< فهرست دروس

درس تفسیراستاد محمد مروارید

91/01/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 درتفسیر آیه مبارکه گفتیم بر فرض نجس بودن مشرکين آیا اين مشرك شامل اهل كتاب می شود یا نمی شود؟ آیات را در باره عقايد اهل كتاب تقسیم بندی نمودیم. دسته اول گذشت.
 دسته دوم آیات: يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في‌ دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‌ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكيلا [1]
 از اين دسته است لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليم [2]
 تفسير آيه
 درذیل آیه لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ ...صاحب مجمع می فرماید: و القائلون بهذه المقالة جمهور النصارى من الملكانية و اليعقوبية و النسطورية لأنهم يقولون ثلاثة أقاليم جوهر واحد أب و ابن و روح القدس إله واحد. [3]
 مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه می فرماید: لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ" يعنى يكى از سه چيزى كه بترتيب عبارتند از: 1- پدر 2- پسر 3- روح، يعنى كلمه اللَّه بر هر يك از اين سه چيز منطبق است، چون در ابواب مختلف انجيل‌ها زياد به چشم مى‌خورد اينكه: اب، اله است، ابن، اله است و روح، اله است. و در همين انجيل‌ها است كه: اله در عين اينكه يكى است سه چيز است، و مثال مى‌زنند به اينكه كسى بگويد: زيد فرزند عمرو، انسان است، كه در اينجا نيز يك چيز سه چيز است، زيرا در مثال بيش از يك حقيقت چيزى نيست، و در عين حال هم زيد است و هم پسر عمرو و هم انسان، و غفلت كرده‌اند از اينكه اين كثرت و تعددى كه در وصف است اگر حقيقى و واقعى باشد لا بد موصوف هم متعدد خواهد بود، كما اينكه اگر موصوف حقيقتا واحد باشد قهرا كثرت و تعدد اوصاف اعتبارى خواهد بود، و محال است كه يك چيز در عين اينكه يكى است سه چيز باشد، عقل سليم اين معنا را نمى‌پذيرد.
 عجيب اينجا است كه بسيارى از مبلغين مسيحى به اين حقيقت اعتراف كرده و در باره اين عقيده كه جزو اوليات دين مسيح است مى‌گويند: اين مطلب از مسائل لا ينحلى است كه از مذاهب پيشينيان به يادگار مانده، و گرنه بحسب موازين علمى درست در نمى‌آيد.
  ما با كمال تعجب از آنها مى‌پرسيم با اين اعتراف پس چرا دست از آن بر نمى‌داريد. [4]
 دسته سوم: وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‌ الْمَسيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ [5]
 در ابتدا بحثی داریم راجع به اینکه عزیر چه کسی بوده است و اینکه آیا چنین اعتقادی(عزیر ابن الله) در منابع بهود آمده است یا نه؟ یا اینکه قرآن از باب اینکه آنها زیاده روی کردند و از باب احترام و تشریفات است در مقام ایشان. علامه طبا طبایی در المیزان داستانی از عزیر نقل می کند: كلمه" عزير" نام همان شخصى است كه يهود او را به زبان عبرى خود" عزرا" مى‌خوانند، و در نقل از عبرى به عربى اين تغيير را پذيرفته است، هم چنان كه نام" يسوع" وقتى از عبرى به عربى وارد شده به صورت كلمه" عيسى" درآمده، و بطورى كه مى‌گويند كلمه" يوحنا" ى عبرى در عربى" يحيى" شده است.
 و اين عزرا همان كسى است كه دين يهود را تجديد نمود، و تورات را بعد از آنكه در واقعه بخت النصر پادشاه بابل و تسخير بلاد يهود و ويران نمودن معبد و سوزاندن كتابهاى ايشان بكلى از بين رفت دوباره آن را به صورت كتابى برشته تحرير درآورد. بخت النصر مردان يهود را از دم تيغ گذرانيد و زنان و كودكان و مشتى از ضعفاى ايشان را با خود به بابل برد و نزديك يك قرن در بابل بماندند، تا آنكه بابل به دست كورش كبير پادشاه ايران فتح شد و عزرا نزد وى رفته و براى يهوديان تبعيدى شفاعت نمود. و چون عزرا در نظر كورش صاحب احترام بود، تقاضا و شفاعتش پذيرفته شد و كورش اجازه داد كه يهود به بلاد خود باز گردند و توراتشان از نو نوشته شود. و با اينكه نسخه‌هاى تورات بكلى از بين رفته بود عزرا در حدود سنه 457 قبل از ميلاد مسيح مجموعه‌اى نگارش داد و بنام تورات در ميان يهود منتشر نمود.
 صرفنظر از اينكه همين مجموعه هم در زمان" انتيوكس" پادشاه سوريه و فاتح بلاد يهود، يعنى در حدود سنه 161 قبل از ميلاد باز بكلى از بين رفت، حتى مامورين وى تمامى خانه‌ها و پستوها را گشته، و نسخه‌هاى مجموعه عزرا را يافته و سوزاندند و بطورى كه در تاريخ ضبط شده در منزل هر كس مى‌ديدند صاحب آن را اعدام و يا جريمه مى‌كردند، الا اينكه يهود بهمان جهت كه عزرا وسيله برگشت ايشان به فلسطين شد، او را تعظيم نموده و به همين منظور او را پسر خدا ناميدن. از این داستان فهمیده می شود که پسر خواندن عزیر از باب تشریفات بوده است.
 در دسته دیگری از آیات رسما می گویند الله هو مسیح ابن مریم. لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسيحُ يا بَني‌ إِسْرائيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصار [6] طبق این آیه اهل کتاب مشرک هستند. در مورد اینکه آیا همه نصاری می گویند که مسیح الله است در کتاب مجمع البیان امده این اعتقاد مربوط به فرقه یعقوبیه است در المیزان هم همین مطلب بیان شده است منتها در ادامه می فرمایند ظاهر آیه این است که قائل به این مطلب همه مسیحیان می باشد.
 
 


[1] نساء/171
[2] مائده/73
[3] طبرسی،فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص354
[4] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج6، ص102
[5] توبه/30
[6] مائده/72

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo