< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 اجرک الله يا بقيه الله بمصيبه جدتک فاطمه الزهراء‌اللهم صل و سلم علي فاطمه و ابيها وبعلها و بنيها و السر المستودع فيها و اللعنه علي اعدائها و ظالميها و قاتليها بعدد ما احاط به علمک
 ادامه بحث از لبن ضرع مراه متوفي
 خلاصه بحث ما درباره لبن ضرع ‌مراه ميت در اين باره حقيقت اين است که لبن ضرع ‌مراه که ميت باشد بلا خلاف طاهر است. اشکالي در اين رابطه بين فقها وجود ندارد.
 ادله طهارت
 مطلب انقدر مورد اجماع و توافق است که بحث از لبن ضرع ‌مطرح نمي شود.
 تسالم
  دليل اول در اين رابطه تسالم اصحاب که کاد ان يکون ضروريا
 فحواي نصوص مربوط به ماکول اللحم
 دليل دوم فحواي روايات دال بر طهارت لبن ضرع حيوان ماکول اللحم است ان نصوصي که انجا دلالت داشت بر طهارت لبن به اولويت قطعيه که همان فحواست دلالت مي کند بر طهارت لبن مراه ميت براي اينکه به طور قطع در شرع اسلام و طبق واقعيتهاي موجود بدن انسان در حالي که مسلمان باشد و در حالت ميت در بيايد پاک و نظيف و طاهر است و پاکيش نسبت به ميت حيوان قطعي واقعي و شرعي است. انسان موجودي است اشرف مخلوقات قابل مقايسه با حيوانات نيست. اشاره کوتاه: لقد کرمنا بني ادم انسان طبق بيان قران کرامت موهبتي از سوي خدا دارد که همه اين جهات را پوشش مي دهد
 نصوص خاص
  دليل سوم ما رواياتي که در ابواب غسل مس ميت و ابواب تکفين امده کتاب وسائل جلد 2 باب 32 از ابواب غسل مس ميت اين باب پنج تا روايت دارد در اين پنج تا روايت بيان شده است که اگر از ميت بعد از غسل چيزي خارج بشود. روايت سوم که عبارتش روشن تر و کوتاه تر است. عن ابن ابي عمير عن بعض اصحابنا عن ابي عبد الله عليه السلام روايت معتبر است چون خود ابن ابي عمير خصوصيت ويژة دارد که شيخ در عده مي فرمايد که ايشان ارسالش و اسنادش ثقه است لا يرسل و لا يسند الا عن ثقه روايت ديگر هم مسند است اولي هم مسند است من اين روايت ابن ابي عمير را انتخاب کردم عبارت کوتاه و صريح امام صادق فرمود اذا خرج من الميت شي بعد ما يکفن فاصاب الکفن قرف منه اين خرج من الميت ظهور در خرج من المخرجين است و بعد اگر از ميت چيزي خارج بشود به کفن برسد همان مقدار کفن را ببريد غسل مجددا لازم نيست مولي در مقام بيان است بعد از کفن مراه مضرعه اگر از دنيا برود ازضرعش لبن خارج مي شود درباره لبن ضرع ‌امام اشاره اي نفرموده از اين ترک استفصال استفاده ميشود طهارت لبن ضرع ‌مراه ميت روايت ديگر در ابواب تکفين باب 24 و باب 25 که همين روايت باب 25 حديث اول را بخوانيم که دلالتش صريح و عبارت مختصر است محمد بن علي بن الحسين رضي الله عنه قال قال الصادق روايت معتبر است المراه اذا ماتت نفساء ‌و کثر دمها ادخل الي الصره الي الادني او مثل الاديم و تنقح دلالت اين روايت از دلالت روايت اولي کامل تر است نفساء ‌شير مي دهد شير جريان دارد جريان شير هست امام فقط فرموده است که همان دمي که جريان با اديم قديم بوده پوست دباغي شده خوب ان موقع پارچه کم بوده دلالت داردکه اگر خروج لبن اشکال داشت مورد قطعا از مواردي است که در معرضيت خروج لبن است با اين امام اشاره اي نکرده است استفاده مي شود که لبن ضرع مراه طاهر است اين مطلب را کامل کرديم که جلسه قبل کامل نشده بود از اين جهت اين را مجددا براي شما شرح داديم
 مسئله جديد پشم گوسفند مردار
 از اينجا مسئله ديگري را سيد مطرح مي کند که محل ابتلا هم هست برنامه استثنا که تمام شد مستثنيات را که گفتيم که ان موارد بود يک فرعي نسبت به مستثنيات
 جز ونتف پشم گوسفند
 و ان طريقه استفاده از پشم حيوان ميته ايا بايد به جز باشد فقط يا با نتف هم مي شود توهمي وجود دارد نسبت داده شده است به شيخ طائفه اما نسبت ما را نديده ايم که واقعيت داشته باشد که پشم گوسفند مردار بايد از طريق جز بريدن الان مرسوم دستگاه ماشين است يا قيچي اما کندن جائز نيست چون 1. کندن بن مو از ميته اجزايي با خود بر مي دارد اجزاء‌تحله الحياه است و نجس و ميته هست قطعا 2. روايتي است در وسائل جلد 16 ابواب اطعمه باب 33 از ابواب اطعمه محرمه حديث 7 روايت جرجاني که مي گويد در ان حديث امده است که صوف خسله بزغاله اي که تازه به دنيا امده جز بشود از نتف اسمي به ميان نيامده برداشت مي شود که جز که در نص امده موضوعيت داشتته باشد پس با نتف جايز نيست اين دو تا دليل معلوم است که هر دو دليل اساسي ندارد اما دليل عقلي و تحليل عقلي که نتف با بن خود اجزاي ميته بر مي دارد اولا يک استحساني بيش نيست و ثانيا بر فرض دارد خوني باشد خوب مي شورند و تطهير مي کنند اگر با نتف بود تطهير مي کنند بيشتر از اين چيزي نمي طلبد لازم نيست و اما روايت جرجاني اضطراب متني و سندي دارد اخرين چيزي که از ان روايت استفاده مي شود که درباره سخله که بزغاله لطيف الجلدي است نبايد شعرشان را بکنيد اذيت و ازار مضافا بر اينکه جز عمل متعارف است کندن غير متعارف است جز که انجا به کار رفته سمت و سوي عمل متعارف اشاره دارد و دليل بر انحصار نيست يويده که کندن کار مشکلي است
 حکم اجزاي صغار از بدن انسان
 مطلب ديگر که مورد ابتلا و از فروع است عملي هم هست حکم اجزاي صغار از بدن انسان مثل پوست لب و پوست بدن گاهي که خارش دارد پوست اطراف ناخن و دانه و بخاري که در بدن بوجود مي ايد و پس از خارج مي ريزد سجاده احيانا فرش و گاهي هم به لباس ادم مي گيرد گاهي دست با رطوبت به ان مي خورد چه حکمي دارد همه اين اجزاء اين ذرات صغار محل ابتلا است و بايد مسئله اش را روشن کنيم
 انسان چون در معرض اکل نيست محرم الاکل گفته نمي شود
 سوال و جواب اما درباره پاکي و طاهر العين بودن انسان شکي نداريم اين مطلب که شنيده ايد که انسان جزء‌محرم الاکل است اين يک اصطلاحي است بلا اساس چون انسان در معرض اکل نيست تا محرم و محلل درباره اش بيايد
  (و اگر انساني به معناي کلمه دو تا مقوم است يک افريده بديع است احسن تقويم قابليت دارد 2. ولايت الله و ولايت الرسول و ولايه الولي يا امير المومنين اين دو تا که امد مي شود انسان اين را نگوييد که دارد عرفاني صحبت مي کند اينها مسئله فقهي است تا کلمه توحيد را اقرار نکند انسان از لحاظ فقهي نجس است بعد انسان که کامل شد فرض کرديم که مسلمان است و کلمه توحيد را تا اخر که يک نکته را مرحوم قاضي مي گويد که کلمه توحيد تا ولايت اميرالمومنين کامل مي شود کلمه توحيد لا اله الا الله تنها نيست ولايت عين توحيد است ولايت يعني همان خط توحيدي همان يخرجهم من الظلمات الي النور)
 بنابراين پس از که انسان مسلمان بود و انسان بود پاکي انسان نسبت به يک مرده گوسفند فقها علما وجدانا قابل مقايسه نيست و اما پس از مردن يک نجاست عارضي روي ظاهر بدن عارض مي شود که تطهير بشود به حکم شرع بدن انسان پاک اما بدن حيوان را تطهير بکند پاک نمي شود انسان محرم الاکل نيست قابليت ندارد شما ديوار را نمي گوييد که نابيناست قابليت ندارد انهايي که در معرض اکل هستند گاو گوسفند انسان در معرض نيست لذا ساختار وجودي واقعي عقل دارد انسان روح دارد قابل مقايسه نيست يک مقدار فقهي عرفاني بگوييم اصلا بدن انسان پس از مرگ هم ان غسل تعبد است ولي در فقه امده که اجتناب کنيد نجاست از ان استفاده مي شود درفقه ميت ادمي تا غسل نداده است دست بزند بعد از سرد شدن غسل مس ميت دارد واگر دست با رطوبت يا لباس به بدن ميت با رطوبت قبل از غسل مس کند بايد تطهير کند
 سوال و جواب اولا از لحاظ فقهي دستور صريح است که قبل از برودت غسل مس ميت ندارد فتوا و نصا اما سوال شما که اما در نصوص اين تحليل عقلي اين است که چون تا وقتي که حرارت دارد بدن يک شائبه و پس لرزه اي از حيات هست امکان برگشت روح هم هست تا بدن گرم است عروق و خون در جريان است سد نمي شود امکان برگشت روح هم هست ووقتي که سرد شد روح ديگر بر نمي گردد و ميت بودن کامل مي شود غسل که امد دستور شرعي است يک نجاست سطحي بود مثل يک قطره بولي که روي پاي ادم بريزد و اثارش هم برود و اب کشيد و پاک شده اب نکشيد پاک نشده اولا برودت ميته که امد ممکن است بگوييم روي پوست يک حالاتي و يک وضعيتي پيش مي ايد يک نوع الودگي است يک نوع الودگي را با اب مي شود زدود لذا سه تا غسل قطعا يکي از اثر سدر و کافور پاک کنندگي هم هست اين مطلب اجزاي صغار که محل ابتلا هست گاهي با يک مقدار حجم زياد اين نجسند يا پاکند مي گوييم اجزاي ميته است و جزء‌مستثنيات نيست و جزء‌مستثنياتي که ذکر شده بود در نصوص اين اجزاء‌نيست و الان حکم به نجاست هم مشکل دارد دليل بر طهارت را بايد ذکر کنيم بنابراين ببينيم از لحاظ فقهي چه مي شود سيد الاستاد (ره) درباره اجزاي صغار مبان ازانسان مي فرمايد که قطعا محکوم به طهارت است البته قول به نجاست هم هست که مي گويند جزء‌ميته است و اين مطلب به طور کل مي توانيم بگوييم مورد اجماع فقهاست قول به نجاست بسيار ضعيف و نادر فتواي به نجاست طبق تتبع ناقص ديديم
 دليل طهارت اين اجزاء
 اما دليل بر طهارت اين اجزاء‌اولا دليل بر نجاست در اين مورد ادله ميته است مي فرمايد کتاب تنقيح جلد 2 صفحه 435 و 36 مي فرمايند ادله ميته اين موارد را شامل نمي شود انصراف دارد قطعا از عرف بپرسيد مي فهميد معناي ميته را و اين اجزاي صغار را عرف ميته نمي گويد و پس از که ادله ميته شامل نشددليلي بر حرمت و نجاست ديگر نداريم اين يک مطلب مطلب دوم مضافا بر اينکه ما خود اين اجزاي را که بما هي اجزاء مورد توجه قرار بدهيم دليل ديگري از ادله دال بر نجاست درباره اين اجزاء‌قطعا وجود ندارد پس به طور خلاصه عدم شمول ادله ميته دو عدم دليل بر نجاست اما شيخ انصاري (ره) براي اثبات طهارت اين اجزاء‌به صحيحه علي بن جعفر عليهما السلام تمسک فرموده اند کتاب وسائل جلد 2 باب 63 از ابواب نجاسات حديث 1 اين حديث هم صحيحه است محمد بن علي بن الحسين باسناده عن علي بن جعفر انه سال اخاه موسي بن جعفر عن الرجل يکون به الثالول او جرح هل يصلح ان يقطع الثالول و هو في صلاته او ينطف بعض لحمه من ذلک الجرح و يطرحه قال ان لم يتخوف ان يسيل الدم فلا باس دلالت اين روايت بر مطلوب به چه صورت است وجه دلالت را اينگونه اورده اند که کندن پوست بدن يا پوست دانه ثالول دانه هايي که در بدن ادم به وجود مي ايد بعد از خارش اگر پوسته اي از بدن خود ادم بکند مطلقا گاهي دست ادم در حال نماز رطوبتي دارد اگر نجس باشد که جائز نيست امام فرموده جائز است اين يک نکته در باب وجه دلالت
 حکم همراه داشتن جزئي از ميت مسلمان در نماز
 نکته دوم حمل ميته در نماز مبطل نماز است پوسته بدن اگر ميته باشد پس از که ادم بکند لحظاتي هم در دست ادم باشد در حين نماز حمل ميته صدق مي کند مبطل صلاه مي شود از انجا که امام فرموده کندن پوسته از بدن که در اثر خارش يا دانه هاي در بدن باشد يا زخمي که رويش التيام يافته نجس نيست اگر نجس بود که امام نمي فرمود لا باس اشکالي ندارد دلالت دارد بر طهارت اجزاي صغار اما سيد الاستاد مي فرمايد که دلالت اين روايت واضح نيست هر چند ممکن است از اين روايت استفاده بشود ولي يک دلالت واضحي نيست که ما اين را مستند حکم قرار بدهيم بنابراين دليل بر طهارت اجزاي صغار جدا شده از بدن عدم صدق ميته و عدم دليل بر نجاست است و حکم مفتا به و مورد اجماع فقها و مطابق متن است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo