول الله فلا یصلح نکاحٌ الا بمهر و ذلک معنی قوله تعالی : امراهً مومنهً وهبت نفسها للنبی
روایات دیگری هم در این زمینه هست، حکم خاصی است و در آن اختلافی نیست و بعنوان خواص النبی متعرض آن شدهاند، اختلافی نیست و عامه و خاصه قبول دارند اما بعضی خواستهاند استفاده کنند که ولو
پیغمبر به صیغه ی ازدواج هر زنی را تزویج کرده باشند لازم نیست به او مهر داده شود و برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مهر لازم نیست و اما این ضعیف است و کسی به آن قائل نیست و جایی که هبه کند این چنین بوده که گفتیم
اما اینکه این مطلب واقع شده یا خیر ؟
عن ابی جعفر (علیه السلام) قال جاء امره الی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فدخل علیه و هو فی منزل حفصه و المراه متلطفه متنشفه و فقالت یا رسول الله ان المراه لا تخطب الزوج و انا امراه و ایما لا زوج لی منذ له و لا ولد فهل لک من حاجه ؟فان تکُ فقد وهبت نفسی لک ان قبلتنی، فقال له رسول الله خیراً و دعا لها ثم قال یا اخت الانصار جزاکم الله عن رسول الله خیرا فقد نصرنی رجالکم و رغبت فیّ نسائکم .فقالت لها حفصه ما اقل ّ حیائک و نعمه من رجال و فقال رسول الله کفی عنها یا حفصه فانها خیرٌ منک رغبت فی رسول الله.......ثم قال للمراه ان تهبی فقد رحمک الله فقد اوجب الله لک الجنه لرغبتک فیّ و ............... سیاتی امری ان شاء الله، فانزل الله عزوجل: وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا، قال المعصوم فاحلل الله عزوجل هبه المراه نفسها لرسول الله و لا لیحل ذلک لغیره.
زن زیبا رو و شانه زده و لباس خوبی پوشیده بود.هیچ وقت زن به خواستگاری مرد نمی رود مقدمتا گفت.حضرت تشکر کردند از کل انصار. حفصه اعتراض کرد که چقدر به مردها رغبت داری چقدر کم حیا هستی....حضرت اعتراض کردند که او از تو بهتر است و برایش دعا کردند و گفتند ان شاء الله میآیم به پیشت و..... سپس این آیه نازل شد .........
[1] اصول کافی ج 5 کتاب نکاح، ص 421
[2] کافی ص 568 نوادر الکافی اصطلاح نوادر به بابی است که مراد نادر اصطلاحی نیست بلکه ابوابی که روایات کشکول وار جمع میشود و در باب خاصی آن را ذکر نمی کند در نوادر ذکر میکنند نوادر احمد ابن عیسی یعنی کشکول روایاتش .