< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 ادامه بحث از احکام ميته و غيرمذکي
 درباره احکام ميته و غير مذکي بحث مي کرديم گفته شد که سيد الاستاد (ره) فرمودند که حرمت اکل و عدم جواز صلاه مترتب بر غير مذکي است و اما نجاست و عدم انتفاع مترتب بر ميته است جلدي که مطروح باشد شک کنيم در طهارت و نجاستش نمي توانيم به اصاله عدم تذکيه مراجعه کنيم چون موضوع اين حکم عدم تذکيه نيست ميته نيست اين جلد سابقه ميته هم ندارد تا استصحاب کنيم و بعد مي فرمايد که در اين نظر صاحب حدائق با ما موافق است
 نظر صاحب حدائق درباره اصل عدم تذکيه
 مرحوم محدث بحراني صاحب حدائق در کتاب حدائق جلد پنج صفحه 526 مي فرمايد جلد و لحمي که شک در طهارت و نجاستش بکنيم مرجع ما اصاله الطهاره و اصاله الحليه است نتيجه اگر در نجاست جلدي شک بکنيم حکم به طهارت اعلام مي کنيم و دليل بر طهارت هم قاعده طهارت است اين فرمايش صاحب حدائق که در حکم در نهايت امر با سيد الاستاد موافقند فرمايش ايشان را کامل کنيم فقط مويد مانده بود که امروز کامل شد
 بحث اصاله عدم تذکيه در اصول
 و اين بحث عدم تذکيه در اصول هم يک فصل مختص به خودش دارد بحث مبسوطي هم در اصول هم در اين رابطه امده است بد نيست يک نگاهي گذرا در بحث اصولي هم داشته باشيم عنوان بفرماييد بحث اصاله عدم تذکيه در اصول به طور عمده در مورد جريان اصاله عدم تذکيه و عدم جريان ان نسبت به جلد مشکوک سه تا نظر برجسته اي را مي توانيم انتخاب کنيم
 نظر صاحب وافيه در اصول
 نظر مرحوم فاضل توني ايشان در کتاب الوافيه جلد 2 صفحه 210 مي فرمايند طهارت و نجاست و حرمت اکل و همين طور احکام ديگر مترتب به ميته است در قران هم مي بينيم حرمت عليکم الميته و ميته هم عنوان وجودي است قابل استصحاب نيست اولا همين جلد مشخصي که شک داريم مثلا بند ساعت چرمي شک داريم که مذکي است يا ميته ايشان مي فرمايد موضوع حکم هم ميته است ميته هم امر وجودي است سابقه ندارد همين بند ساعت يا غلاف شمشير که مورد بحث هست اين مورد حالت سابقه اش ميته نبوده است براي ما مشخصا نمي دانستيم که ميته است تا استصحاب کنيم حالت سابقه ندارد اما اگر عدم تذکيه را استصحاب کنيم تذکيه شده است يا نشده اصل عدم تذکيه
 است به توسط اصاله عدم تذکيه ميته ثابت مي شود و حکمش بار مي شود و اين از ابرز مصاديق اصل مثبت است
 نظر مرحوم اقاي خويي در اصول
 سيد الاستاد در کتاب مصباح الاصول جلد 2 چاپ قديم بحث استصحاب چاپ جديد جزء موضوعه جلد 48 صفحه 140 مي فرمايد و ما افاده الفاضل التوني متين جدا ما به اين نتيجه رسيديم که فرمايش سيد الاستاد درست همان فرمايش فاضل توني است ميته هم امر وجودي است و موضوع حکم براي نجاست است شک بکنيم نمي توانيم به اصل مراجعه کنيم قاعده طهارت تمسک کنيم حکم به طهارت اعلام مي کنيم که صاحب حدائق هم اين حکم را اعلام کرده اين قول اول در بستر اصولي
 نظر شيخ انصاري در اصل عدم تذکيه
 2. نظر شيخ انصاري (ره) ايشان درباره اين فرع بر کلام فاضل توني اشکال و ردي دارند مي فرمايند مشهور اين است کتاب رسائل جلد 2 صفحه 642 مي فرمايد که فرمايش فاضل توني مورد تاييد نيست براي اينکه راي مشهور بر اين است که موضوع حرمت اکل و نجاست غير مذکي است نه ميته و بعد هم مي فرمايد که اين موضوع بودن را و اين جعل موضوع از سوي شرع ما از کتاب و سنت استفاده کنيم کتاب ايه حرمت عليکم الميته و الدم تا اخر که الا ما ذکيتم سنت هم همان دو دليلي که سيد الاستاد فرمود بحث اصولي با هم زنجيره اي وصل است يکي با ديگري پيوند دارد با نقد ها و بررسي ها نکته اي که اينجا اضافه مي شود اين است که ما موضوع بودن يا جعل موضوع از سوي شرع که استفاده مي کنيم لازم نيست که تمامي موارد را تعيين کنيم چند مورد که تعيين کرد براي اين حکم به دست مي ايد که موضوع عدم تذکيه است ديديم که در کتاب و سنت موضوع عدم تذکيه اعلام شد ديگر از باب به قول مرحوم شهيد صدر اصل مبدء انسجام يا به قول اصوليها از باب سنخيت که يک سنخ حکم است يک مجموعه از حکم است يک موضوع است چند مورد که شرع اشاره کرد به دست مي اوريم که موضوعش اين است و بعد از اين مي فرمايد که اشاره دارد به جايي که کساني فهميده اند که ميته موضوع نجاست است مي فرمايد اگر روايات دال بر نجاست ميته نجاست را بر ميته ثابت مي کنند که توهم بکنيد که موضوع نجاست ميته است چون براي ميته حکم نجاست ثابت شده است اين روايات و اين قسمت از بيان منافات ندارد با اصل بحث چون که ميته در شرع منطبق است به غير مذکي منظور از اين ميته همان غير مذکي است اين راي صاحب رسائل شيخ انصاري که نظر دوم بود بنابراين جلدي را که شک بکنيد اصاله عدم تذکيه حکم به نجاست را صادر مي کند
 سوال و جواب مذاق شرع هم کمک بگيريد استحسانات مثبت اشکال ندارد کمک مي تواند باشد
 نظر مرحوم ميرزاي نائني در اصل عدم تذکيه
  3. نظر مرحوم ميرزاي نائني درباره اصاله عدم تذکيه ايشان در همين بحث استصحاب کلي اين فرع را مطرح مي کند که جلد مطروح در حالت شک و شبهه چه حکمي مي تواند داشته باشد اصاله عدم تذکيه جاري مي شود يا نمي شود تعرض مي کنند نظر فاضل توني را مي فرمايند که ايشان گفته است که اين مورد مورد جريان اصاله عدم تذکيه نيست چون موضوع ميته است وبعد هم اصاله عدم تذکيه هم مثبت مي شود بعد از طرح نظر ايشان مي فرمايد که اين نظر فاضل توني خالي از اشکال نيست اشكال اين است كه اجود التقريرات جلد 2 صفحه 397 تا 399 مي فرمايد که عنوان ميته وجودي نيست اساسا از کجا مي گوييد وجودي است
 استناد به قول لغوي در تضمن صحت موت
 سيد الاستاد (ره) در کتاب مصباح الاصول همان منبع و همان ادرس و در تنقيح جلد 2 صفحه 451 و ما قبل و ما بعد مي فرمايد که فاضل توني در مصباح المنير گفته است که ميته ما مات بسبب غير شرعي و در مصباح الاصول اين مطلب را تکرار مي کند ببينيم اول معناي لغت چقدر معناي وجودي است و بعد اعتبارش تا کجاست معنايش مي گويد مثبت است چون ميته را مي گويد ما مات به عبارت ديگر که در مصباح الاصول اورده زهوق روح است جدايي روح از بدن مثبت است و منفي نيست و در اين فقه هم مي گويد ما مات خود موت هم مي گوييم وجودي است خلق الموت و الحياه ليبلوکم ايکم احسن عملا ظاهرش اين است که موت هم وجودي است دليل بر مثبت بودن که در موت امده که در قران امده خلقت که اين ظاهرش اين است که مثبت است خلق کرد حالا ان ظل و حرورتوجيه دارد که اگر رسيديم که بحث مي کنيم که ان وجودي نيست فعلا استناد به قول فاضل توني اين ترجمه را که گفتيم از ايشان اولا فاضل توني نظر به ايجابي و سلبي ندارد کلمه توضيح مي دهد و بعد مي گويد ما مات مرده مي گويد به سبب غير شرعي مي شود ميته خود ميته را با يک اضافه مي اورد ميته خودش که موت است موت به سبب غير شرعي را مي گويد در اصطلا ح است چيزي اضافه نکرده همان ميته را در اصطلاح گفته است ميته اي که به سبب غير شرعي موت برايش عارض بشود اصلا معنا اضافه نکرده خود ميته را يک قيدي اضافه کرده چيزي از لغت از معنا يک مفهوم ايجابي ديده نمي شود اين نکته خيلي دقيق
 نظر مرحوم خويي درعدم حجيت قول لغوي
 نکته دوم که اصل است سيد الاستاد روايتي که سندش ضعيف باشد مي فرمايد معتبر نيست اعتبار قائل نيست اقاي فاضل توني اين را از کجا گفته سندش چيست نظر خودش حجت است که ايشان ميفرمايد از اربابان اصول است عنوان مي کند عدم حجيت قول لغوي اين عنوان در اصول است از مسلمات است پس اين دليل به جايي نرسيد لذا مرحوم ميرزاي نائني که مي فرمايد ميته عنوان وجودي نيست بلکه معنايش غير مذکي است دو چيز نيست يک لفظ است و يک معنا لفظ ميته است معنايش غير مذکي است
 همراهي نجاست و عدم اکل در ماکولات
  لذا مي گويد که اگر شما قطع حاصل کنيد به چيزي از اجزاء‌حيوان يا خود حيوان که غير مذکي است قطعا ان را مي گوييد ميته صدق براي لفظ با دقت کامل تا اينجا که گفتيم اين مطلب را بنابراين درباره اصاله عدم تذکيه که مي فرمايند در ايه قران هم عدم تذکيه موضوع قرار گرفته موضوع که براي حرمت اکل قرار گرفت
 ارتباط لفظ ميته با غير مذکي
 حرمت اکل در حيوان جدا از نجاست نيست شما مفهومي بحث کنيد امکان تفکيک وجود دارد تراب را حرمت دارد اما نجس نيست اما محدوده بحث مشخص است حيواناتي که حرمت اکل دارند نجاست هم دارند دو تا با هم منضم است از قطعيات و قابل تفکيک نيست ملازمه اين است که دو تا چيز است عدم تفکيک يعني چند حکم يک سنخ در باره يک موضوع اثار يک حقيقتند
 سوال و جواب دليل ما تتبع و ضرورت فقه است ايا ميته اي را شما مي توانيد پيدا کنيد که حرمت اکل داشته باشد و نجس نباشد اين مطلب که تمام شد مي فرمايد اصاله عدم تذکيه واسطه نمي خواهد در جهت اثبات اثر حيواناتي که دم سائله دارند در معرض ماکول اللحم بودن و محرم الاکل بودن هستند به ضرورت فقه حرمت اکل جدا از نجاست نيست اين حرف ميرزاي نائني بود که از لوازمش استفاده کرديم و با اسان سازي گفتيم واما اصاله عدم تذکيه را که اشکال کرديم که مثبت است ايشان مي فرمايد که بعد ازاين شک ديگر مثبت نيست چون اصاله عدم تذکيه نياز به اين ندارد که ميته را ثابت کند اصاله عدم تذکيه خودش موضوع اثار است حرمت و نجاست مترتب به خود عدم تذکيه است نه اينکه اصاله عدم تذکيه ميته را ثابت کند و حرمت و نجاست از اثار ميته باشد بنابراين در صفحه 399 مي فرمايد که حق همان است که مشهور مي گويند که جلد مشکوک و مطروح محکوم به نجاست است بر اساس اصاله عدم تذکيه
 خلاصه بحث
 مطلب که تا اينجا کامل کرديم رسيديم به اين نتيجه انچه را فقيه بهبهاني فرمودند که درباره جلد مطروح مشکوک اصاله عدم تذکيه جاري مي شود و روايت قاسم صيقل دال بر اين مطلب هست صحيح و درست است اشکال سيد الاستاد که مربوط مي شد به سند سند را شرحش را داديم اشکالي که مربوط مي شود به دلالت حصر اضافي است عرض مي شود که صحبت از حصر در کار نيست انچه که ما مي بينيم حيوان وحشي به عنوان مورد در بيان حکم امده است غير از اين چيزي در کل ساختار روايت صيقل ديده نمي شود و در اصول خوانده ايم که مورد مخصص نمي شود يک جا اشکال مي کنيم که اگر در مورد احتمال خصوصيت بدهيم در حد احتمال عقلايي احتمال عقلي که هميشه هست اگر احتمال عقلايي داديد مورد مخصص باشد هيچ احتمال عقلايي وجود ندارد وحشي مثال است و مورد سوال دلالت روايت هم کامل است بنابراين انچه که به دست مي ايد و نتائجي که از اين بحث به دست مي ايد اين است 1. جلد مشکوک و مطروح محکوم به نجاست است دليل علي ذلک اصاله عدم تذکيه 2. ميته و غير مذکي دو چيز نيست يك لفظ و يک معناست موت و حياه چيزي است و ميته و غير مذکي چيز ديگري است همان طوري که شيخ انصاري مي فرمايد و خود تنقيح العروه جلد 2 صفحه 449 مي فرمايد که اطلاق ميته بر غير مذکي جاي اشکال ندارد محل اشکال نيست بلا اشکال اطلاق مي شود بنابراين اين مطلب را ما دنبال مي کرديم که برسيم به اين نتيجه که ميته معنايش غير مذکي است که شکر خدا ميرزاي نائني صريحا فرمودند الميته عباره عن غير المذکي معناي ميته غير مذکي است و اين حکم را که تا اينجا گفتيم مضافا بر اين مطابق احتياط هم هست فتوا و نظر شيخ انصاري فاضل توني ميرزاي نائني و سيد الحکيم همه بر نجاست جلد مشکوک و مطروح است و قاعده طهارت که ديروز به شما قول دادم عموم قاعده طهارت اينجا جايي ندارد چون اصل موضوعي داريم در صورتي که اصل موضوعي داشته باشيم جايي براي قاعده طهارت ندارد بنابراين مسئله ششم المراد من الميته اعم مما مات حتف انفه او قتل و اين مسئله کامل شد مسئله هفتم ما يوخذ من يد الکافر مسئله پنجم هم يک قسمتش باقي ماندکه ما يوخذ من يد المسلم که اين دو تا را ان شاء‌الله بر اساس قاعده عدم تذکيه بحث کنيم
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo