< فهرست دروس

درس تفسیراستاد محمد مروارید

90/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ علیه فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ حَكيمٌ [1]
 دیدگاه مرحوم امام (ره)
 ایشان در کتاب طهارت شان ذیل آیه شریفه انما المشرکون نجس می فرماید:
 ثمّ إنّه قد استدلّ على‌ نجاستهم بقوله تعالى‌ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ
 و يمكن تقريبه بنحو لا يرد عليه بعض الإشكالات: و هو أنّ المستفاد من كلمة الحصر و حمل المصدر؛ أنّ المشركين ليسوا إلّا حقيقة النجاسة بالمعنى المصدري، و هو مبني على الادعاء و التأوّل، و هو لا يناسب طهارتهم و نظافتهم ظاهراً التي هي بنظر العرف أوضح مقابل للنجاسة و أظهره، فلا يجوز الحمل على القذارة الباطنية: من كفرهم أو جنابتهم؛ لبشاعة أن يقال: «إنّ الكافر ليس إلّا عين القذارة، لكنّه طاهر نظيف في ظاهره، كسائر الأعيان الطاهرة».
 بل لو منع من إفادة كلمة «إنّما» الحصر، يكون حمل المصدر الدالّ على الاتحاد في الوجود، موجباً لذلك أيضاً، كما لا يخفى على العارف بأساليب الكلام.
 بیان مطلب :
 ما می توانیم این قول خداوند را تقریب کنیم بر مدعا به گونه ای که ناظر بر رد بعض اشکالات باشد.
 تقریب اول : مستفاد از کلمه حصر (انما) و مستفاد از حمل مصدر این است که مشرکین حقیقت نجاست هستند . واین مبنی بر یک مطلب بلاغی است وآن اینکه اینها به گونه ای نجسند که گویا مصدر نجاست هستند. واین مناسبت ندارد با این مطلب که بگوئیم خباثت باطنی دارند ولی در ظاهر نظیف می باشند پس جایز نیست حمل بر نجاست باطنی شود به خاطر مستهجن بودن آن که خداوند بفرماید کافر نیست مگر عین نجاست بعد بگوید مراد باطن مشرکین است. از طرفی می گوئیم اگر انما هم نبود همین حمل مصدر بر ذات موجب برای نجاست اصطلاحی می شد. بنابر تا این قسمت قذارت باطنی را رد می کنند.
 بعد می فرماید:
 نعم، لو قرن الكلام بدعوى‌ أُخرى: هي دعوى أنّ المشركين ليسوا إلّا بواطنهم، لكان لإنكار الدلالة وجه، لكنّها على‌ فرض صحّتها خلاف الأصل.
 اگر ادعا شود که مراد از مشرکین یعنی بواطن آنها ،روح وقلب شان که در این صورت می توان قائل به انکار نجاست شد. لکن بر فرض صحت خلاف اصل است چون وقتی می گوئیم مشرک یعنی روح وجسم مشرک .
 در ادامه دومین قذارت را بیان می کند:
 و الحمل على القذارة الصورية العرفية غير جائز؛ لعدم مطابقته للواقع إن أُريد الحقيقة، فلا بدّ من ارتكاب تجوّز؛ و هو دعوى: أنّه من هو نظيف بينهم كالعدم، و هي لا تصحّ إلّا إذا كان النظيف بينهم نادراً يلحق بالعدم، و هو غير معلوم، بل معلوم العدم. مع أنّ المجاز خلاف الأصل، و لا قرينة عليه.
 نمی توان گفت مراد از آیه قذارت عرفی است چون مطابق با واقع نیست زیرا افراد مشرک ممکن است خیلی نظیف باشند. ناگزیر باید مجاز گوئی نمود که چون اکثر کثیف اند حمل بر همه می شود این هم صحیح نیست زیرا مجاز وقتی است که بین معنای حقیقی ومجازی علاقه باشد که در اینجا نیست. بنابراین نجاست عرفی هم رد شد.
  رد نجاست عرضی:
 و كذا إن أُريد نجاستهم عرضاً لا بدّ من ارتكاب التجوّز، و هو أيضاً خلاف الأصل لو فرض كثرة ابتلائهم بحدّ تصحّح الدعوى‌.
 مضافاً إلى‌ أنّ دعوى كونهم عين النجاسة بالمعنى المصدري أو حاصله، أيضاً لا تتناسب في النجاسة العرضية إلّا في بعض الأحيان، كما لو تلوّث جميع البدن تحقيقاً أو تقريباً، و إلّا فمع الملاقاة ببعض البدن لا يصحّ دعوى أنّه عين القذارة، و تلوّث جميع أفراد المشركين أو أكثرهم بنحو تصحّ دعوى أنّ جميعهم نجاسة و نجَس بالفتح معلوم العدم. مع أنّ المجاز خلاف الأصل.
 ایشان می فرماید : اینجا هم مانند نجاست عرفی ناچار هستید مرتکب مجاز گوئی شویدکه خلاف اصل است
 واز طرفی مصدر تناسب با نجاست عرضی ندارد مگر در بعض احیان تمام بدن آنها والا در صورت ملاقات بعض بدنشان با لحم خنزیر نمی توان حمل بر عین نجاست نمود.
 نتیجه:
 فتحصّل ممّا ذكر: أنّ حمل الآية على‌ إرادة القذارة المعنوية فقط، غير صحيح لا يناسب البلاغة، و حملَها على القذارة العرفية حقيقة، غير موافق للواقع، و على التأوّل غير صحيح، و مع فرض الصحّة مخالف للأصل، و كذا على القذارة العرضية.. فبقي احتمال أن يكون المراد به النجاسة الجعلية الاعتبارية.


[1] توبه/28

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo