< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 حکم تمساح و حيه
 اما حکم تمساح و حيه در اين باره عنايت کنيد
 بحث از حيث شبهه موضوعيه است
 به اينكه بحث موضوعي است يعني صحبت درباره تشخيص تمساح وحيه است از حيث موضوع که اين حيوانات دم سائله دارند يا دم سائله ندارند گفته ايم و باز مي گوييم که بحث موضوعي به معناي تعيين موضوع بحث فقهي و فقهايي به طور انحصاري نيست بلکه راه ديگري دارد راه تعيين موضوع قواعد و اصول فقهي نيست بلکه راه خودش را دارد اگر موضوع از موضوعات ساده و بدون ابهام باشد از طريق رويت و مشاهده متعارف مردم تعيين مي شود که در اين باره مي گوييم کار کشيده مي شود به حجيت خبر ثقه اگر يک مخبر ثقه اي از اوصاف و ويژه گيهاي يک موضوع خبر داد بر اساس عموم حجيت خبر نسبت به احکام و موضوعات مطلب به اثبات مي رسد
 رجوع به خبره براي تعيين موضوع
 و اما اگر موضوع پيچيده و ابهام داشت نياز به تخصص داشت طبيعتا به خبره و کارشناسان مراجعه مي شود و حجيت قول خبره که در اصول جزء‌مسلمات به ثبت رسيده است
 ميزان تکليف فقيه در تشخيص موضوع گفتيم كه فقهاء کارشان تعيين وتشخيص موضوع نيست يعني از طريق قواعد اصول قابل اثبات نيست اما فقها مي توانند براي تعيين موضوع اقدام بکنند جايي که تخصص مي طلبد خبرگان تعيين کنند جايي که خبر ثقه مورد قبول باشد از اين طريق استفاده کنند لذا در بحثهاي فقهي فقها از موضوع بحث مي کنند منتها بحثشان از راه خودش نه از راه ادله فقهي اين مطلب که معلوم شد الان مي اييم درباره تمساح كه مورد مسئله را واکاوي کنيم
 سوال و جواب واگذاري نيست فقها مي توانند درباره موضوع و تعيين موضوع کار کنند منتها از راه خودش تعيين موضوع از طريق اصول و قواعد فقه ميسر نيست لذا مي گوييم تعيين موضوع کار فقهي فقهايي به اين معنا نيست اما هر فقيهي مي تواند براي تعيين موضوع موضوعات ساده را اطلاع رساني و خبر دهي موضوعات پيچيده را خبرويت و کارشناسي در نظر بگيرد و به موضوعات دست پيدا مي کند و بعد مي تواند موضوع را اعلام بکند اما اعلام موضوع در سطح اعلام حکم" الزام در پذيرش وجود ندارد اعلام حکم فتوا يا حکم بايد پذيرفته شود اعلام موضوع اعلام عقيده است مردمي که به فقيه اعتماد دارند مي توانند قبول کنندو مي توانند قبول نکنند مثال بارز رويت هلال اين فتوا نيست حکم هم نيست عوام هم مي گويند ما مقلد ان اقا که نيست اين به تقليد ربطي ندارد مي گويد حکم حاکم است حکم حاکم هم نيست ان براي خودش ثابت شده عقيده خودش را اعلام مي کند اگر کسي به ان اعلام اطمينان پيدا کرد حجت شرعي است اگر اطمينان پيدا نکرد هيچ کاري از پيش نبرده
 سوال و جواب اين همان است که مقام معظم رهبري هيئتي را موظف مي کنند که اين موضوع راتشخيص دهند اين کار فقيه نيست کار علمي است اين هيئت نه اصل به کار مي برند نه قاعده نه استصحاب ابزار است و خبره کار انجام مي دهند تشخيص موضوع است از طريق خودش براي ايشان حفظه الله که يقين شد اعلام مي کند که پيش ايشان ثابت شده است تمامي مردمي که به ايشان اعتقاد دارند و مردم معمولا مي دانند جمعي بوده اند کارشناس بوده اند دروغ که نمي گويند داعي بر کذب ندارند با اين خصوصيات اطمينان پيدا مي کنند راحت صبحانه را اماده مي کنند براي ميل کردن بخاطررويت
 سوال و جواب ما از لحاظ واقعي موضوع داريم و حکم داريم حکم حکم شرعي و فقهي است نصوص دارد ادله دارد فهم ظواهر دارد حجيت دارد اعتبار دارد و استناط و استخراج دارد اصول دارد و قواعد دارد اين حکم است و اين راه فقهي مخصوص فقهاست اما موضوع به تمام وضوح مي بينيم که دو قسم است موضوع اصطلاح شده است که حکم مال فقيه است موضوع مال مقلد است چرا وظيفه مقلد است براي اينکه فقيه موضوع براي کسي تعيين نمي کند هر حکمي که موضوعش را برايش تعيين کند فقيه مي گويد اب مطلق پاک است و مطهر است خود مقلد اب را در خارج تشخيص بدهد مطلب تا اينجا کامل شددر تشخيص موضوع دست فقها باز است که اقدام بکنند و بعد از ان هم اعلام بکنند مخصوصا بعضي مواردي که پيچيده است يا خبرويت لازم دارد و از عوام ساخته نيست مثل رويت هلال اگر اقدام بکنند اشکالي ندارد منتها قانون کار و شکل و شماي کار کاملا روشن است هيچ ابهامي در ان نيست موضوع ان مسيرش هست و حکم اين مسيرش و معنا اين نيست که فقها نتوانند در موضوع دخالت بکنند اين مطلب را که گفتيم در ارتباط با همين موضوع الان بعضي از موضوعات هست که خبرويت مي طلبد و نياز به اهل خبره دارد و بعضي ها نه ساده است امتحان و ازمايشي مي خواهد منتها امتحان و ازمايشش تخصص پيچيده اي در کار ندارد مثلا همين موضوعي که ما مي گوييم تمساح و حيه با رويت و مشاهده جسم نشان نمي دهد که دم سائل دارد يا ندارد اما جزء مسائل نيست که با ازمايشگاه و مختبر اينها نياز داشته باشد که بگوييم حيواني است سم دارد از چه نوع است چه مقدار است تا برود ازمايشگاه و نتيجه اش بيرون بدهد نه تمساح را صياد بگيرد با يک تيغ برنده اي رگ گردنش را قطع مي کند خون نشان مي دهد اگر خون جهنده داشت دم سائل داشت امتحان و ازمايش خيلي معونه نمي برد رگ گردن که بريده شد نشان مي دهد مار هم همين طور ازمايشش معونه زيادي نمي طلبد با اصل استصحاب عدم ازلي و شک موضوعي عدم تمسک به عام اينها کار ساخته نيست
 نظر فقهايي که مار و تمساح را داراي دم سائله مي دانند
 بنابراين ان فرمايشي را که مرحوم محقق حلي در معتبر اورده و شهيد هم اعلام داشته که تمساح خون جهنده دارد و شهيد هم در ذکري فرموده اند که تمساح و حيه دم سائل دارند پس از اينکه مقدمه را بحث کرديم اينها از موضوع خبر مي دهند واز موضوع که خبر دادند حکم نيست ما بر اساس قوانين تشخيص اين خبر را بررسي مي کنيم اينها که خبر مي دهند بدون تحقيق خبر مي دهند صياداني از دير زمان بوده اند براي صيد تمساح و حيه با تجربه ها از صيادان پرسيده باشند فحص کردند يا از افرادي موثقي خبر به دست اورده باشند که تمساح خون جهنده دارد قول خود محقق قطعا اعتبار دارد خبري هم مي دهد از روي علم مي دهد نه بر اساس حدس بنابراين بر اساس قوانين حجيت خبر قول محقق و شهيد حجت است و دسترسي انها به موضوع هم ممکن و ميسور است و قولشان حجت شرعي دارد بنابراين احتياط واجب اين است که از تمساح و حيه طبق اين حجيت خبر اجتناب به عمل بيايد و نجاستش را بايد ملتزم بشويم منتها رعايتا للمشهور احتياط واجب اعلام بکنيم اين مطابق ادله و مطابق واقعيتها و تحليلهاي واقعي و علمي است و اعتماد مي شود وشک در ان نيست مثلا ديروز يکي از دوستان گفتند که من تحقيق کردم که وزغ معنايش مارمولک است يک عرف ابتدايي داشتيم که وزغ ايشان هم متدين است هم مورد وثوق است هم به اندازه اي لازم است تحقيق کرده است ما ديگر نرفتيم تحقيق کنيم و وزغ مارمولک است اين مطلب شکر خدا کامل شد
 سوال و جواب درباره مار گفته اند که ممکن است مار اقسامي داشته باشد و واقعا همين طور است خوني که قابل توجه باشد جهنده است خوني که در خلال عروق و شراير مندرج است و هيچ تحرکي ندارد منتها از لحاظ علمي خون هست بسيار نا چيز که از لحاظ عرف خون گفته نمي شود خون که يک کمي زياد شد ديگر جهنده است جهنده معنايش اين نيست که مثل تير بجهد نه از عروق که جاري شد بعد از بريدن اگر جريان و سيلان پيدا کرد جهنده است همين خوني که رگ گردن مار را داريد که خون جاري شد اين جهنده است براي اينکه در فقه مي گويند سيلان ان جهنده در وقت ذبح است که مي گويد علامت حي و ميت بودنش را مي گويد مرده حيوان را سر مي بريد يا حي اگر خون جهنده بود زنده بوده قطعا زنده است ولي در فقه سيلان رگ که بريديد سيلان و جريان پيدا کرد جهنده با سيلان دو تاست جهنده اين است که رگ گردن حيوان زنده را برديد به سرعت خون مي زند بيرون در ذبح شرعي که شک مي کنيم حيواني بيمار بود مي خواهيد از گوشتش استفاده کنيد نميرد مي گويد شک دارم که زنده است يا مرده است مي گويد وقتي که رگ گردنش را قطع کرديد اگر خون جهنده داشت زنده است ان انجا به درد مي خورد در فقه و درباره تعيين موضوع نسبت به طهارت و نجاست دم سائل است نه دم جهنده دم سائل اين است که رگ گردن را که بريديد خون جاري بشود اگر خون جاري بشود کافي است
  کتاب عروه دو تا نکته تکملي سيد اعلام مي کند اين را بحث و اشاره کنيم که از اين مسئله پنجم ان شاء‌الله فارق بشويم ميته کالوزغ کذا الحي و التمساح وا ن قيل بكونهماذانفس لعدم معلوميت ذلك مع انه اذا کان بعض الحيات کذلک لا يلزم الاجتناب عنالمشكوك كونه كذلك .م
 اصل عقلايي در زمان ترديد در اينکه اجزاء جدا شده از حيوان
  مسئله چهارم اذا شک في شئ انه من اجزاء الحيوان ام لا فهو محکوم بالطهاره و کذا اذا علم انه من الحيوان لکن شک في انه مما له دم سائل ام لا فهو محكوم بالطهاره به محكوم به طهارت است براي اينکه هم اصل داريم و هم قاعده و عمومات ميته مثل اين موارد را شامل نمي شود دليل بر نجاست نداريم اصل عدم کون اجزاي حيوان و اصل عدم کون حيوان از حيوانات داراي دم سائل اين دو تا اصل .اصول را اگر قبول داشتيم از چه قبيل اصولي است مبناي گفتيم شيخ استاد اصول مرحوم اقاضياء عراقي اين مطلب را واضح تر بيان مي کنند خلاصه اش اين است که اين قبيل اصول از جمع اصول عمليه نيست اين قبيل از اصول اصول عقلايه است پشتوانه اش سيره عقلاست اصل عقلايي خالص است عقلا اگر شک دارند که اين جسم که ممکن از اجزاء‌ حيوانات باشد به اين شک که مي کند اعتنا نمي کند ملحق به حيوان نمي کند اصل عقلايي است اگر اين اصول را نفهميديم يا نبود سيد الاستاد مي فرمايد قاعده طهارت جاري ميشود و اين گونه از موارد محکوم به طهارتند همان طور که در متن امده و قواعد ان را تاييد مي کند و اختلاف بين فقها هم در اين رابطه ديده نشده است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo