< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 توثيقات علم رجال
  از بحثهاي مهم رجالي و درايي بحث توثيقات است و ان شا الله به اميد خدا توثيقات را خيلي مفصل با تقسيم بندي تقربيا جديد براي شما عرضه مي داريم تقسيماتي که در کتب رجالي بنده حقير نديدم به اين خصوصيات تقسيماتي شده باشد
 اصول مربوط به توثيقات
  ودر همين بحث توثيقات که مقدمه يا جزء بحث توثيقات به حساب مي ايد بحث از اصول و قواعدي مربوط به توثيقات به طور عمده سه تا اصل عنوان مي شود
 اصاله العداله
  1.اصاله العداله
 اصاله الصحه
  2. اصاله الصحه
  اصاله الوثاقه
 3.اصاله عدم الوثاقه عزيزاني اهل فضل و تحقيق هستيد مي گوييد در رجال اينچنين نديده ايم در بخش اصول بله نديده ايد بين کلمات وجود دارد اينگونه برجسته سازي نشده اما اصل اول اصاله العداله در راوي بحث اين است که ايا درباره راوي چنين اصلي داريم که اگر دليل از خارج نداشتيم قرينه در کار نبود به مقتضاي ان اصل عمل کنيم بايد به اين نکته توجه کنيم که اصاله العداله در بين فقها محل اختلاف است بعضي از فقها مثل شيخ صدوق و امثال اينها نسبت به راوي اصاله العداله را به عنوان يک اصل در نظر نمي گيرند اما مثل ابن وليد و امثال و اتباع ايشان اصاله العداله در راوي به عنوان يک اصل معتبر مي دانند اين از لحاظ اقوال فقها
 بحث تفصيلي در اصل عدالت
 اما درهمين رابطه بايد بدانيم به حسب عمل يعني واقعيت عملي فقها عملا اصاله العداله در نظر مي گيرند از لحاظ قولي اختلاف است عملا از چگونه است اولا بايد عدالت را معنا کنيم معناي عدالت چيست از لحاظ فقهي سيد الاستاد مي فرمايد که مراد از عدالت در عمل در واقع حسن ظاهر است حسن ظاهر اصطلاح معروف است که حسن ظاهر کاشف است از پايبندي و ديانت باطني فرد هست اين مشهور هم هست
 تعريف عدالت در منهاج الصالحين
 سيد الاستاد هم تصريح مي فرمايد و بعد مي فرمايند مراد به حسن ظاهر چيست مقصود از حسن ظاهر اين است که مي فرمايند حسن المعاشره و سلوک الديني بحث لو سال غيره عن حاله لقال لم نر منه الا خيرا منهاج الصالحين جلد اول صفحه 8 اين خود عدالت است نه اصل عدالت اين واقع عدالت است حسن ظاهر عدالت مي فرمايد عدالت در شرع به اين معناست به اندازه اي که استقامت در جاده شريعت داشته باشد در حدي که بدانيم مرتکب حرام يا مرتکب ترک واجب نمي شود بدون عسر اين مي شود عدالت عملا مي شود حسن سلوک
 راه اثبات عدالت
  البته بعد مي گويد اثبات عدالت از سه راه 1. شهادت عدلين بلکه شهادت عدل واحد 2. شياع و شهرت بين مومنين 3. ظاهر مشترعه منتها ما گفتيم که عدالت در فقه معنا شده است پايبندي به واجبات و محرمات که اين هم عدالت است هم سلوک است هم تقواست از مرحوم ايت الله العظمي گلپايگاني پرسيدند سلوک چيست گفتند سلوک دو جمله است انجام واجبات ترک محرمات اگر سوال کنيد که تقوا چيست ان تقوايي که من يتق الله يجعل له من امره يسرا بيمه مي کند انجام واجبات ترک محرمات واگر بپرسيد عدالت فقهي چيست انجام واجبات و ترک محرمات عدم تخلف بدون عذر
 حسن ظاهر ايا راه کشف عدالت است يا خود عدالت
 و ما گفتيم در عمل تطبيق عملي است گفته اند راه کشف حسن سلوک اينها راه کشف نيست تطبيق واقعي است ما در واقع فقط مي بينيم حسن ظاهر دارد ما از درون کسي خبر نداريم حسن ظاهر در حقيقت خود عدالت است اين را مي گويند کشف عدالت است مسامحه است خوب دقت کنيد ديگر راهي نداريم براي شناسائي عدالت باطنش را که نمي دانيم حسن ظاهر نماي عدالت است مطلب کامل شد عدالت اين است و اما خود عدالت که اين شد
 اما معني اصاله العداله
  اصاله العداله چيست مرحوم سيد الاستاد در کتاب معجم رجال جلد 1 صفحه 74 ضمن بحث از صحت سند و اعتماد بعضي از اعلام متقدمين مي فرمايدکه بعضي از اعلام متقدمين مثل ابن الوليد يعتمد علي اصاله العداله اعتماد مي کنند به عدالت و يري حجيه کل روايه يرويها مومن لم يظهر منه فسق اين اصاله العداله است به اصل عدالش کاري نداريم احراز نمي کنيم که پايبند به محرمات و واجبات هست يا نيست فقط مومن است ايمان به خدا ايمان به پيامبر و ايمان به علي عليه السلام و ائمه و فسق از او نديده ايم مي گوييم اين عادل است نياز به تحقيق و تتبع نداريم حسن سلوکش را ببيينيم يا شهادت عدلين بخواهيم مومن فسق نديديم عادل است اين مي شود اصاله العداله بنابراين راوي که مومن باشد اين اعتقادات درست را داشته باشد و فسق از او نديده باشيم عادل است و خبر عادل هم صغري مي شود براي کبراي کل خبر عادل معتبر اين اصاله العداله اين خود اصل که از اصول مي تواند باشد از اصول علمي درباره اثبات وثاقت پايه اين اصل چيست
 چرا اصل بر عدالت نهاده شده است (روايات اخلاقي )
 چرا قائل به اصاله العداله هستيم در مجموع ادله اي که درباره اصاله العداله مي توانيم محل استناد قرار بدهيم يک دسته روايات اخلاقي است حسن ظن داشته باشيد بدبين نداشته باشيد ضعف فعل اخيک علي احسنه اين روايات دلالتش مطلوب هست
 آيا روايات اخلاقي مي تواند مستند حکم فقهي باشد
 منتها روايات اخلاقي است احيانا سند درستي است ولي روايات اخلاقي است بعد از که گفتيم روايات اخلاقي شد حکم فقهي را نمي توانيم مستند کنيم به روايات اخلاقي چون روايات اخلاقي مدلولشان فضيلت و ثواب استحباب است پس اصاله العداله را فهميديم
 سوال و جواب مضافا بر اين همين روايات اخلاقي که گفتيم حاج اقا مي فرمايند که مدلول اين روايات اخلاقي در حقيقت خلقيات درست و مثبت است اخلاقيات مثبت است اما واقعا حکم الزامي مي تواند اعلام کند اين ديگر ثابت نيست خلقيات مثبت است از اخلاقيات و رفتارهاي مثبت بين جامعه اسلامي است بنابراين يک راوي خبري را نقل مي کنيم مي بينيم اولا مومن است و ثانيا فسق علني از او نديده ايم که قران گفت ان جائکم فاسق بنا فتبينوا فسق نديديم اصاله العداله مي گويد اين را تاييد کند پس مويد است مضافا بر اين همان عدالتي که شما معناي فقهي برايش اعلام کرديد که گفتيد در مرجع ديني و در قاضي ان عدالت شرط هست همان عدالت در راوي به سادگي ديده مي شود يک راوي را مي بينيم اهل دين است چون معمولا بي دينها نمي ايند اهل شرع است متشرع است و ظاهرالصلاح هم هست حسن ظاهر هم دارد ما براي عدالت تحقيق که مي گويند ملکه راسخه است ان بحث کلامي است که در روح ادم قابل کشف نيست فقهيش در واقع عدالت همان حسن ظاهر است خود حسن ظاهر است دو تا چيز نمي توانيد درست کنيد حسن ظاهر کشف مي کند از ملکه باطني ان تعريف ملکه باطني بحث هاي کلامي است بحث هاي عقلي است اصلا فقهي نيست فقهي پايبندي به واجبات و محرمات عامل عملوا الصالحات عامل به واجبات و تارک محرمات اگر فقه بگويد اين قابل اثبات نيست ديگر عدالت اصلا ثابت نمي شود مي ماند پيش خودش و خدايش بنابراين تنها ترين راه براي اثبات عدالت به اين معنا حسن ظاهرش است ما يک راوي را مي بينيم طبيعتا متشرع است حسن ظاهر هم دارد ان عدالت است ديگر بنابراين به قولش اعتماد مي کنند براساس اصاله العداله که نه حتي بر اساس اعتماد به عدالت عدالتش هم از راه حسن ظاهر ثابت مي شود اين تمام کلام ما نسبت به اصاله العداله که حرف اندکي نيست و نتيجه گرفتيم بر اساس اصاله العداله راوي که شناختيم چقدر مومن است شناختيم همين قدر که به فسق ارتکاب ندارد و بعد هم شناختيم که متشرعه است و حسن ظاهر اين ديگر عدالت ثابت است اين راوي عادل است و خبر کل عادل هم مقبول است اين تمام کلام ما نسبت به ادله قائلين به اصاله العداله در اثر اصاله العداله هم نياز به توثيق خاص نداريم نياز به عمل مشهور نداريم اين مقدار براي ما کافي است اين اصاله العداله را که ثابت کرديم کار ما بسيار ساده شد تاييد اخلاقي هم دارد که به کسي سوء ظن نداشته باشيد اصل عدم فسق است اصاله العداله هم که امد مسلمان به عنوان اصل طبيعي اولي هم عدم فسق است
 سوال و جواب ايشان مي فرمايند که توثيق قبل از عدالت است نه خير توثيق بعد از عدالت است توثيق بايد موثقي بيايد ان هم مخصوص بگويد ثقه عين يعتمد علي رواياته توثيق سرمايه و هزينه بيشتر مي اما جواب اصاله العداله و جواب اصاله الصحه چون يک چيز مي تواند باشد لذا ما الان جواب نمي دهيم
 سوال و جواب فردي را ببينيم مومن است و روايت مي کند فسق از او نديده ايم اصاله العداله اينجا جاري ميشود فسق نديديم اصل عدالت است و اگر ديديم حسن ظاهر دارد و سلوک درستي دارد خود عدالت است ثابت مي شود نه به واقع
 سوال پس بنابراين ما روايت مجهول نداريم جواب مجهولاتي داريم که سند اسم نبرده اين اصاله العداله کاري نمي تواند بکند
 سوال و جواب تحقيق بکنيد که مومن است بدانيد فاسق نيست اين مرحله را تحقيق کنيد مراحل بعدي نمي خواهد
 سوال و جواب اينها عمدتا اصل عقلائي است و در بين عقلا هم که مراجعه کنيد عقلا اگر کار خلاف نبينند مي گويند حرفش درست است نه ان وصف زائدي است به اصل مومن بودن اصل زائد مي شود اما ريشه اش عقلاست وبعد هم سيره متشرعه هم پشت سرش است سيره متشرعه همان است که براي شما اشاره شد
 بحث تفصيلي در اصاله الصحه
 اصل دوم اصاله الصحه تحقيق اين است که ما قاعده صحت را اماره مي دانيم قاعده صحت اماره اي است عقلايي
 دليل اصلي اصل صحت سيره عقلاست
 سيد الاستاد کتاب مصباح الاصول جلد 3 صفحه 320 تا 324 بحث قاعده صحت را که مطرح مي کنند اخرين قسمت از بحث از ادله اعتبار قاعده صحت مي فرمايد دليل اصلي سيره عقلاست که هيچ اشکالي ندارد عقلا حمل بر صحت مي کنند و درست هم هست ما يک چيزي را اضافه کنيم گفتيم عقلايي هم عقلي هم هست عقلايي بودنش که معلوم است سيره است عملا حمل بر صحت مي کند عقلايي چه مي طلبد تتبع مراجعه مي طلبد
 دليل عقل نيز اين را تاييد مي نمايد (اختلال نظام )
 گفتيم عقلي هم هست چون اختلال نظام به وجود مي ايد هر کاري را شک کنيد وارد بشويد بچه تان مي گويد چيزي خريد اورد خانه اين چگونه بود بيعش درست بود معلوم نيست از کجا خريديد در اول که جامعه وارد شويد شک کنيد جامعه مي شود شکاکين اختلال بسيار واضحي در اثر حمل بر صحت اعتماد سلب و افعال همه زير سوال بنابراين پشتوانه اصلي براي قاعده صحت همان امر عقلايي است وهمان بناي عقلا و حکم عقل بناي عقلا که همان سيره است و حکم عقل که همان اختلال نظام است اين سيره عقلا وسعت در قلمرو دارد سعه در نطاق دارد چشم اندازش وسيع است هر عمل و هر معامله از قول و فعل همه را مي گيرد قول را حمل بر صحت کنيد فعل را هم حمل بر صحت کنيد اين را با بعضي از اعاظم بحث مي کرديم تا اينجا که رسيديم فرمودند که حمل بر صحت مساوي با تصديق نيست ما در عرف مراجعه مي کنيم حمل بر صحت را از تصديق جدا کنيم قول ادم چگونه حمل بر صحت کنيم حمل بر صحت قول يعني همان تصديق بنابراين مي شود حمل بر صحت قول مخبر و مومن يعني تصديق پس کسي که مسلمان باشد فسق از او نبينيم مسلمان باشد حمل بر صحت مي کنيد حتي مسلمان بودن شرط نيست عقلا بايد حملش بر صحت باشد از يک خارجي مسلمان هم نيست عملش را انجام ميدهد يا يک کالايي مي فروشد مي گوييم مال خودش هست حمل بر صحت مي کنيم اين حمل بر صحت که عقلايي شد شرط اسلام هم نيست ما شرط اسلام را تاييدا به خاطر قدر متقين اضافه کرديم حمل بر صحت مي کنيم شما هر کسي را اگر مسلمان ديديد لذا خود سيد الاستاد در بعضي از مسائل مثلا قرائت شخص براي نماز قديمها قرائت را مي گرفتند امتحان مي کردند تا نماز استجياري بدهند ايشان مي فرمودند حمل بر صحت مي کنيم
 سوال و جواب قاعده در حمل بر صحت احتمال قوي نيست ان اطمينانتان هست حمل بر صحت فقط راه بسته نباشد راه که باز بود احتمال ضعيف بود فقط احتمال عقلايي باشد احتمال ضعيفي نباشد که عقلا به ان اعتنا نمي کنند بنابراين بر اساس اصاله الصحه هم کار ما به کجا کشيده شد به جايي که راوي که روايت نقل مي کند روايت را ما بايد بگوييم درست است نقلش حمل بر صحت کنيم و تصديق کنيم اصل سوم مقابل اين دو تا اصل است اصل سوم اصاله عدم وثاقت که اصل سوم که شرح بدهيم در ضمن اصل سوم
 اما بيان اشکالات وارده بر اصل عدالت و صحت
 (وجود جعل _ خطر فراگيري _ سيره اعلام متقدمين _اهميت بحث )
 جواب اين دوتا اصل هم داده مي شود اصاله العداله و اصاله الصحه لو سلم که در اصاله العداله اشکال نکنيم و لي جا بر اي اشکال هست ولي در اصاله الصحه تقريبا جاي براي اشکال نيست و بر فرضي که اشکال نکنيم اين اصلها اطلاق ندارد اين اصلها در جاهايي از جهت ديگر تخصيص و تقييد شده شما اصاله البرائه در شبهات موضوعيه چگونه تقييد کرديد گفتيد در شبهه دماء و شبهه فروج اصاله البرائه را جاري نمي کنيم اهميت بيش از حد اينجا هم اجمالش اين است که درباره وثاقت راوي اصاله العداله و اصاله الصحه ما اعتماد نمي کنيم به خاطر اهميت روايت و به جهت جعلي که صورت گرفته است و بجهت خطري که وجود دارد يک اشکال در فقه سراسري مي شود و چهار درباره تحقيق نسبت به وثاقت راوي سيره اعلام متقدمين بر اين است که درباره راوي تحقيق کنند تا محققا وثاقتشان ثابت بشود بنابراين اصل در راوي عدم وثاقت است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo