< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/01/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 احكام اعيان نجسه
 درباره احکام اعيان نجاسات بحث مي کرديم ديروز درباره ملحقات مني بحث کرديم که عبارت است از مذي و ودي و وذي اولا اين سه عنوان را مذي و ودي و وذي را به عنوان مفردات مسئله را شرح داديم و فرقش را گفتيم و بعد از مذي را هم اجماعا و نصا بيان کرديم که مذي نجس نيست ناقض وضو نيست اجماعا و نصا رسديم به ودي و وذي مذي بللي بود که از انسان در اثر شهوت بيرون مي ايد ودي بللي بود که بعد از بول بيرون مي ايد وذي را گفتيم از هبائل شيطان و وساوس يا بيماري است گفتيم ريشه لغوي ندارد احتمال تصحيف وجود دارد ولي روايت امده و در لغات هم ضمني بحث شده معناي وذي همان بللي که بر اثر عدم تعادل جسم از انسان بيرون مي ايد حکم مذي را که گفتيم
 حكم وذي و ودي
 الان حکم ودي و وذي هم مخفف جائز است تلفظش هم. مثقل حکم اين دو عنوان همان طوري که مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد شکي در طهارت اين دو بلل در فقه وجود ندارد ايشان مطلب را در کتاب جواهر جلد 5 صفحه 299 بحث مي کند و مي فرمايد که اصحاب نجاست را حصر کرده اند به اشياء‌ثلاث يا رطوبات ثلاثه ياما يخرج من الانسان که سه قسمش را نجس اعلام کرده اند که بول و غائط و مني هست و بعد هم مي فرمايد که خون هم همين طور اما بقيه بلل و رطوبات در فهم اصحاب و فتواي اصحاب حکم به طهارت است شک در اين رابطه بين اصحاب وجود ندارد فقط درباره مذي از ابن جنيد بود که شرحش را داديم
 نصوص دال بر طهارت ودي و وذي
 نصوص هم در اين رابطه مي فرمايند در حد استفاضه هست و از جمله اين نصوص که دلالت مي کند بر طهارت ودي و وذي صحيحه زراره کتاب وسائل جلد 1 ابواب نوقض وضو باب دوازده حديث دو عنه عن ابيه عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن حماد عن حريز عن زراره از صحيحه اعلايي است اجلا و ثقات هستند عن ابي عبدالله عليه السلام قال ان سال من ذکر کشي من مذي او ودي و انت في الصلاه فلا تغسله و لا تقطع له الصلاه و لا تنقض له الوضو فانما ذلک بمنزله النخامه و کل شي خرج منک بعد الوضو فانه ‌او البواصيل و ليس بشي فلا تغسله من ثوبک الا ان تقذره وسخي يا چرکي ظاهري اين ها نجس نيستد
 سه نكته در طهارت ودي
 سه تا نکته نکته اول استبراء‌شرط طهارت است طبق نصوص بللي که بعد از مني خارج مي شود اگر استبراء‌نشده باشد محکوم به نجاست است استصحاب نجاست است و بللي که بعد از بول خارجب شودو باز هم قبل از استبراء‌باشد محکوم به نجاست است کسي تطهير کرد اما استبراء نکرد وضو گرفت حين وضو يا بعد از وضو بللي احساس کرد نجس است و ناقض است حکم به بول مي شود اما بعد از استبراء‌از بول يا استبراء‌به مني حکم به طهارت است و اختلافي بين فقهايي ال البيت وجود ندارد نصوص هم در حد استفاضه است
 مذي نزد ابنا عامه محكوم به نجاست است و دليل انها
 علي عکس ما عند ابناء‌العامه حنابله و شافعي مي گويد نجس است مذي را مي گويد نجس است دليل بر نجاستش هم استحسان است مي گويد از مخرج مني امده و الوده شده و ما در بحثهاي قبلي گفتيم که باطن نه نجس است و نه منجس اشياء‌نجس باطن منجس نيست و اجزاي باطن نجس نيست تا باطن است که حکم نجاست را ندارد و حکم مساس هم ارتباط ثابت نيست در روايت هست که خارج مي شود از غير مخرج مني وبعد که بيرون امده نه مني هست نه بول يک بللي است انسان منافذ بدنش ممکن است بللهايي داشته باشد مثل عرق يا اخلاط سينه مشکلي ندارد
 سوال در هر سه تا قائل به نجاست هستند جواب عمدتا درباره مذي و اما بعد از که گفتيم اين مذي و ودي مذي که روايات خاص و کثير را داشت که گفتيم ودي را هم اينجا به صراحت ديديم روايت صحيحه سند درست دلالت کامل مي فرمايد ذلک بمنزله المخامه مثل اخلاط و بصاق و اين چيزهاست حکم نجاست بار نمي شود نمازت را قطع نکن ناقض نيست و نجس هم نيست دلالت هم کامل بود مضافا بر اين سيد الاستاد در تنقيح جلد 2 صفحه 418 مي فرمايد که اصل هم طهارت است ما براي اشياي نجس نياز به دليل اثباتي داريم اينها دليل ندارند دليل نجاست براي همان موارد سه گانه امده دليل بر نجاست نداريم اصل هم خودش طهارت است و قاعده طهارت هم که تاکيد مي کند مضافا بر اين روايات ديگري هم داريم که بعد از فراز بعدي نقل مي کنيم يک روايتش را ديروز نقل کرديم روايت شش همين باب مرسله ابن رباط که در انجا ان سه تا بلل معنا شده و مي فرمايد و اما الودي و هو الذي يخرج بعد البول و اما الوذي فهو الذي يخرج من الادواء‌و لا شي عليه ادواء‌جمع داء‌بيماري در همان روايت قبلي روايت زراره خوانديم که من الهبائل واو بواصير هبائل جمع هبل هبول است هبائل جمع هباله است هباله و شبکه از دامهاي شيطاني است هبائل الشيطان اين تعبيرها درباره ودي و وذي در روايات اما سيد يزدي مطلب ديگري را هم ميفرمايد که اين را ذکر کنيم و بعد رواياتي هست که ودي و وذي را بيشتر پوشش مي دهد مي فرمايد و اما المذي و الودي و الوذي فطاهر من کل حيوان الا نجس العين معلوم است که حيوان نجس کل رطوباتش نجس است شکي در ان نيست از ضروريات است و کذا رطوبات الفرج و الدبر ما عدا البول و الغائط اين رطوبات فرج را که مي گويد نجس نيست بخاطر نصوص خاص که در اين رابطه داريم و نصوص عام نص خاص صحيحه ابراهيم بن محمود از اقا امام رضا کتاب وسائل الشيعه جلد 2 باب 55 از ابواب نجاسات حديث1 در اين صحيحه امده است متنش اين است سالت اباالحسن الرضا عليه السلام عن المراه عليها قميصها او ازارها يصيبها من بلل الفرج و هي جنب اتصلي فيه قال اذا اغتسلت صلت فيه يعني بعد از استبراء‌بعد از غسل باشد که از حالت جنابت بيرون بيايد دلالت اين روايت بر مطلوب دلالت ويژه است يعني اين روايت مخصوص درباره رطوبات قبل مرئه امدهمي فرمايد و کذا رطوبات الدبر اين هم رطوباتي است که دليلي بر نجاستش نداريم اصل طهارت است و دليل خاص هم براي طهارت رطوبات دبر مي تواند همان صحيحه زراره باشد که فرمود وکل شي خرج منک بعد الوضو اين روايت هم دلالت مي کند بر اين که رطوبات دبر نجس نيست مضافا بر اين ما رواياتي داريم در همين وسائل جلد 2 ابواب نواقض وضو باب 13 رواياتي داريم که دلالت دارند بر طهارت بلل مشتبه خارج از مخرجين بعد از استبراء‌از جمله اين روايات همين باب 13 حديث اول صحيحه عبدالله ابي يعفور که شيخ نجاشي مي فرمايد ثقه ثقه سند بسيار خوب است نياز به شرح ندارد قال سالت اباعبد الله عن رجل بال ثم توضو ثم قام الي الصلاه ثم وجد بللا قال لا يتوضو انما ذلک من الهبائل سند که صحيح بود روايت هم مي فرمايد که کسي که وضو گرفت و به نماز مشغول شد بللي احساس کرد مي فرمايد که اين بلل نافض وضو نيست نمازش را ادامه بدهد نجس هم قطعا هم نيست روايت دوم در همين باب حديث شماره 3 اين حديث هم صحيحه حفص بن بختري است محمد بن ابي عمير عن حفص بن بختري عن ابي عبدالله عليه السلام في الرجل يبول قال ينترح ثلاثا ثم ان سال حتي يبلغ سوق فلا يبالي سوال شد از امام صادق که کسي که بول بکند چه دستوراتي دارد اقا فرمود خلطات ثلاثه استبراء پس از ان اگر چيزي از مجرا سيلان بکند تا انجا که بيرون بريزد قطراتي باشد اشکالي ندارد به ان بلل اعتناء‌نبايد بشود در مجموع المتحصل مذي و ودي و وذي مضافا بر اينکه دليلي بر نجاستش وجود ندارد مورد اجماع اصحاب هم طهارت اين بللها وجود دارد نصوصي مختلفي دال بر طهارت امده يک طائفه نصوصي که اختصاص به طهارت مذي دارد يک طائفه نصوصي که دلالت بر طهارت وذي و ودي دارد يک طائفه هم نصوصي که دلالت بر طهارت کل بلل خارج از مخرجين ما عدا البول و الغائط دارد حکم منصوص مفتا به مجمع عليه بلا اشکال و لا شبهه اين حکم را تا اينجا بحث کرديم و کامل شد
 نكته اخلاقي
  اما يکي دو تا حديثي عرضه مي داريم امير المومين علي عليه السلام عباد الله ان احب عباد الله اليه من اعانه الله علي نفسه نهج البلاغه شرح اقاي دشتي خطبه 87 معناي اين جمله خيلي عميق است محبوبترين بندگان خدا ان بنده اي است که خداوند اورا در مبارزه با نفسه کمکش مي کند اعان الله علي نفسه يعني کسي که با نفسش مبارزه مي کند خدا کمکش مي کند مي گويد المومن کيس از مجموع روايات و نصوص استفاده مي شود مثل شده است براي اهل علم من کان الله معه کان الله معه که برگفته است از ان تنصر الله ينصرکم باشد يک تجربه براي مبارزه با نفس ادم که قيام بکند غرضش تظاهر نباشد که خطرناک است تظاهر حتي مي گويند ادم تواضع کند که بگويد چقدر ادم خوبي است لله که مبارزه بکند از خدا کمک بخواهد کمکش مي کند اوصافي را نقل مي کند در همين خطبه يک جمله از اوصاف مي گويد اين را معنا کنيم مي فرمايد که من به اين مضمون تخلي عنه الهموم الا هما واحدا ادمي که اينجوري بود مبارزه با نفسش داشت هم و غم دنيا ندارد مگر يک غم مومن يک غم دارد غمش عدم حضور اقاست تمام غم و هم مي رود کنار الا هم واحد اينقدر غم واحد مومن غصه ندارد غصه ما اين است که اقايمان در عالم ظاهر در عالم حس و شهود ما حضور ندارد حضور دارد ظهور ندارد اين غم است مومن اگر غم بشود اين ديگر يا غم نمي ايد يا اگر بيايد اثر ندارد
 سوال غم مي ايد جواب مومن بشره في وجهه و حزنه في قلبه حزن همين است دنيا طبعش اين است ساختار است الدنيا دار بالبلاء‌محفوفه روايت هم باز هم از مولا اميرالمومين حکمت 350 لظالم من الرجال ثلاث علامات يظلم ما فوقه بالمعصيه و ما دونه بالغلبه و يظاهر القوم الظلمه پشتيباني مي کند گروه ظالمين را مصداق اصلي وهابي هاست ومصداق وهابي ها همين ال سعود است اينها معصيت خدا مي کنند معصيت اولياء‌الله مي کنند ظلم مي کنند ظلم به نفسشان مي کنند به خاطر اينکه معصيت مي کنند عدم اعتقاد و عدم التزام به ولايت ائمه معصومين معصيت است مصداق بارزش اين است مصاديق ديگر هم هست کسي که اطاعت پدرش نمي کند احکام دينش را درست انجام نمي دهد ما دونه بالغلبه که که مسيطر و مسلط و از حکام جور است ويا فرد عادي است نسبت به زن و بچه اش نسبت به کساني که زير دستش هست سوم هم يظاهر پشتيباني مي کند گروه ظالمان گروه ظالمان ال خليفه است بلا شک ما که مخالفت سياست نيستيم و سياسي نيستيم اما مسئله به مذهب و ولايت ارتباط پيدا کند نمي شود بي تفاوت باشيم قطعا ال خليفه قوم ظلمه است قطعا ال سعود ظالم برجسته روزگار است و بدانند و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo