درس تفسیراستاد محمد مروارید
92/01/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: معني و مراد از «كعبين» در آيه شريفة
قال الله تعالی: ﴿وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ [
[1]
]
بحث ما با أهل سنّت تمام شد و فعلا بحث ما درباره «إلی الكعبين» است. مباحثي در اين آيه مباركه وجود دارد:
معناي «إلی الكعبين» و مراد از آن:
لغويين در معناي آن اختلاف دارند، علماء شيعه نيز اختلاف دارند اگر چه مشهور يك قول دارند. روايات هم در اين باره مختلف وارد شده است.
أمّا أقوال لغويين:
مصباح المنير كأنّ خودش را از عالم لغوي بودن عزل كرده است و با اين تعبير ميگويد: «ذهب الشيعة إلى أنّ الكعب في ظهر القدم» اين حرف ايشان اجمال دارد كه كجاي پشت پا منظور است.
در نهاية ابن أثير آمده است: «أنّ قوما ذهبوا إلى أنّهما الكعبان اللذان في ظهر القدم».
در قاموس آمده است: «الكعب: كلّ مفصل للعظام، والعظم الناشز فوق القدم، والناشزان من جانبيها» [
[2]
].
أمّا أقوال فقهاء شيعة:
مشهور فقهاء شيعه مانند سيّد مرتضی در كتاب انتصار و شيخ طوسي در كتاب خلاف كه ادعاي اجماع كرده، و مرحوم محقق در دو كتاب شرايع و معتبر، قائلند كه كعبين به اعتبار رجلين، آن برآمدگي وسط پا است، آن استخوان عظم ناتي يعني نطو و علو دارد. محقق در معتبر فرموده: اين مذهب فقهاء أهل بيت عليهم السلام است. عبارت: «الكعبان هما العظمان الناتيان في وسط القدم» كه از آن تعبير به قبة القدمين ميشود، زيرا هر چه كه داراي علو است يسمّی كعباً، لذا از همين باب به كعبه، كعبه ميگويند.
در بين علماء سرآمد مخالف با مشهور، علامة حلّي است كه در مقابل مشهور است و ميفرمايد: كعب يعني همان مفصل، مفصلي كه بين ساق و قدم قرار گرفته است. و جالب اين است كه ايشان كلمات علماء إمامية را در رابطه با تفسير كعبين به فتواي خودش برگردانده، و ميگويد ايشان نيز حرف من را ميزنند. مثلا در كتاب تذكرة ميفرمايد: «الكعبان هما العظمان الناتيان في وسط القدم، وهما معقد الشراك (محلّ بستن بند كفش) أعني مجمع الساق والقدم - ذهب إليه علماؤنا أجمع».
در كتاب مختلف ميفرمايند: «ويراد بالكعبين هنا المفصل بين الساق والقدم، وفي عبارة علمائنا اشتباه على غير المحصل».
أمّا روايات:
صحيحة أخوين يعني زرارة و بكير ابنا أعين، ذيلي دارد كه محلّ شاهد ما است و مستند قول علاّمة است:
وسائل ج1، ص 389، باب 15 من أبواب الوضوء، ح 3: «فقلنا أين الكعبان؟ قال: هاهنا، يعنى المفصل دون عظم الساق، فقلنا: هذا ما هو؟ فقال: هذا من عظم الساق والكعب أسفل من ذلك».
در اينجا كلمه دون ممكن است مراد غير عظم ساق باشد كه منطبق ميشود اين مفصل به دوتا مفصل چون پا دو مفصل دارد، چنانكه آيت الله خوئي نيز متعرض آن شدهاند. آن دو مفصل، يكي از آن دو همان مفصل معروف و مشهور يعني بعد از استخوان ساق است. و مفصل ديگر را كه مرحوم خوئي فرموده ميتواند مفصل باشد، آن انتهاء استخوانهاي انگشتان پا است كه متصل به قبة القدمين است.
مرحوم خوئي اين حديث را توجيه فرمودهاند كه: مراد از مفصل در اين حديث آن مفصل مشهور نيست، به اين ترتيب جمع كردهاند بين اين حديث و دو حديث ديگر. پس خود اين حديث يا بايد بگوييم مجمل است پس از مرتبه استدلال ساقط است چون كلمه دون دو احتمال دارد: يكي مراد غير باشد كه غير اين منطبق بر دو فصل است، و يكي اينكه مراد همين مفصل مشهور باشد كه مرحوم علاّمة ميگويد.
اگر خواستيم از اين اجمال خارج شويم بايد متمسك به توجيه مرحوم خوئي بشويم يعني دون را به معني غير نگيريم و بعد به قرينه ديگري هم كه در ذيل رواية آمده «والكعب أسفل من ذلك» اين أسفل از قوزك، همين قبة القدمين است زيرا قوزك با مفصل فاصلهاي ندارد چون مفصل خطّ موهومي است كه متصل به قوزك است، آن كه فاصله دارد همان قبة القدمين است. ايشان ميفرمايد به اين قرينه كه «الكعب أسفل من ذلك» مراد از صحيحة أخوين همان مراد مشهور است.
وصلّی الله علی محمّد و آله الطاهرين.
[1] - سورة المائدة، آية 6.
[2] - القاموس المحيط، للفيروز آبادي، ج 1، ص 124.