< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از برداشت اطلاق از موثقه عمار
 موضوع بحث استفاده اطلاق نجاست دماء از موثقه عمار بود گفتيم که صاحب جواهر و سيد الاستاد فرمودند که از موثقه مي شود اطلاق نجاست دم را استفاده کرد از ان جمله اي که در ذيل موثقه امده بود که الا ان تري في منقاره دما از اين استثنا اطلاق را استفاده کرديم و سيد الحکيم فرمود که اطلاق کامل نيست براي اينکه اين روايت جهت دارد روايتي بياني که جهت معين داشته باشد نمي توانيم از ان عموميت را استخراج کنيم مثل فکلوا مما امسکن
 نظر مرحوم خويي در اين که روايت عمار داراي جهت خاصي است يا خير؟
  اما سيد الاستاد مي فرمايد که اين اشکال وارد نيست در اين روايت جهت خاصي مطرح نيست و مقصود نيست
 تمسک به قاعده شک يا مدلول موثقه عمار
  شرح مسئله اين است که مي فرمايند انچه گفته مي شود يا توهم مي شود که اين روايت در جهت بيان حکم ظاهري است قاعده شک را بيان مي کند که هر چيزي را که شک در طهارتش داشتيد محکوم به طهارت است اگر اين مطلب را بگوييم که اين روايت در جهت بيان قاعده شک است نمي توانيم اين مقوله را قبول کنيم براي اينکه قاعده شک عبارت است از حکم ظاهري در صورت شک نسبت به حکم واقعي به عبارت مختصر موضوع حکم ظاهري شک در حکم واقعي است اين يک نکته اينها مثل جدول ضرب است نکته دوم غايت و نهايت قلمرو که مي گويند غايت حکم ظاهري يعني ان نهايت قلمرو حکم ظاهري علم به حکم واقعي است يا علم به موضوع مشکوک تا اينجا نصوص گفته بود و علماي اصول هم فرموده بودند که غايت حکم ظاهري علم به حکم واقعي است اما شرح بيشترش را نداده اند کاملش اين است که بايد در محيط اطراف حکم ظاهري علم وجود نداشته باشد نه در منتهي و نه در ابتدا اگر در انتها علم وجود پيدا کرد زمينه از حکم ظاهري گرفته مي شود و اگر در ابتدا علم وجود داشته باشد قاعده شک مبدل مي شود به قاعده استصحاب اين قاعده شک را که توضيح دادم اگر در منتهي بود که قاعده شک زمينه اش منتفي مي شود و زمينه محقق مي شود براي حکم واقعي ديگر حکم واقعي فرا مي رسد اين بياني است که من اسان سازي کردم از بيان سيد الاستاد بنابراين قاعده شک را که فهميديم مدلول موثقه چيست؟ مدلول موثقه اين است که اگر طيري پرنده اي امد و به اب قليلي رسيد و منقارش را گذاشت به اب قليل مي فرمايد اگر در منقارش خون ديده نشود محکوم به طهارت است مدلولش اين است که اگر شما قبلا هم علم داشتيد که معمولا علم داريد که باز شکاري سر و کارش با لاشه ها و اجساد مرده از حيوانات است بنابراين اگر بازي امد منقارش را به اب گذاشت که يقين داريد قبلا نجس الوده به خون بوده الان در حال ملاقات، خون نديديد محکوم به طهارت است. اين مدلول قاعده شک نيست اين مدلول موثقه است. مدلول موثقه اين شد که در منقار دم که نديديد قبلا هم ديده باشيد محکوم به نجاست نيست خيلي دقيق مي فرمايد اين برخاسته از دقت نظر سيد الاستاد است بنابراين اگر اشکال بکنيد که موثقه در جهت بيان حکم شک است قاعده شک را بيان مي کند نخير مدلول موثقه با قاعده شک تطبيق نمي کند بنابراين اينکه موثقه جهت معين داشته باشد به طرف قاعده شک همچنين چيزي نيست اين اشکال بسيار مهم به توسط جواب اهم صاف و پاک شد مضافا بر اين اولا گفتيم قاعده شکي در کار نيست و ثانيا يک مويدي هم داريم
 چه زماني مي توان گفت که روايت داراي جهت است؟
 بر مسلک تحقيق گفته مي شود که جهت در بيان انگاه مي تواند بيان را به سود جهت اختصاص بدهد که ان جهت واضح ظاهر مشخص باشد مثل فکلوا مما امسکن که با يک تصور ابتدايي تناسب حکم و موضوع مي بينيم کلوا مما امسکن قطعا درباره حليت و حرمت است جهت مشخص و پيداست به عبارت کوتاه بيان نسبت به جهت ظهور داشته باشد اما در اينجا جهت همچنين ظهوري ندارد همچنين وضوحي ندارد بنابراين در صورتي که جهت کاملا روشن نباشد اطلاق از قدرت خودش استفاده مي کند که اين نا همواريهاي جزئي را به توسط اطلاق هموار مي کنيم و کار اطلاق همين است که نا همواريهاي جزئي را هموار بکند بنابراين اشکالي که گفته مي شود وارد نيست و مشخص شد در ادامه سيد الاستاد در تنقيح العروه جد 3 صفحه 4 و 5 مي فرمايد اما روايت در جهت مطالبي است که همه ان مطالب به هدف و مقصود ما نزديک است
 وجود احتمالات سه گانه در مورد جهت موثقه عمار
 به عبارت ديگر درباره جهت بيان در موثقه سه تا احتمال وجود دارد احتمال اول اين است که موثقه در مقام بيان عدم تنجس بدن حيوانات باشد که بدن حيوانات با ملاقات نجس متنجس نمي شود اين احتمال اول که اين هم قولي است چون نتيجه فتواي فقها هم همين است در بدن حيوانات شما نجاستي را مي بينيد قطعا و بعد هم مي بينيد ان نجاست نيست نجس نيست فتوا اين است که نجس نيست نتيجه اش اين مي شود که عدم تنجس بدن حيوانات بوسيله ملاقات با نجاست، احتمال دوم اين است که زوال عين نجس از بدن حيوان همان و تطهير بدن همان يعني بدن حيوان متنجس مي شود با احتمال اول فرقش اين است بدن حيوان متنجس مي شود اما به مجرد زوال عين پاک و تطهير مي شود احتمال سوم اين است که بگوييم اين موثقه تخصيصي است که درباره قاعده استصحاب امده هر کجا شما حالت سابقه داشتيد استصحاب کنيد و اما درباره نجاست بدن حيوان حالت سابقه هم داشتيد استصحاب جا ندارد تخصيص خورده است استصحاب بوسيله موثقه عمار
 مرحوم خويي مي گويد که از سه احتمال مي شود اطلاق را برداشت نمود.
  اين سه تا احتمال پس از که اين سه تا احتمال را مطرح مي کنند سيد الاستاد انگاه مي فرمايند که بر اساس تمامي اين احتمالات اطلاق دم از اين موثقه استنباط مي شود براي اينکه هر يک از اين سه تا احتمال مربوط مي شود به حکم دم ارتباطي با نجاست دم دارد پس از که سخن از احکام دم به ميان امد هر سه تا احتمال هر کدام را بگيريم نتيجه مي دهد که اطلاق دم اينجا کارساز است و اطلاق موثقه نجاست دم هست الا ان تري في منقاره دما مطلقا بنابراين اينها جهت نيست اينها احکامي است مربوط به دم الا ان تري في منقاره دما مطلق است يک متمم هم اضافه کنيد و ان اين است که حکم ظاهري و حکم واقعي تضاد در موضوع دارند اما تضاد در بيان که ندارد اگر موضوع دو تا بود بر فرض دو تا موضوع يک موضوع شک يکي هم علم در موضوع شک حکم ظاهري بيان بشود در صورت علم حکم واقعي منافاتي ندارد بنابراين مي گوييم سيد الحکيم اگر منظور شما از حکم ظاهري قاعده شک نباشد فقط حکم ظاهري است مانعي ندارد حکم ظاهري تا وقتي که خون را عينا نديديد حکم ظاهري محکوم به طهارت است اگر خون ديده شد حکم همان نجاست است و الا ان تري في منقاره دما دم مطلق است نجاستش هم معلوم ترک استفصال هم شده است مطلب کامل
 بعد از حصول اطلاق، اجماع و ارتکاز ان را تقويت مي نمايد.
  بعد از اين مسئله که نتيجه اين شد که اطلاق نجاست دم از موثقه عمار به اثبات مي رسد حالا از اجماع و ارتکاز مي توانيد کمک بگيريم يادمان هست که گفتيم مويد وقتي مويد است که يک دليل معتبري در کار باشد يک اجماع مدرکي وقتي مويد که يک دليل ديگر باشد اگر فقط يک اجماع مدرکي بر مسلک سيد الاستاد باشد قابل اعبتار نيست چون مويد کمک دليل است معنايش اين است که يک دليلي هست اين ان دليل را کمک مي کند حالا پس از که موثقه عمار درست از اب درامد و اطلاق را اعلام کرد ان يکي دليل را که سيد الاستاد فرموده بود ارتکاز متشرعه بر اين است که دماء مطلقا نجس هستند اين مي شود مويد و همين طور اجماعي که صاحب جواهر فرموده بود که گفتيم اجماع اگر تتبع کنيد در تتبع ناقص اين امده است که اجماع معتبر پيش صاحب جواهر اجماعي است که در معتبر است چون معتبر محقق خيلي معتبر است اجماع معتبر پيش صاحب جواهر اجماعي است که در کتاب معتبر امده است بنابراين اجماعي که ايشان از کتاب معتبر نقل مي کردند ان اجماع هم مويد اين مطلب مي شود تا اينجا اين نتيجه بسيار به خوبي بار نشست
 بيان دو مطلب تکميلي:
 دو تا مطلب را سيد الاستاد به عنوان تکميل بحث بيان مي فرمايد که با اسان سازي از اين قرار است
 در شبهات موضوعيه اصل به عدم فحص است جز در دماء و اعراض و ديون و استطاعت مالي
 مطلب اول سوالي است و ان اين است که شما در منقار يک پرنده اگر خوني را ببينيد احتمال مي دهيد که اين خون خون متخلف باشد که پاک است و يا خون سمک باشد و ممکن است خون جيفه باشد حيوان مردار پس شک در موضوع مي شود شبهه موضوعيه و قاعده در شبهات موضوعيه عدم فحص و حکم بر صحت و طهارت است شبهات موضوعيه از قلم صحت و طهارت بيرون نيست عدم فحص و حکم به صحت و طهارت دو تا استثنا دارد درباره فحص دو تا استثنا دارد درباره احتياط احتياطش در دماء و اعراض دو تا استثنا که درباره شبهات موضوعيه امده است و خيلي محکم است تمامي فقها بدون اختلاف در دو مورد در شبهات موضوعيه احتياط را واجب مي دانند اگر از شما سوال کنند که احتياط واجب در شبهات موضوعيه کجاست به طور مسلم پيش فقها دو مورد است دما و اعراض اگر شک در دم انساني کرديم که نفس محترمه هست يا نيست احتمال احترام که بدهيم احتياط واجب است به اجماع بلکه تسالم است که اين دو تا مورد مورد احتياط است هيچ کجا در شبهه موضوعيه احتياط نداريم مگر اين دو تا مورد اين يک نکته
 سوال و جواب دليلش اهميت ان است احتمال دارد خوني نا حقي ريخته بشود احتمال دارد که العياذ بالله زنايي صورت بگيرد
 سوال و جواب هر موقع که مي گوييم احتياط يا احتياط واجب معنايش اين است که دليلي در کار نيست شما که مي گوييد به احتياط مجتهد تان مي توانيد مراجعه کنيد به مجتهد ديگر براي اينکه احتياط واجب فتوا نيست و الا از فتواي مجتهد خودش نمي تواند به فتواي مجتهد ديگر مراجعه کند بنابراين چرا احتياط واجب مي گوييم اينجا حکم است جوابش اين است که در مورد شبهه که موضوع مشخص نباشد و شبهه دماء باشد که دم محترمه هست يا محترمه نيست در مورد شبهه اجتناب خودش احتياط عملي است به احتياط ديگر از سوي شرع حکم به احتياط امده اين مطلب که فهميديم شبهه موضوعيه استثنائاتش را فهميديم يک استثنا درباره دما و فروج داشت دو مورد ديگري داريم که فحص انجا لازم است در کل شبهات موضوعيه در دو تا مورد فحص لازم است اين را به ضبط از استادم علامه شيخ صدرا در حافظه دارم از نجف شيخ صدرا که عدل علامه طباطبايي بود که ايشان را سيد ابوالحسن اصفهاني فرموده بود که شما درس فلسفه نگوييد امد فقه و اصول صدها مجتهد از جلسه درسشان بيرون امد و ايشان مي فرمود دو جا استثنا دارد 1. در مورد ديون 2. در مورد استطاعت و نصاب مالي ديون شک مي کنيد که الان مديون هستيد يا نيستيد شبهه موضوعيه است يا شک مي کنيد الان مستطيع شده است مال شما مورد زکات يا خمس تعلق گرفته است يا نگرفته است اين دو مورد فحص لازم است چرا مي فرمود که بخاطر اينکه اگر فحص نشود مخالفت عمليه کثيره اي به وجود مي ايد ادم از کسي بدهکار است فحص نمي کند بدهکار و مديون مي ماند ادم واجب الحج است فحص نمي کند حج به گردنش مخالفت عمليه کثيره اي به عمل مي ايد به غير از موارد استثنا امر مسلم اصولي هست که در شبهات موضوعيه 1. فحص لازم نيست 2. محکوم به طهارت است يا صحت است اين شبهه مي شود شبهه موضوعيه يک مقدار خوني در منقار اگر ديده شود نمي دانيم خون متخلف هست يا خون جيفه است شبهه موضوعيه بايد حکم به طهارت بشود جوابش معلوم است شارع شايد به طور اغلبيت که بطور اغلب در منقار طيور شکار کننده خون جيفه وجود خواهد داشت بنابراين شايد به خاطر اغلبيت تلوس به خون جيفه اين تلوس به خون را اماره نجاست اعلام کرده است اين با توجيهي که سيد الاستاد مي فرمايد توجيه را هم کار نداشته باشيد نص حاکم است نص وارد است دليل حاکم امده است نص خاص قلمرو خودش را حيازت مي کند و حمايت مي کند بر اساس نص خوني که در منقار پرنده شکاري ديده شود محکوم به نجاست است بر اساس نص در يک جمله در اين مورد از شبهه موضوعيه نص خاص داريم
 وجود انصراف در اطلاق دم
 مطلب دوم گفته مي شود که حکم به نجاستي که اعلام شده است در موثقه الا ان تري في منقاره دما اين دم اطلاق ندارد از جهت ديگر چرا براي اينکه اين دم انصراف دارد تناسب حکم و موضوع پرنده هاي شکاري عمدتا از ميته جيفه استفاده مي کنند اين تري في منقاره دما انصراف دارد به دم ميته پس اطلاقي در کار نيست اين مطلب را که ايشان مطرح مي کند بعد در جواب مي فرمايد که انصراف اولا بايد در حد ظهور باشد انصراف احتمالي هيچ گاهي کاري به پيش نمي برد و الا هميشه انصراف احتمالي هست انصراف بايد در حد ظهور باشد که مخاطب و اهل محاوره با تصور انصراف را درک کند و در اين مورد همچنين انصرافي وجود ندارد چون از لحاظ، مورد نيست که پرنده شکاري به طور اغلب با جيفه سر و کار داشته باشد سمک هم هست دم متخلف هم هست و از اين قبيل مي توان در حد شک بود اين موارد حد اقل مساوي به نظر مي رسند بنابراين انصراف قطعا نيست و ثانيا احراز نمي شود بنابراين اطلاق دم به قوت خودش باقي است با يک تذکر و ان اين است که اطلاق دم محدوده دارد درباره دماء حيوانات است فقط دماء حيوانات اما دمائي که بر اساس معجزه از اسمان فرو بريزد مثل ايتي که در زمان حضرت موسي امد يا دمائي که تحت الاحجار ديده شدکه در روز عاشورا امد از اين دماء اين نصوص منصرف است چون محدوده اش دما حيوانات است نتيجه اين شد درباره نجاست دماء اطلاق وجود دارد دمي را که شک بکنيم دم طاهر است يا نجس قرينه دليل نداشتيم با اصاله الاطلاق اطلاق نجاست دما حکم به نجاست صادر مي کنيم و يويده الاحتياط الديني مطابق با احتياط هم هست مضافا بر اينکه مطابق با سيره متشرعه يا سيره متدينين هم بر اجتناب هم هست

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo