< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از ميته
 درباره معناي ميته بحث مي کرديم بحث عزيزاني که ديروز نبودند دو جمله توضيح بدهم بحث اينجا رسيد که اگر از لحاظ ادله موضوع احکام ميته باشد مسئله يک صورت خاصي به خود مي گيرد و اگر از لحاظ ادله موضوع احکام غير مذکي باشد مسئله صورت ديگري به خود مي گيرد ثمره اش انجا ظاهر مي شود که اگر به يک جلدي شک بکنيم اگر از لحاظ شرع موضوع غير مذکي تعيين شده بود مراجعه مي کنيم به اصاله عدم تذکيه و اگر موضوع از لحاظ شرعي ميته تعيين شده بود در ان مورد ديگر اصل نداريم چون ميته حالت سابقه ندارد
 ادله تعيين موضوعاز لحاط ادله
 حالا رسيديم به جايي که بگوييم ادله چه مي گويد عنوان بحث ما اين بود ادله تعيين موضوع از لحاظ ادله مي بينيم که ادله بيانها و الحان مختلفي دارد
 بيان مرحوم خويي در احكام ميته
 مرحوم سيد الاستاد در همين کتاب تنقيح جلد 2 صفحه 49 تا 50 مي فرمايد که احکام ميته و مذکي که عبارت است از چهار تا حکم که 1- حرمت اکل 2- عدم جواز صلاه 3- نجاست 4- عدم انتفاع
 ادله دال بر اينكه موضوع در حرمت اكل و عدم جواز صلاه ميته است
  مي فرمايد از لحاظ دليل شرعي حرمت اکل و عدم جواز صلاه به طور معين موضوع ميته تعيين شده است نسبت به اين دو تا حکم از دليل ايه قران سوره مائده ايه 3 حرمت عليکم الميته و الدم و لحم الخنزير و ما اهل لغير الله و المنخنقه و الموقوذه حيواني که خفه بشود يا با ضرب چوب و حربه اي با شکنجه کشته شود و المترديه حيواني که از بلندي به طرف پرتگاه پرت بشود و کشته بشود و النطيحه حيواني که در اثر مسابقه بين خودشان شاخ به شاخ بشود يکي ديگري را بکشد و ما اکل السبع درنده ها او را بخورند اينها کلا ميته هستند الا ما ذکيتم عنوان ميته شد براي حرمت اکل ما در الا ماذکيتم کار نداريم الان به ميته کار داريم ميته موضوع حکم براي حرمت اکل شد بدون هيچ ابهامي بنابراين اگر ما باشيم واين ايه درباره حکم اکل بدون ترديد اعلام مي کنيم که موضوع حکم ميته است اما اين نص ما و اين دليل فقط حرمت اکل را مترتب مي کند نجاست و عدم جواز صلاه در اين ايه مذکور نيست اين حکم را گرفتيم و تمام شد تابع دليليم حکم دوم ما عدم جواز صلاه ايشان مي فرمايد که اين حکم دوم هم موضوعش از سوي ادله شرعي تعيين شده همين ميته است موثقه ابن بکير ذيل موثقه مصدر روايت وسائل جلد 3 باب 2 از ابواب لباس مصلي حديث 1 در ذيل اين موثقه امده است فان كان مما ياکل لحمه فصلاه في وبره و بوله وشعره و روثه والبانه و کل شي منه جائز اذا علمت انه ذکي و قد ذکاه الذبح حديث از لحاظ سند معتبر دلالت هم واضح درباره لباس مصلي صحبت مي کند که هر چيزي که ذکي باشد هر حيواني که تذکيه شده باشد در اجزاي ان حيوان از پوست و پشم الي اخر, نماز اگر بخوانيد اشکالي ندارد مفهومش مي شود اگر ميته باشد نماز در اجزاي ميته جائز نيست دلالت هم کامل اين دو تا حکم ثابت شد بحث و ابهامي وجود ندارد بنابراين موضوع براي دو تا حکم از سوي دليل به اثبات رسيد حرمت اکل و عدم جواز صلاه اما دو تا حکم که باقي ماند نجاست و عدم انتفاع درباره اين دو تا حکم سيد الاستاد مي فرمايد همين صفحه 450 کتاب تنقيح جلد 2 که دليلي وارد نشده که موضوع براي اين دو تا حکم تعيين بکند ما تابع دليليم تشخيص موضوع دست مقلد است تعيين موضوع براي حکم خودش تعيين مي کند تعيين موضوع ارتباط مستقيم دارد به حکم در اختيار شارع اينجا از لحاظ شرعي نص و دليلي که نداريم که تعيين شده باشد براي اين دو تا حکم موضوع خاصي ميته يا غير مذکي پس ازاين که ما در حال شک و ترديد به سر برديم که موضوع براي نجاست ميته هست يا غير مذکي اگر در نجاست يک پوستي شک کرديم ايشان مي فرمايد استصحاب عدم تذکيه جاري نمي شود چون مشخصا تذکيه موضوع نيست که ما عدم تذکيه را استصحاب کنيم عدم تذکيه را استصحاب کنيم عدم تذکيه را فرض کن که ثابت شد براي چي موضوع که نيست پس جايي براي اصل وجود ندارد ايشان مي فرمايد که اگر شک کرديم يک قاعده يا مشي قاعده که مي گويند اين قاعده قاعده باب استنباط است قاعده باب استنباط اين است که اگراصل مختص به مورد بحث نبود به قواعد عامه مراجعه مي شود اين مشي باب استنباط است اصل مختص موضوع هم نداريم چون عدم تذکيه هم جاري نمي شود وفائده هم ندارد بنابراين به قاعده مراجعه مي کنيم ايشان مي فرمايد قاعده طهارت جاري مي شود و ان مورد مشکوک را محکوم به طهارت اعلام مي کنيم اشکالي ندارد ما تابع دليليم اگر اشکالي بشود که ايا يک چيز مي شود دو تا حکم متقابل داشته باشد اگر شک در حرمت اکل بکنيم يک اصل جاري بشود شک در نجاست بکنيم اصل ديگر جاري بشود عقل قبول مي کند جوابش معلوم است ما تابع دليليم و وظيفه ما اخذ به ظواهر شرع است خود شرع براي ما حجت قرار داده اينکه مي گوييد مي شود يا نمي شود استحسانات است و عقليات و قياسات ما تعبد مطلق داريم اين مطلب تمام
 بيان مرحوم فقيه همداني بر اينكه موضوع براي نجاست ميته است
 ايشان مي فرمايد که مرحوم فقيه همداني کتاب مصباح الفقيه صفحه 653 چاپ رحلي مي فرمايد که هر چند دليل معتبر و مشهوري نداشته باشيم اما يک روايتي داريم که اين روايت دلالت دارد بر اينکه موضوع براي نجاست ميته است ما اين روايت را در کتاب وسائل ج2 باب 49 از ابواب نجاسات اين روايت از قاسم صيقل امده روايت شماره اول از امام رضا عليه السلام نقل شده محمد بن يعقوب عن الحسين بن سعيد عن معلم بن محمد عن عبدالله واسطي همين اينها ثقات واجلا هستند عن قاسم صيقل قال کتبت الي الامام الرضا اني اعمل اغماد السيوف من جلود الحمر الميته فتصيب ثيابي فاصلي فيها فکتب عليه السلام الي اتخذ ثوبا لصلاتک و کتبت الي ابي جعفر الثاني عليه السلام اني کنت کتبت الي ابيک عليه السلام بکذا و کذا مطلب قبلي فصبر علي ذلک فصرت اعملها لجلود الحمر الوحشي الذکي فکتب عليه السلام الي کل اعمال البر بصبر يرحمک الله
 نكته اخلاقي
 يک نکته اخلاقي هر چيزي را که کار خوبي هست موانع زياد دارد خستگي دارد مشکل دارد گرفتاري دارد وقتي که تشخيص داديد عمل بر هست مي گويد که درس مي خوانيد چه مي شود اين همه طلبه ها درس خواندند چه شدند تشخيص داديد بر است اموزش نظامي در عسکر اقاست ديگر هر مشکلي دارد کل اعمال البر بصبراست بعد پشت سرش يک دعاي مستجاب يرحمک الله يرحمک الله يعني ديگر نگران نباشد رحمت خدا شامل حالت مي شود به اصطلاح عوام تو برو راهت را خدا هوايت را دارد خدا به تو عنايت مي کند و اين طرفش انهايي که رفتند راههاي ديگر از زندگي راحتتري هم ندارند شما اگر مي بينيد که بعضي از روحانيها خيلي خراب است خرابي جاي ديگري است در مقوماتش بحث است روحاني دو تا مقوم دارد يک پايبندي محرمات و واجبات در حد حساس يک روز نشسته يک ادم موجه مي ايد و غيبت مي کند اقا موجه نبايد موجه که موجه است سخط الخالق برضي المخلوق معامله مي کني بدش بيايد حرفت را بزنيد اما خشونت به کار نبريد ما در نجف بوديم استاد بزرگي بود به نام اقاي لنکراني تقريبا در حد شيخ صدرا بود من بيشتر استادم شيخ صدرا بود در کفايه ان در مکاسب بود خيلي شوخ بود از شوخهاي نجف بعد گفت که از کوفه تا نجف دو تا طلبه امدند راننده موسيقي روشن کرده بود يکي از دو تا طلبه گفت اقا موسيقيت را خاموش کن حرام است ديگري گفت چه کار داري موسي به دين خودش عيسي به دين خودش تو چه کار داري گفت يک کمي درگير هم شد و اوقات تلخي امد نجف ان که طرفدارش شد و پولش را از او گرفت من که با او درگير شدم از من پول هم نگرفت سوال کرد که چه طور از من پول گرفتي که من طرفدار تو بودم اين که با برخورد کرد از او پول نگرفتي گفت اين به وظيفه اش عمل کرد پايبند به وظيفه اين است نترسيد کل اعمال البر بصبر يرحمک الله يک سال و دو سال درس بخوانيم الان فرصتي است دوباره بر مي گرديد ولي ان ديگر نيستند من براي شما يک تجربه هستم سن يک تجربه است زندگي هم يک تجربه است تکرار نمي شود به قول اقاي همان اشيخ صدرا که اين کفايه چه مي دهد براي ادم گفت کفايه چيزي که مي دهد که بالاتر از اين مطامع دنيايي است که تو فکر مي کني البته ان نفسي داشت که گفت به عمق جان من اثر کرد) فان کان ما تعمل وحشيا ذکيا فلا باس استشهاد ما اين بود قسمت قبلي هم فرمود که نمازت را اگر ميته بود براي نماز لباس ديگري را امده کن پس موضوع شد ميته نجاست از خود ان جلود که لباس نمي گرفت تا برود به عدم جواز صلاه في اجزائه ترشحاتش بود که نجاست است گفت اگر از ترشحات يا از رطوبتها به لباسش چيزي مي رسد که در سوال امده بود نجس است و لباس ديگر تهيه کنيد موضوع براي نجاست ميته مشخص شده است و اما ان طرف که ذکي باشد نه پس ميته در برابر ذکي امد موضوع براي نجاست در اين روايت ميته مشخص شد که ما مي گفتيم سيد الخويي مي گفت که دليلي نداريم که موضوع براي نجاست ميته باشد ايشان مي گويد دليل داريم که موضوع براي نجاست هم ميته است اين استدلال که کامل کرديم
 اشكال مرحوم خويي در عدم موضوع بودن ميته در حكم نجاست
 سيد الخويي اشکال مي کند مي فرمايد اين دليل قابل مساعدت و تاييد نيست اولا روايت سندش ضعيف است به خاطر صيقل اين جزء‌رواياتي است که ما بايد بحث کنيم قاسم صيقل مجهول است درباره اش توثيق و تضعيفي نيامده در صورتي که توثيق و تضعيف نيامده باشد بر مبناي سيد الخويي سند اعتبار ندارد اما درباره اعتبار اين سند يک نکاتي است که دقت کنيد که اين حديث شايد بشود حسنه براي اين که غير از قاسم صيقل بقيه روات همه شان معتبر و شناخته شده و موثقند اما خود قاسم جايش خوب جاي گرفته از خود امام نقل مي کند شيعه است يک از امام حديث نقل مي کند دو راويان معتبر هم از ايشان روايت نقل کرده اند نقل روايت از او اصحاب امام بودن دو نقل روايت از امام سه سه نکته براي مدح است اينها اثار و شواهد مدح است مدح که برايش وجود داشت شيعه بود تضعيف نشده بود مي شود ممدوح راوي ممدوح در سند روايت مي شود حسنه سيد الاستاد در سند بسيار با دقت و سخت گيري خاصي برخورد مي کند و اما فقيه همداني که اين روايت را نقل مي کند نشان از اعتمادش است قدمايي نيست که همه روايات را نقل بکند مقام فقيه همداني يک وقتي فرصت بشود که بحث کنيم گاهي گفته مي شود که او محول اجتهاد در سده اخير بوده است قدرت فقهي فوق العاده بالا و دقت فوق العاده بالايي دارد اعتماد کرده بنابراين اعتماد به اين سند بعيد نيست اما اشکال دومي که سيد دارند مي فرمايند که اين حصر ممکن است حصر اضافي باشد حصر بين ميته و مذکي بالاضافه به حيوانات وحشي باشد فقط حيوانات وحشي نسبت به حيوانات وحشي اگر بود حکم حيوانات وحشي را بيان کند که درباره حيوانات وحشي تذکيه موضوع طهارت است و ميته بودن موضوع نجاست است درباره حيوانات وحشي نه کل حيوانات دليل اخص از مدعاست يک قانون داريم که اگر دليل اعم از مدعا بود لا باس به مقصود ما را ثابت مي کند و يک چيزي را هم اضافه مي اورد مثلا اثار حيوان را بيان مي کند که در ضمن ان اثار حيوانيت براي انسان هم بيان و ثابت مي شود اما اگر دليل اخص از مدعا باشد ما بخواهيم براي کل حيوانات يک خواصي را ادعا کنيم و در مقام دليل فقط اثبات کنيم براي انسان مي شود دليل اخص از مدعا اينجا که موضوع نجاست ميته اعلام شده است در محدوده حيوانات وحشي است که تصريح شده است در روايت و اما سائر حيوانات ميته اش موضوع نجاست باشد که مدعاي ماست از اين دليل به اثبات نمي رسد چون دليل ما اخص از مدعاست بنابراين طبق راي ايشان از سيد الخويي اگر شک کرديم در طهارت و نجاست جلدي از جلود مي توانيم به اصاله الطهاره مراجعه کنيم اگر اصل موضوعي نداشته باشيم مثل يد مسبوق به يد کافر نباشد تا اينجا اجمالا بيان ايشان کامل شد و مسلک تحقيق و ان قلت هايي که وجود دارد که در جلسه بعد ان شاء‌الله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo