< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 ياداوري اقوال در فاره مسک
 درباره حکم فاره مسک بحث مي کرديم گفتيم سه تا قول وجود دارد قول اول عبارت بود از حکم به طهارت مطلق قول دوم عبارت بود از حکم به نجاست مطلق قول سوم تفصيل بين فاره مسکي که از اهوي زنده گرفته شود محکوم به طهارت است و فاره مسکي که اهوي ميته گرفته شود محکوم به نجاست است اعاظمي از فقها هم اين قول را پذيرفته اند
 ادله اقوال به فصل (طهارت فاره حيوان زنده و نجاست فاره حيوان مرده)
  اما ادله اثبات قول به فصل اين قول که عبارت است از حکم به طهارت فاره اي مسکي که از حيوان زنده در حال حيات حيوان جدا مي شود و حکم به نجاست به ظبي که بعد از مردن در حالي که حيوان ميته باشد ان فاره مسک از ان بگيرند که در اين صورت حکم نجاست است
 دليل قول به نجاست فاره اهوي مرده
  دليلي بر اين قول به تفصيل همان صحيحه علي بن جعفر و صحيحه عبدالله بن جعفر به اين معنا که از صحيحه اول حکم طهارت فاره مسک که از حيوان در حالت حيات گرفته شده باشد استفاده مي شود و از صحيحه دوم صحيحه عبدالله بن جعفر حميري از امام عسکري (عليه السلام) حکم به نجاست فاره مسکي که از ميته گرفته شده باشد استفاده مي شود طريقه استفاده از صحيحه کتاب وسائل جلد 3 باب 41 حديث 1 در ان صحيحه اين جمله امده بود که پس از سوال از اينکه مصلي اگر در جيب خودش فاره مسک را حمل کند چه حکمي دارد امام فرمود لا باس بذلک اشکالي ندارد
 بررسي دلالي صحيحه عبدالله بن جعفر حميري
  وجه استدلال به اين صورت است که اين سوال و جواب ظاهرش مربوط است به سوال از نجاست و طهارت فاره مسک که اين سوال و اين گونه شرط متعارف است اما سوال از جواز حمل نجس و عدم جواز حمل نجس يک سوال فقهي دقيق تقريبا غير متعارف مي شود سائلين از متشرعه است لذا فهم اصحاب هم مبني بر همين معناست که منظور از سوال شک در نجاست و طهارت فاره مسک است و مي توان با جرات گفت که اين سوال با اين تنسيق ظهوري در اين معنا دارد يعني سوال در نجاست و طهارت فاره مسک است و از سوي ديگر گفته شد که و اين درست هم هست سيد الاستاد (ره) فرمودند که فاره مسک انصراف دارد به همان اغلب و معمولش اغلب و معمول اين است که فاره مسک از اهوان بيابان در دل صحرا در گوشه کنار صخره ها به جاي مي ماند و مردم باديه نشين براي به دست اوردن اين متاع ارزشمند احيانا با جديت تمام ان مناطق گذرگه اهوان را جستجو مي کنند از چند قدمي بوي خوش فاره مسک استشمام مي كندو به دست مي اورد ان محصول ارزشمند را و متعارف بين مردم و مورد انصراف هم هست بنابراين اين صحيحه دلالت دارد که فاره مسک که از حيوان در حال حياتش به جاي بماند نجس نيست سيد صاحب مدارک که مي گفت اطلاق دارد کل فاره مسک از حيوان حي و ميت پاک است ما مي گوييم انصراف دارد به فاره گرفته شده است از حي دو قدر متيقن است سه شموليتش به فاره ميته مانع دارد که مانعش همان ميته بودن اوست و اما عنصر يا بخش اول از دو بخش تفصيل که ثابت شد باقي ماند بخش دوم که عبارت است از حکم به نجاست فاره مسکي که از ميته گرفته شود دليل بر نجاست اين فاره مسک ميته صحيحه عبدالله جعفر حميري باب 41 از ابواب لباس مصلي حديث 2 که در ان صحيحه امده است لا باس ان کان زکيا اين حديث را بايد توجه کنيم تا وجه استدلال برايمان روشن بشود گفته شد از بيان بسيار دقيق و پر محتواي سيد الاستاد (ره) استفاده کرديم و خلاصه اش اين بود که اين حديث براي استدلال نسبت به اثبات نجاست اشکال دارد
 برگشت ضمير کان در روايت
 اشکال اولش اين است که ان کان زکيا ضمير کان کجا مي رود خدا مي داند مرجع مشخص نيست ظبي در متن نيامده اگر امده بود و ارجاع به ظبي مي شد بحث مسير طبيعيش را طي مي کرد اما اگر ضميري را اگر ذکر کنيم که مرجعش معلوم نباشد خلاف قاعده بيان است باعث ابهام عند المخاطب مي شود بيان اين است که مخاطب کلام را بفهمد ضمير امده مي گوييم ان مرجع معلوم نيست مخاطب چگونه بفهمد مخالف قاعده بيان است اين اشکالي که سيد فرموده بود اشکالي است از لحاظ ادبي و بلاغي صورت و شکل خوبي دارد ابتداء‌اما در ادبيات يک قدم جلو تر که حرکت کنيم مي بينيم سر اشکال در ضمير بدون مرجع اين است که ابهام پيش مخاطب بوجود بيايد اما اگر جايي که قرينه قطعيه وجود داشته باشد مخاطب بداند متعلق بحث چيست موضوع محوري در سوال وجود داشته باشد در اين صورت ذکر و حذفه سيال پيش مخاطب معلوم است در اين سوال که پرسش از فاره مسک به ميان امده متعلق ظبي است ابهامي در ان نيست تا بگويد ان کان زکيا به قول ما طلبه ها خودش مرجع خودش را پيدا مي کند اشکال ارجاع ضمير بدون ذکر مرجع پيش نمي ايد بنابراين منظور از ان کان زکيا قطعا ظبي است
 معناي تزکيه در روايت
 مضافا بر اين سيد الاستاد (ره) با ان جلالت شان و سکان داري کشتي اصول فرمود که زکي ممکن است پاکي ذاتي باشد ما با کمال خضوع عرض مي کنيم تزکيه در باب حيوانات معناي ثبت شده دارد تزکيه در باب لحوم و جلود ذبح شرعي در برابر موت بدون ذبح شرعي است بنابراين اين تزکيه هم قرينه اي است که بر اينکه ضمير مرجعش ظبي است پس صحيحه دلالت دارد بر اينکه اگر ظبي و اهو مزکي باشد در ان صورت فاره مسکش طبيعتا پاک است و طبق قاعده است
 نتيجه (تزکيه در برابر ميته است نه در برابر حيوان زنده)
  نتيجه اي که به دست مي اوريم اين است از اين بيان استفاده مي کنيم که اگر اهو ميته باشد فاره مسکش نجس است اما فاره از حيوان زنده چه حکمي دارد اين بيان متعرض ان حکم نيست در ان جهت اصلا قرار ندارد بنابراين انچه به دست امد از صحيحه دوم همان طور که سيد الاستاد (ره) در بحث ديروز از فرمايشاتش استفاده کرديم که تزکيه در برابر ميته است در برابر حيوان حي نيست نتيجه اين مي شود که فاره مسک حيوان مزکي پاک است اما فاره مسک حيوان حي ربطي به اين تعبير ندارد چه حکمي دارد نياز به دليل ديگر دارد که از صحيحه اول حکمش را استفاده کرديم اين دو تا حکم که تفصيل به حساب مي ايد از اين دو تا صحيحه به طور وضوح استفاده مي شود مويد بر مطلب هم سيره عقلاست
 اشکالات و پاسخ ان
 سوال وجواب ان را ديروز گفتيم فاره مسک را سيد مي فرمايد زکي بودنش ممکن است به اين عنوان باشد که در صورتي که فاره مسک پاکي ذاتي داشته باشد و نجاستي بر ان عارض نشده باشد يک خوني از بدن نچيکده باشد يا با چيزي نجس نشده باشد پاک اگر باشد درست است منظور اين است که اگر شما ضمير برديد به فاره مسک ديگر ضمير به ظبي نبرده ظبي را نگفته زکي بلكه فاره زکي باشد در صورتي كه خود فاره که زکي نيست و ذبح شرعي که نيست
 سوال و جواب اقاي فاضل مي گويد زکات و تزکيه فاره ملازمه دارد با اينکه ظبي تزکيه شده باشد ببينيد سيد الاستاد (ره) مي فرمايد که اگر ضمير کان به ظبي برود که تزکيه هم به ان تطبيق مي کند و تمام فاره مسک تزکيه اش مي شود ضمني تزکيه ظبي ملازمه دارد با تزکيه فاره مسک اما فاره مسک اينجا اگر برود تزکيه فاره مسک مثل تزکيه خود ظبي نيست چون تزکيه خود ظبي ذبح شرعي است مسک را کسي ذبح شرعي نمي کند پس بشود معناي تزکيه لغوي پاکي طهارت ذاتي داشته باشد الوده نشده باشد
 سوال و جواب مبنا و بحث قبلي الان شما مسکوت عنه بگذاريد در سوال و جواب مربوط مي شود که اهو که فاره مسک به جاي مي گذارد اين اهو مزکي باشد يا ميته باشد اگر مزکي بود پاک است اگر ميته بود پاک نيست سيد الاستاد (ره) مي فرمايد که مزکي در برابر ميته است اما خود حيوان که زنده باشد در اين باب که فاره گفته شود اينجا مزکي در برابر ميته است به ميته اش فاره مي گويد سوال در اين است اما نسبت به خود حيواني که در حال حيات باشد جمود بکنيم اين بيان بيتشر از اين را دلالت ندارد قدر متيقن اين است که اين مقدار استفاده مي کنيم و اگر بر مبناي تحقيق غير مزکي مطلقا اطلاقش مانع دارد که صحيحه اول باشد از لحاظ نصوص دلالت کامل ان هم با شکل بسيار خوب که ان نکته ايجاب حکم به طهارت را صحيحه اول پشتيباني مي کند نکته منفي حکم به نجاست را صحيحه دوم قطعا اين دو تا حکم استفاده مي شود
 سيره عقلا در استفاده از مسک
 بحث در فراتر از اين است که گفتيم مانع دارد يا حداقل مورد شک و ترديد سيره عقلا از دير باز از زمان پيامبر خود حضرت رسول (صلي الله عليه و اله) از مسک و مشک استفاده مي کرد از ان زمان فاره مسک مورد استفاده مردم بود و معمولا به دست اوردن مسک در داخل همان ظرفش که گفتيم فاره پوسته اي است خشک شده که مسک در داخلش هست همچون گوهري در صدف که معمولا برداشت مي شده و يک نوع بهره برداري از مواهب طبيعت بوده از زمان پيامبر تا الان جريان دارد الان هم مواد خوش بو کننده زياد شده اما در جمع افراد کاخ نشين و ثروت مند مخصوصا عربهاي زمام دار و شاهان و پادشان الان هم بايد فاره مسک اورده شود واز ان استفاده کنند و اين سيره از سوي معصوم رد نشده که تاييد هم شده است از اين نصوص تاييد فاره مسک استفاده مي شود که دال بر طهارت تاييد شده و چيزي درباره نجاست فاره بيان نشده بنابراين امضاست سيره هست و امضا اما سيد الاستاد (ره) مي فرمايد که حکم نياز به نص ندارد طبق قاعده است قاعده عدم وجود دليل بر نجاست فاره مسک را مي فرمايد مثل ثمره درختي است بين مردم معمول بوده دليل بر نجاست اجزاي مبانه از حيوانات اختصاص دارد به موارد خودشان که دو مورد بود حباله صيد که دست و پاي صيد را قطع کنند و طناب يا دام و قطع اليات غنم که دم وگوش و گوشت اضافي و بيضه اينها را مي برند براي سلامت غنم کلا تحت عنوان اليات خوب ان را ديديم اختصاص به مورد خودش دارد ربطي به فاره مسک ندارد بنابراين فاره مسک همچون بار بر طبيعي از يک حيوان دليل بر نجاست هم نداشت اصاله الطهاره هم که هست طبق قاعده محکوم به طهارت است و همين طور فاره مسکي که از حيوان ميته گرفته شود محکوم به نجاست است طبق قاعده قاعده تبعيت اجزاي ميته از خود ميته بلکه گفته مي شود که نياز به تبعيت ندارد بلکه اجزاي ميته در حقيقت خود ميته است منهاي ما لا تحله الحياه بنابراين حکم به تفصيل همان طور که در متن امده و سيد الاستاد (ره) هم تاييد کردند و سيد الحکيم (ره) مي فرمايند درست و صحيح هست و بلا اشکال مطلب کامل شد يک نکته باقي ماند قول جديد راي جديدي امام خميني (ره) در اين رابطه اعلام مي کند اين را ببينيم که تا چه اندازه مي توانيم بفهميم و اتباع کنيم مشهور که گفتم برايتان همان بود که گفته شد اعاظم از فقها اين فقها که اسم بردم مضافا بر علامه و شهيد رايشان اين است هر وقت راي شهيد را ديديد راي ايشان نشانه راي مشهور از طريق نصوص و از طريق قواعد تمام امام خميني (ره) مي فرمايد که فاره مسک دو حالت دارد حالت اولي که در بدن حيوان قرار دارد وليکن از پوست و جسم حيوان جدا نشده يعني استقلال وجودي ندارد جزء‌پوست بدن حيوان به حساب مي ايد در اين صورت مي فرمايد نجس است و در صورت دوم که اين فاره مسک ولو در از نظر ظاهري يک بند و وبستگي به بدن حيوان دارد اما ماهتيش مستقل شده استقلال در ماهيت دارد به اين معنا که خشک شده ديگر ارتباط با پوست ندارد منتها بسته به بدن مثل بسته بودن مو به بدن ادم است در اين صورت که استقلالش بوجود بيايد محکوم به طهارت است فرق نمي کند از حيوان زنده گرفته شود و يا از مرده سر مطلب قاعده ما لا تحله الحياه است قاعده مي گويد کل ما لا تحله الحياه فهو طاهر مخصوصا از حيوانات ماکول اللحم اين مي شود ما لا تحله الحياه قسمتي است وابسته به بدن حيوان منتها خشک شده است هيچ گردشي خوني انجا وجود ندارد مويدي هم براي فرمايش ايشان اضافه کنيم که گفته مي شود فاره مسک اجزاي دمويه يا ملکولهاي خون ندارد يک ماده اي است شيميايي که خدا افريده در بدن اهو مثل تخم مرغي که در باطن يک مرغ افريده است و ماده مفيد و خوشبو ربطي به مواد خوني ندارد و بستگي به جسد حيوان اصلا ندارد اين قول هم اهل لغت جاهاي مختلف اورده اند اين حرفي که ما مي گوييم يا اهل لغت مي گويد اتفاقا يک اظهار نظر بدون اهليت است گفته ايم اين گونه موضوعات نياز به يک ازمايش علمي دارد از لحاظ فقهي اهل خبره لغت مي گويد يا نمي گويد ما مي گوييم اصلش خون است اصلش خون نيست شک و ترديد بايد به خبره مراجعه شود يک ازمايش علمي مختصر بعد مطلب را اعلام بکند فرمايش ايشان کاملا فهميديم اما ايا تحت قانون ما لا تحله الحياه اين مطلب را مي توانيم جا بندازيم و نتيجه بگيريم که نياز به بحث دارد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo