< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه تقسيمات شش گانه روايت
 گفته شد که احاديث بر شش قسم منقسم مي شود اين تقسيمات شش گانه تقسيم اصلي است
 تقسيم چهارم_ تقسيم به اعتبار سند (مسند _مرسل _مجهول)
  تقسيم چهارم که عبارت است از تقسيم روايات به اعتبار سند سند روايت همان راوياني است که روايت را از امام نقل مي کند طبق معروف و مشهور که قطعا برخورده ايد در ديد ابتدايي روايت تقسيم مي شود به روايت مسند و مرسل و بعد در تتمه مسند و مرسل قسم سوم هم ضميمه مي شود به نام مجهول صحبت که از سه قسم اصلي به ميان امد
 اقسام فرعي باعتبار سند (مرفوعه _مقطوعه _معلقه )
  سه قسم هم به عنوان اقسام فرعي که تقسيم به اعتبار سند که عبارت است از تقسيم روايت به مرفوعه مقطوعه و خبر معلقه يا روايت معلقه اين تقسيم عنوان شد اما شرح ان به طور واضح مي دانيم مسند عبارت است از روايتي که راويان ان روايت پيوسته به هم نقل را تا معصوم ادامه بدهد سلسله سند وصل باشد که گاهي به ان مي گوييم به اصطلاح ابنا عامه معنعن يعني عن احمد عن محمد عن ابن ابي عمير عن معلي مثلا اين تعريف مسند
 توضيح اقسام دوگانه مسند
 مسند در بحث رجال به دو تا معنا به کار مي رود نسبت به سلسله سند متصل 2. به کتابي که در ان کتاب فقط روايات تدوين شده باشد با سند روايت و مدرک روايت ان را هم مسند مي گويند مثلا مسند الامام المهدي مسند زراره مسند محمد بن مسلم اينها مسانيدي هست که در حوزه هم هست
 توضيح اقسام دوگانه مرسل
  اما قسم دوم که مرسل باشد روايت مرسل به دو معنا به کار مي رود 1. معناي خاص عبارت است از روايتي که فقط محدث از پيامبر و معصوم نقل کند راويها تماما افتاده شيخ صدوق عن رسول الله قال الصدوق قال رسول الله اين مرسل به معناي خاص است که محدث از معصوم نقل مي کند ديگر عنوان ندارد اما مرسل به معناي دوم که معناي عام هم مي توانيم بگوييم عبارت است از روايتي که از سندش يک نفر يا چند نفر راوي افتاده باشد از اول اخر وسط فرق نمي کند مقصود از مرسل روايتي است که راويهايش در دسترس محقق و پژوهشگر نيست معنايش اين نيست که اين راوي و مرسل سند اصلا نداشته مثلا تفسير عياشي تقريبا يک تفسير روايي است يک تفسيري مي شد در عداد تفسير قمي اين يک محقق امد گفت ما به متن روايت کار داريم و خود معصوم اين راويها چرا اين منطقه را اشغال کرده اند صفحات کتاب را پر کرده اند امد کل راويها را گذاشت کنار فقط روايت از چه معصومي نقل مي شده مي نوسيد عن رسول الله چون به ديگران کاري نداريم ما به پيامبر کار داريم اين خواست ابرو را اصلاح کند چشم را کور کرد چه مي شود اينها روايات مرسلات است معنايش اين نيست که سندي نداشته است بنابراين هر کجا مي بينيم مرسل معنايش اين نيست که سندي در واقع نداشته يا ندارد مرسل فعلا سند افتادگي دارد بعضي از راويهاي ان فعلا نيست اين خيلي مهم است تا ان معنايي که فهميده بوديم که مرسل يعني راويش وجود ندارد نخير وجود دارد وجدان نيست عدم الوجدان لا يدل علي عدم الوجود
 سوال و جواب مشايخ ما و سلف صالح ما در پي پيدا کردن ان هنوز به طور کامل پيدا نشده يک رده پاهايي ممکن است باشد اما متاسفانه يک تفسير عياشي شايد جزء کتب معتبر روايي بوده است ولي متاسفانه محقق اين کار را انجام داده بود بنابراين يکي از دوستان يک تحقيقي را اورد که نقدي بود نسبت به سليم بن قيس هدف نقدش اين است نقد خوب است غافل از اينکه اگر سليم را بزنيم خداي نخواسته به جزء پايه هاي اعتقادي ما اسيب وارد کند قطع نظر از اين اعتقادات مطالعه کردم واقعا خيلي ناشيانه است خيلي دور از تحقيق چيزهايي ابتدايي را اورده به عنوان نقد عجيب است يک چيزهايي گفته اصلا در وادي نبوده از رجال اطلاع کامل نداشته سليم را نقد مي کند مثل اينکه سند عياشي کنار بگذارد در کنار مسند و مرسل
 توضيح اقسام مجهول
 قسم سوم مجهول اين مجهول به دو معنا به کار مي رود 1. نسبت به راوي که در سند واقع شده اما نه توثيقي است نه تضعيفي است هيچ چيزي درباره ان راوي نداريم اين سند مي شود مجهول معناي دوم سند مجهول اين است که در وسائل مراجعه کنيد در بعضي از اسناد دارد عن بعض اصحابنا عن احمد عن محمد عن محمود عن بعض اصحابنا اين سند مرسل که نيست مجهول است بعضي ها در ديد ابتدايي اين را هم مرسل مي گويند اما حقيقتا اين مرسل نيست راوي دارد اما راوي ان واقعا شناخته شده نيست سند مجهول است
 توضيح مرفوعه (شرط لفظ رفعه )
  و اما قسم بعدي چهارم و پنجم و ششم مرفوعه و مقطوعه و معلق اينها از اقسام است به اعتبار سند مرفوعه عبارت است از روايتي که سند ان به طور کامل راويان را مشخصا نقل نمي کند در ضمن ندارد اما ابتداي سند راويها ذکر شده انتهاي سند يعني به سوي امام که نزديک مي شود يکي دو واسطه از راويها مي افتد يک يا چند راوي اخري که به امام برسد مي افتاد اين يک خصوصيت خصوصيت دوم در مرفوع اين جمله به کار برود رفعه الي الامام عن عن محمد بن يحيي احمد بن حمد عن ابن ابي عمير رفعه الي ابي عبد الله اين کلمه اين تعبير کليدي درباره مرفوعه يادمان نرود بغير از اين ديگر مرفوعه نمي شود
 توضيح مقطوعه (علامت ان قال اخرين راوي است.)
 مقطوعه عبارت است حديثي که سندش به طور کامل درست است الا اخر سند از خود امام نقل نمي کند سند درست عن محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن ابن ابي عمير عن ابن اذينه قال ابن اذينه قال نمي گويد عن امام صادق سند درست است اما خود راوي که از اصحاب هست از امام نقل نمي کند انجا قطع شد اين را مي گويند مقطوعه بر مبناي سيد الاستاد مقطوعه اصلا صدق روايت نمي کند چون روايت مقوماتي دارد مقوم اصلي روايت ان است که نقل از معصوم بشود نقل از معصوم نشد صدق روايت نمي کند اما بر مبناي سيد بروجردي راوي فرق مي کند اگر راوي مثل ابن اذينه که يقين داريم از غير معصوم نقل نمي کند حرفي از خودش براي گفتن ندارد او ذوب شده در کلام و روايات و احاديث قابل اعتماد است اما تحقيق اين است که مبناي سيد بروجردي مبناي اجتهادي است يعني اجتهاد شخص است معياري نيست مبناي سيد الاستاد معياري است معيار روايت اين است که نقل از معصوم باشد نقل از معصوم که نبود روايت نيست اما سيد بروجردي مي فرمايد ما يقين حاصل مي کنيم اين يقين شخصي است اجتهاد خود شخص است قطع شخصي حجيت دارد براي خود شخص اين معياري است و ان اجتهادي است
 سوال وجواب
 سوال و جواب ان احتمالات خلاف متعارف است يا خلاف ظاهر است ما به ظواهر اعتماد و اکتفا مي کنيم ظاهر اين است که ان غير از امام چيز ديگر نقل نمي کند
 توضيح معلق
  اما روايت معلق درست بر خلاف حديث مرفوع هست معلق حديثي است که از ابتداي ان چند تا راوي بيافتد و اتفاقا معلق در احاديث و در اسناد وسائل به چشم مي خورد انجا که مي گويد محمد بن الحسن باسناده عن احمد بن محمد بن عيسي اين کلمه باسناده چند تا راوي را انداخته مي شود معلق حديث معلق هم حديثي است که بدون سند نيست فعلا اين راويها به طور دقيق و واضح در دسترس ذکر نشده اما باسناده را جاي ديگر در پايان کتب اربعه ديده ايم که اورده اند که اسناد شيخ به چه کساني درست است و به چه کسي از روات درست نيست اين اسناد فعلا معلق است بر ماست که تحقيق کنيم که اسناد صحيح هست يا صحيح نيست
 سوال و جواب ما گفتيم که تقسيماتي که داريم 1. به اعتبار چيزي باشد 2. اصلي باشد 3. هر قسم يک مجموعه را پوشش دهد در تقسيم بندي اين ضوابط را رعايت کرديم و ان اصطلاحات گذاشته ايم بعد از تقسيمات تحت عنوان مصطلحات زياد هم هست مضمر و مکاتبه و مدرج و مصحف و شاذ و غريب و عزيز
 قسم پنجم به اعتبار عمل اصحاب (معمول بها معرض عنها )
  قسم پنجم عبارت است از تقسيم روايات به اعتبار عمل اصحاب و متارکه اصحاب سند روايت درست است تا حدودي اما اصحاب اعرا ض کردند روايتي است سند دارد توثيق ندارد اما اصحاب عمل نکرده اند به اعتبار عمل اصحاب روايت تقسيم مي شود به 1. معمول بها 2. معرض عنها به طور عمده اين دو قسم است عمل اصحاب و طرد اصحاب اگر روايتي را ديديم که سند کاملا درست نيست بعضي از راويها ضعيف است اما اصحاب به ان روايت عمل کرده اند اين عمل اصحاب براي ان روايت يک عنوان مي دهد مي گويد معمول بها (معتبر شرحش در توثيقات چون ارتباط پيدا مي کند به شهرت اقسام شهرت نوع عمل بحثي است که در توثيقات خواهد امد ان شاء الله)
 فرق معمول بها با روايت صحيحه
 و منظور از عمل اصحاب اين است که در استناط حکم به ان روايت استناد کرده اند اين مي شود معموله به عند الاصحاب و معموله بها به روايت صحيحه نمي گوييم چون روايت صحيحه هم معموله بها است اصحاب حکم فقهي را مستند مي کنند به روايت صحيحه چرا معموله بها نمي گوييم براي اينکه در معموله بها ملاک ما فقط عمل اصحاب است و خود سند قطعا بايد داراي ضعف باشد اين خصوصيات را دارد
 فرق معرض عنهاي اصطلاحي و لغوي
 قسم دوم معرض عنها درست بر عکس معموله بهاست روايت ضعيف که سندش ضعيف است مرسل يا ضعيف است و اصحاب از ان اعراض کرده اند عملا کنار گذاشتند اين واقعا معرض عنهاست اما معرض عنها به حسب اصطلاح نيست چون معرض عنها به حسب اصطلاح رجال روايتي است که راويان کاملا درست سند متصل توثيقات کامل هيچ اشکال سندي ندارد مع ذلک کله مي بينيم اصحاب به اين روايت اعتنا نمي کنند اين را گذاشتند کنار اين معرض عنهاست و اعراض اصحاب هم باعث وهن و عدم اعتبار مي شود بحث تفصيلي ان خواهد امد که ترک اصحاب يک روايتي با سند معتبر حداقل شک ايجاد مي کند شبهه ايجاد مي کند و قانون اصولي هم که شک در حجيت مساوي با عدم حجيت است اين تمام به اعتبار عمل اصحاب همين دو قسم را بيشتر را نداريم
 تقسيم ششم تقسيم روايت به اعتبار قلمرو و حوزه بيان
 (روايات احکام روايات اخلاق روايات تصوف )
  رسيديم به قسم ششم به اعتبار قلمرو و حوزه بيان يک تقسيم جديد و مهمي است در تقسيم گفته مي شود که روايات به سه قسم تقسيم مي شود سه قسم اصلي 1. روايات احکام 2. روايات اخلاقي 3. روايات تصوف شناخت اين تقسيم در عين حال که مطلب جديد است به اين معنا که برجسته نشده و براي يک محقق سودمند است گاهي يک روايت اخلاقي يک شکل امدي که معناي اين چه مي شود بعد از تشخيص داديم که روايات احکام و روايات اخلاقي و روايات تصوف را براي ما کار راحت مي شود
 توضيح روايات احکام
  اول روايات احکام چند تا خصوصيت دارد 1. نظر خبرگان در عقبه کار قرار دارد مشايخ بزرگ روايات روايات احکام را به طور عمده در ابواب احکام اورده اند و يا در جوامع اربعه و يا اصول اربعه اورده اند 2. روايات احکام بدون مبالغه بدون کنايه و بدون تهديد و ارعاب مستيقما حکم را بيان مي کند يجب عليک في الصبح رکعتان همين طور صريح ساده واضح حکم را بيان مي کند از اين خصوصيات روايات احکام را تشخيص مي دهيم
 توضيح روايات اخلاقي
 قسم دوم روايات اخلاقي روايات اخلاقي خصوصيات دارد 1. معمولا قلمرو روايات اخلاقي اداب و سنن و رفتارهاي مستحبي است اگر الزامي بود وجوب و حرام بود مي ايد در احکام اين يک نکته نکته دوم به طور کل روايات اخلاقي در کتب روايي پراکنده و دست اول نيستند در جوامع معتبر روايي به طور کل ذکر نشده خصوصيت اصلي اين است که تعابير روايات اخلاق تعابير مبالغه اي است و مقصودش که مقصود کنايي است مثلا يک مطلبي را که به عنوان مبالغه بيان مي کند عدد هم ذکر مي کند يا به طور کل به کميت بالايي ذکر مي کند ان کميت و ان عدد مطابق مقصود نيست بلکه مبالغه است ان تعبير مبالغه کنايه از فضيلت بالاي ان عمل است کنايه از مطلوبيت و ارزشمند ان کار و ان رفتار است بسيار نکته ظريف است مثلا شما مي گوييد چهار روز در سال هست بسيت و پنج ذيقعده بيست و هفت رجب عيد غدير هفده ربيع الاول اين را ثوابش را اورده اند که گويا يک عمر روزه گرفته است اين را دقت کنيد اين ثواب يک عمر که با معيار هم م ي ايد اين مدلول مطابقي ان مراد نيست مبالغه است کنايه از فضيلت زياد کنايه از شدت ارزش و ثواب لذا چرا مي گوييم زيد عدل مبالغه کنايه از شدت و پر رنگ بودن عدالت زيد است لذا حتي عدد ذکر بشود در فارسي هم داريم شيخ شيراز مي گويد دل به دست اور که حج اکبر است از هزاران کعبه يک دل بهتر است واقعا هزاران کعبه از يک دل بهتر است مي بينيم فقها که اينگونه نيست براي اين گفتيم بخاطر اينکه مبالغه به کار رفت کنايه از شدت مطلوبيت عمل.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo