< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه ادله اقاي خويي نسبت به عدم اعتبار روايات کتب اربعه
 درباره ادله سيد الاستاد (ره) نسبت به عدم اعتبار روايات کتب اربعه به طور کامل که اين مجموعه از روايات بتمامها معتبر نيستند بحث مي کرديم چند تا دليل از ايشان ياداور شديم که عبارت بود از حاکميت عصر تقيه و همان طور موارد و نمونه هاي از رواياتي که مضمونش قابل التزام نبود اين دو تا مورد را گفتيم و جوابش هم گفته شد دوره تقيه اگر بود اهتمام هم بود دو نمونه بارز از روايات که مضمون قابل التزام نيست را هم گفتيم و گفته شد که توجيهي دارند
 امکان سهو در روايت
 بعد ايشان اضافه مي فرمايد که احتمال سهو وجود دارد حد اقل ممکن است اين همه روات اشتباه کرده باشند لا عصمه الا لاهلها يکي دو تا که نيست در مجموع احتمال سهو يک احتمال عقلايي خواهد بود. اضافه مي فرمايند: که ما در صداقت اصل يا در صادق بودن راوي اصل شک نمي کنيم که خود شاگرد امام صادق بدون واسطه است اما پس از اصل راوياني که در وسط قرار مي گيرند احتمال کذب در انها وجود دارد چون شناسايي همه روات در ان عدد کبير از نزديک کار نا ممکني است احتمال کذب وجود دارد
 مثال روايتي در تهذيب به يک صورت و در کتاب ديگر به نحو ديگر امده است
 و در اخر مي فرمايد که گويا شاهد بر اين مدعا اين است که اختلاف نسخ در يک کتاب مثلا در تهذيب يک روايت با تغييراتي در دو جا امده اين نشانه اين است که روايات اسيب پذير است اسيبي بر اين روايات امده است مجموع فرمايش ايشان با اسان سازي همين بود
 نظر نهايي مرحوم اقاي خويي (همه روايات کتب اربعه معتبر نيستند)
 مروري بود بر اين مطلب که کل روايات کتب اربعه معتبر نيست اخر هم مي فرمايد که پس از تحقيق انسان قطع پيدا مي کند به اين که بعضي از روايات کتب اربعه از معصوم صادر نشده ظاهرا نکته اي که در کلام وجود داشته باشد در اين قسمت از بحث جا نگذاشته ايم بعد از اتمام فرمايش بسيار خوب و دقيق و با متانت ايشان با عرض ادب و احترام به روحشان عرض مي شود که تمامي اين ادله و شواهدي که در جهت مدعايش اقامه فرمودند دليل معتبر به حساب نمي ايد ادله اش به طور کل جنبه استحساني دارد سهوو اختلاف نسخه و احتمال اشتباه راوي بر فرض بگوييم ادله خوبي است اين ادله موجب قطع نمي شود قطع اور نيست اما انصاف اين است که بگوييم بر مسلک تحقيق فرمايشات و ادله اي که ايشان اقامه فرمودند در حدي است که مي تواند احتمال عقلايي بوجود بياورد که قابل توجه است احتمال عقلايي درباره عدم صحت بعضي از روايات اين درست است
 فرمايش صاحب وسائل و علامه مجلسي
 بنابراين بين نفي و اثبات يک راه حد وسط واقعي تر به نظر مي رسد ان رايي که صاحب وسائل و علامه مجلسي و امثالش دارند که روايات کتب اربعه را به رمتها قطعيه الصدور مي دانند هم قابل مساعدت و تاييد نيست با توجه به اشکالاتي که گفته شد و بعد اين طرف هم بگوييم که قطعا به کذب بعضي از روايات پي مي بريم ادعاي قطع از طريق اين ادله و شواهد يک ادعاي مشکلي است
 تحقيق مطلب
 حداقل اين است که بگوييم از ادله اي که سيد الاستاد اقامه فرمودند احتمال قوي درباره عدم صحت بعضي از روايات موجود در کتب اربعه به دست مي ايد اين احتمال احتمال درستي است بنابراين اعلام مي شود راي نهايي بر مسلک تحقيق که روايات کتب اربعه نوعا داراي اعتبار است و اما در ضمن موارد نادري که اعتبار نداشته باشد در اين مجموعه وجود دارد لذا ما در رجال سيره فقها را مراجعه کنيم اظهارات محدثين و رجالي ها را مطالعه کنيم روايتي که مي خواهند ضعفش را بيان کنند مي گويند اين روايت در جوامع معتبر روايي در کتب اربعه وجود ندارد باعث ضعف پس اگر وجود داشت يک نوع اعتبارداشت بنابراين وجود روايت در کتب اربعه يک اعتبار ابتدايي است وليکن با ان ادله اي که سيد الاستاد فرمودند که بهترين انها شاهد برجسته ان جمع از ادله همان اختلاف نسخ است و احتمال سهو بايد تا رسيدن به اعتبار نهايي روايت را تحقيق کرد بررسي کرد تا اعتبار کامل بشود نتيجه اين شد که بودن روايت در کتب اربعه اعتبار ابتدايي دارد اعتبار نهاييش نياز به بحث وتحقيق و بررسي خواهد داشت براي اينکه احتمال اشتباه که وارد مجموعه شده است هر روايتي که ما بخواهيم مستند حکم قرار بدهيم همان احتمال را اينجا مي دهيم احتمال که بدهيم شک در اعتبارمي شود و شک در اعتباررا مي بريم زير پوشش يک قاعده معتبر که شک در حجيت مساوي با عدم حجيت است
 تمايز قول به تحقيق با فرمايش مرحوم اقاي خويي
 سوال تمايز بين تحقيق و قول مرحوم خويي چيست؟ جواب يک نکته به عرض رساندم گفتيم که ايشان مي فرمايد با اين ادله و شواهد يقين پيدا مي کنيم قطع پيدا مي کنيم به عدم صحت بعضي از روايات ما گفتيم ادله اي که گفته شد: قطع اور نيست. نهايت امر يک احتمال قوي بر عدم صحت مي اورد .
 عادت علما بر اعتماد بر اخبار موجود در جوامع روايي است
 بنابراين با توجه به اين نکته ظريف نتيجه همان دابي که کل فقها دارند با بر عکس مي گوييم بنابراين بحث اصولي با بحث عمليشان در فقه فرق مي کند ديديم که ايشان به قول لغوي قول فيومي استناد مي کرد در حالي که عنوان در اصول عدم حجيت قول لغوي در فقه استناد مي کرد در بحث رجالي که مي ايد همان طور مي گويد اما خود ايشان يک روايتي که ضعفش را اعلام مي کند مي فرمايد اين روايت در کتب اربعه نيست يعني در عمل کتب اربعه اعتبار دارد بعد از اين که مطلب را گفتيم درباره کتب اربعه تا حدودي به نتيجه رسيديم
 سوال ايشان جوامع روايي مي گويد نه کتب اربعه جواب جوامع کتب معتبر روايي غير از کتب اربعه نيست در اصطلاح رجال اينچنين است
 سوال و جواب گفتم داب فقها و محدثين يک نوع اعتباري براي روايات موجود در کتب اربعه قائلند مي گويند روايت در کافي است روايت در من لا يحضر است مثلا
 سوال و جواب ان رواياتي که سند معتبر شد اعتبار سند دليل دارد از خودش. دليلش ان اعتبار خوب محکم اعلام مي کند بعد ازاينكه از لحاظ دليل ان اعتبار کامل شد ديگر احتمال سهو وجود ندارد پشتوانه اش سيره و اعتبار قول ثقه و غيره و اجماع عملي محدثين هر چند احتمال هست ولي احتمالش مي شود احتمال عقلي از سبک و سياق احتمال عقلايي مي رود بيرون اين مطلب که تا اينجا گفته شد اين قسمت از بحث با اين شکل اعتبار را به ذهنمان بسپاريم
 مدارج اعتبار روايت
 عنوان بفرماييد مدارج اعتبار روايت روايت داراي سه درجه اعتبار است 1. درجه ابتدايي و ان عبارت است از ذکر و وجود روايات در کتب اربعه يا جوامع معتبره روايي در يکي از اين جوامع که بود کافي است يا کافي يا استبصار يا تهذيب فرق نمي کند ان مطلب که گفتيم کافي اضبط هست اين چهار تا کتاب بين خودشان در مجموع در يک سطح است ولي کافي يک مقدار پر رنگ تر است که درباره اش امده است الکافي اضبط
 سوال و جواب نائب حسين بن روح است با هم ديگر از نظر زماني اصل نائب را درک کرده اما ممکن است نديده باشد اما احتمال دارد که ديده باشد احتمال رويت چيزي است و از نظر قرائن امکانش وجود دارد و صدور توقيع مشهور است. نظر ما درباره توقيع با مشهور فرق مي کند ما توقيع را کاملا معتبر مي دانيم توقيع را اگر معتبر ندانيم در اعتقاداتمان اشکال دارد يعني اگراعتفاد ما درامامت ضعيف باشد در توقيع شک مي کنيم شک در توقيع بر مي گردد به شک در نواب شک در نواب بر مي گردد به شک در اعتقاد اصليمان اين بحث را بعدا داريم که بر خلاف مشهور و کسان ديگر مي گويند مشهور است ما توقيع را معتبر مي دانيم منتها اين توقيع مشهور است توقيع هم بايد مستند باشد
 سوال و جواب توقيع گاهي قطعا از سوي نائب و ثبت شده شک در صحت و اعبتار نداريم اين که مي گويند روايت نيست توقيع است خيلي کار خطرناکي است ما تازه بحث مي کنيم که حجيت توقيع را از ان روايت ديگر مي دانيم ان از زمان نزديک تر و با يک واسطه اين را ان شاء‌الله بعدا مي رسيم
 ترجمه لغوي توقيع و مقنعه
 سوال و جواب توقيع در اصطلاح عربي است عبارت است از امضا و دست خط مقنعه از ماده قناعت است قناعت دهنده اقنا کننده بحثهايي است اقنا کننده طرف اشکالاتي دارد يا طلب ها و خواسته هايي دارد اين را بخواند قانع مي شود درجه دوم عبارت از حد وسط اين است که روايت در هر چهار تا کتاب نقل شده باشد حداقل سه تا استبصار و تهذيب يکي کافي است يعني مشايخ ثلاث نقل کرده باشند خيلي ضريب اعتبار مي رود بالا و در بحثهاي فقهي هم کم و بيش مورد استناد قرار گرفته باشد نه در حد معمول بها معمول بها که فراگير است مثلا حتي متاخرين يا ابن ادريس و محقق حلي يا صاحب جواهر استناد کرده باشند و درجه سوم اعتبار همين اعتبار رجالي است که بحثش بعدا خواهدآمد که بحثش مبسوط است که عمدتا يک عنوان دارد و ان وثوق به صدور است از طريق اعتبار خبر ثقه يا از طريق عمل و قرائن و شواهد که ان وثوق به صدور مضافا بر بودن در کتب اربعه صحت سند مي طلبد صحت مضمون مي طلبد عمل اصحاب مي طلبد تا وثوق به صدور پيدا بشود و اعتبار نهايي اين سه تا درجه در مدارج اعتبار روايت است
 امکان وقوع جعل در روايت
 اما مطلبي داريم قابل توجه و ان اين است که گفته مي شود که جعل در روايت قطعي است گفته مي شود ولو به شکل موجبه جزئيه تحقق جعل يک امر قطعي است جعالين و وضاعين در تاريخ احاديث زياد بوده است في الجمله يقين و قطع داريم به جعل اين يک مطلبي است که نياز به بحث دارد
 فرمايش سيد مرتضي دراجوبه طرابلسيات (در وجود روايات جعلي در کتب روايي)
  سيد مرتضي اعلي الله مقامه در کتاب اجوبه طرابلسيات مي فرمايد با خلاصه و آسان سازي مي فرمايد که اشتباهات در روايات و احاديث قطعي است بعد شاهد بر قطعي بودن بيان مي کند مي فرمايد به خاطر اينکه ما بعضي از محتوايات روايت را مي بينيم عقلا ممکن نيست که ملتزم بشويم به ان محتوا و مضامين مثلا مي فرمايد که رواياتي امده است که دلالت مي کند بر صحت جبر و اين رواياتي که دلالت مي کند بر صحت جبر طبيعتا از مسائلي است که عقلا امکان ندارد که ما ملتزم بشويم مورد ديگر رواياتي است که دلالت دارد بر رويت خداوند که خدا به رويت چشم سر ديده مي شود قابل التزام نيست و رواياتي که دلالت دارند بر صفات قديمه الهي همان تعدد قدماي اشاعره اي قابل التزام نيست ما اين روايات را چطوري مي توانيم ملتزم بشويم خدا رويت مي شود صفات خدا قديم است و جبر درست است ممکن نيست اين مطالبي که ايشان مي فرمايد کاملا درست است اين مطالب قابل التزام نيست و اين روايات از رواياتي است که قطعا جعل شده در روايات عامه امده است يکي از مسائل که کره زمين روي شاخ گاوي است و ان هم روي يک ماهي بزرگي است ما اين را در اورديم که اين روايت ريشه اش از هندو است هندو فلسفه هندو دارد اسرائليات و هنودي داريم اينها هستند قطعا اما روايت عامه است يادتان نرود
 سوال در بحار هست جواب اين روايت گاو ماهي در بحار هست من در کتب اربعه صحبت مي کند بحار روايت عامه را هم نقل مي کند اين را که گفتيم جهت ذهن شما اماده شد فهميديم قائل به جبر که اشاعره است که فلاسفه سني است قائل به رويت و صفات قديمه هم همان اشاعره و رموز سني است اين روايت قطعا جعل شده و منطقه جعل مشخص شده ما قائليم و مي گوييم کاملا درست است منطقه جعل منطقه ابناء‌عامه است و اين جعليات جايش روشن و مشخص است
 داعي بر جعل چه بوده است ؟
 اضف علي ذلک يک نکته اي ديگر عنوان کنيد داعي بر جعل مطلب خوبي است براي صحت روايت هم به درد مي خورد داعي بر جعل مرحوم علامه اميني کتاب الغدير جلد 5 اين بحث را مطرح مي کند که با اضافات وآسان سازي ما اين را برايتان بيان مي کنيم گفته مي شود که داعي بر جعل در تاريخ بسيار روشن و مشخص است جعل بوده است کذب بوده است در مقدمه معتبر محقق نقل مي کند روايتي از اميرالمومنين که فرمود کذب علي رسول الله علي عهده فقام خطيبا فقال کثرت الکذابه من کذب علي متعمدا فليتبوء مقعده من النار تمامي اين جعلها و کذب ها بايد داعي داشته باشد
 خلفاي جائر براي کسب مشروعيت
  داعي بر جعل از تاريخ خلفا و تاريخ ائمه مذاهب به دست مي ايد خليفه سوم که عثمان بود مرد معاويه عليه اللعنه که امدبراي خونخواهي عثمان که از بني اميه است و معاويه که راس بني اميه است به خاطر نژاد گرايي کسب حيثيت شروع شد به جعل جعل فضائل بني اميه و جعل احاديث عليه اهل بيت اين يک داعي بود ثبت است در تاريخ
 اختلاف مذاهب براي کسب قدرت
 داعي دوم اختلاف مذاهب مثلا در بين ابوحنيفه و شافعي امده است طرفداران ابوحنيفه اورده اند در حديث که شافعي از شيطان خطرناکتر هستند طرفداران شافعه عليه ابوحنيفه اورده اند که شرير تر از ابوحنيفه که بعد از فوتش لعنت مي کند مي گويد لعنه الله علي ابي حنيفه بعد مي گويد که شرير از ابي حنيفه کسي در دنيا نيامده پس داعي بر جعل دو چيز بوده خلفايي که مي خواستند کسب حيثيت و شخصيت بکنند و اختلاف مذاهب منشا و داعي براي جعل بوده بله بعضي از عزيزان مي گويند که اول جعل نشا من جهل وانجايي بود که وقتي ابوبکر به قول عبد الفتاح عبدالمقصود که زمين گير شد استدلال حضرت زهرا زمين گير كرد گفت من از پيامبر شنيدم نحن معاشر الانبياء لا نورث اين حديث جعلش الان مسلم است هيچ ريشه روايي ندارد اولين جعل از بيچاره است داعي بر جعل داشت يک نکته که خبري را ما اگر مي بينيم در اصول شيخ انصاري در اصول بحث مي کند که يک روايت را که فحص مي کنيم ببينيم داعي بر کذب وجود داشته يا نداشته نکته اصلي است داعي بر کذب شما در اخبار که مي بينيد همين طور است سيره اين را مي گويد که يک ادمي است براي نفع خودش يک حديث مي گويد داعي بر کذب وجود دارد در روايات ببينيم داعي بر کذب وجود دارد در اصل جعل ببينيم داعي جعل وجود دارد يا ندارد ما ديديم داعي بر جعل تعدد خلفاي ثلاث بر اساس مباني و کسب شخصيت و تعدد و مسابقه اربابان مذاهب ثلاثه بوده که ثبت است در تاريخ است بنابراين داعي بر جعل انجا بوده است جعليات هم از لحاظ محتوا دقيقا تطبيق مي کند به مذهب و مسلک ابناء‌عامه بنابراين سيد مرتضي که مي فرمايد قطع به جعل داريم مي گوييم صحيح است اما منطقه جعل هم با توجه به وجود داعي جعل و اثبات بالوجدان منطقه جعل هم مشخص است اما روايات اهل بيت داعي بر جعل نداشته است داعي بر صدق و دقت و اهتمام وجود داشته چون راويات در مظلوميت و غربت مولا در حالت انزوا‌و غربت ويژه با چه زحماتي تمام دقت در اين جهت اعمال مي شد که روايت را بتوانند درست جمع و حفظ کنند که داعي بر صدق و حفظ دقت وجود داشت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo