< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادله دال بر نجاست کافر و مشرک
 درباره ادله دال بر نجاست مشرک و کافر بحث می کردیم فقها در این بحث به ایات و روایات و اجماعات تمسک کرده اند
 آیات
 اما ایاتی که دلالت بر نجاست مشرک و کافر دارد متعدد است
 آیه (انما المشرکون نجس)
  و اما ان ایه ای که مشهور فقها نجاست کافر و مشرک از ان ایه استظهار کرده اند عبارت است از ایه شماره 28 سوره توبه یاءیها الذین امنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا این ایه مستند اصلی برای اثبات نجاست نسبت به کفار و مشرکین قرار دارد درباره فهم معنای کامل این ایه و رسیدن به نتیجه مطلوب نخست باید به تفاسیر مراجعه کنیم انگاه به استظهار فقها از این ایه
 تفسیرهای خاصه و عامه از این آیه
 اما تفاسیر الف تفاسیر مفسرین شیعه تفسیرهای زیادی از مفسرین شیعه وجود دارد که در حد نیازمان به چند نمونه برجسته و معتبر از این تفاسیر اکتفا کنیم
 تفسیر تبیان شیخ طوسی (ره)
 1. تفسیر تبیان تالیف شیخ طوسی جلد 5 صفحه 201 در ضمن تفسیر ایه عنوان شده می فرماید که انما المشرکون نجس دلالت دارد بر اینکه کفار انجاسند و نجس طبق انچه که در لغت نامه المصباح المنیر آمده نجس عبارت است از شی مستقذر علامه فیومی می گوید در المصباح المنیر کل شی مستقذر نجس بنابراین پس از که نجَس به معنای مستقذر بود مستقذر مشتق است حملش بر ذات درست است کفار و مشرکون که نجَسند به اعتبار معنا حمل هم صحیح است و الا حمل مصدر بر ذات که صحیح نیست کفار نجَسند به جهت شرکشان که شرک جاری مجرای قذارت است و همین طور به جهت عدم تطهیر و عدم پایبندی به غسل جنابت و عدم اجتناب از نجاست و خباثت در نتیجه کفار انجاسند اگر دست به دست کفار داده شود دست ادم دست کفار را لمس کند با رطوبت باید تطهیرش کرد این استظهار شیخ طوسی و رای تفسیر ایشان و این هم حکم به نجاست کفار ایشان به طور مطلق می گویند ظاهر الایه یدل علی ان الکفار انجاس بعد ابدانش اگر لمس بشود با رطوبت واجب است تطهیر دلالت بر این دارد کفار نجس العین است کلمه نجس العین را به کار نمی برد
 تفسیر مجمع البیان طبرسی و بیان سه معنا برای کافر
  2. تفسیر مجمع البیان شیخ طبرسی این هم جلد 5 صفحه 20 بعد از که این ایه را عنوان می کند در تفسیر این آيه که می رسد انما المشرکون نجس می فرماید معناه ان الکفار انجاس آنگاه می فرماید که سه تا معنا در این رابطه نقل شده معنای اول این است که کفار انجاس یعنی عین نجسه ساختار مبالغه ای است مثل زید عدل مشرکون نجَس عین نجسه و می فرماید این قول مختار اصحاب ماست فقهای اهل بیت و تاییدی هم از طریق نصوص کثیر که بین فریقین وجود دارد دراین رابطه در دست است قول دوم ایشان می فرماید که گفته می شود که منظور از نجاست برای کفار در این ایه این است که مشرکین ان گروه خاص که اعتقادات خاصی دارند افعال و اعمالشان بر ضد مسلمین انها نجسند و انها پلیدند و انها را به مسجد الحرام راه ندهید همین مقدار تعبیر می کند اما اگر شما دقت کنید از ضمن کلام ایشان استفاده می شود که کفار حربی نجس است در ذیل کلامشان می فرماید که کفار ذمی مجازند که داخل مسجد الحرام بشوند پس خلاصه قول دوم این شد که کفار حربی نجسند و راهشان ندهید اما کفار ذمی که قصد زندگی مسالمت امیز با مسلمانها دارند و جزیه می دهند انها را راه دهید اشکالی ندارد این قول دیگر مفید نجاست اصلی و ذاتی برای مشرکین نیست این قول از ابناء عامه است اما قول سوم عبارت از این است که می گویند چنانچه که نسبت داده شده به قتاده از فقها و محدثین از ابناء عامه که منظور از این نجاست نجاست ظاهری کفار است که غسل جنابت نمی کنند از شی نجس اجتناب نمی کنند تطهیر نمی کنند نجسند و راه ندهید این سه تا قول را ایشان احتمال می دهند بنابراین ایه بر اساس تفسیری که در مجمع البیان هست دارای سه تا احتمال است هر چند می فرماید که احتمال ظاهر ایه ظهورش متعلق است همان معنای اول که کفار نجس العین هستند
 تفسیر المیزان علامه طباطبایی (نجاست معنوی کفار)
  3. تفسیر المیزان علامه طباطبایی درباره تفسیر همین ایه جلد 9 صفحه 24 و 25 ایشان تمامی این معانی را کنار گذاشته است خود نجس را همان طور که در تفسیر تبیان امده معنا و ترجمه می کند که نجس مصدر است و به معنای شی مستقذر بعد می فرماید منظور از نجاستی که درباره کفار در این ایه امده است طبق متفاهم عرف ان نجاست فقهی متفاهم شرع نیست که حکمش وجوب اجتناب است بلکه یک نوع نجاستی است به اعتبار شرع برای اینکه ذهنتان کامل بشود برای این مطلب می فرماید چطوری طهارت مسجد الحرام یک نوع طهارتی است به اعتبار شرع مسجد الحرام طاهر است این طاهر بودنش به عنوان یک طاهر و مطهر شرعی و فقهی که نیست یک نوع طهارتی است که شرع ان را جعل می کند کلمه معنوی را به کار نمی برد ما ممکن است از بیان ایشان استفاده کنیم که این طهارت و نجاست طهارت و نجاست منزلتی و مرتبتی و معنوی است مسجد الحرام طاهر است و کفار نجس است می فرماید و کیف کانت ربطی به نجاست و طهارت فقهی و شرعی ندارد از بیان ایشان چیزی در رابطه طهارت و نجاست استفاده نشد چون مشی ایشان مشی پر دقت و پر عمق عرفانی و فلسفی است و دیدیم که از همین معنا هم بوی عرفان و فلسفه می اید یک طهارت و نجاست معنوی است دیگر طهارت و نجاست شرعی نیست چطوی مسجد الحرام را می گوید طاهر است مثل این نیست که شی ای باشد که تطهیر کرده باشیم ایشان می فرماید متفاهم عرف این است و تناسب حکم و موضوع هم این را نشان می دهد کافر نجاستشان مسجد الحرام طهارتشان نه طهارت مسجد الحرام فقهی شرعی است نه نجاست کفار ایشان تصریح دارد که این متفاهم عرف است منتها ما می گوییم متفاهم عرف با ذوق عرفانی فلسفی نه با ذوق فقهی سه تا تفسیر معتبر و مشهور مفسرین شیعه به عنوان نمونه مورد توجه قرار گرفت از تفسیر تبیان و تفسیر مجمع که فعلا بین فقها بگویید تفسیر مجمع تفسیر معتبر فقهی و فقهایی است فهمیدیم که می گویند که ایه ظهور دارد بر نجاست کفار و مشرکین ان هم به شکل نجاست عینی دلالت دارد بر نجاست ان هم به معنای کلمه یعنی کفار نجس العین هستند اما تفسیر علامه طباطبایی به خاطر احترام از یک سو و بخاطر ذهن حضرات که با یک قداست که حقش هم این است که به این تفسیر بنگرید والا اجمالا می دانستم که مشی فقهی در المیزان در حد مشی فقهی در تفسیر مجمع البیان نیست
 تفاسیر عامه
 اما تفاسیر ابناء سنت به عنوان نمونه به چند تا تفسیر مشهور از این مجموعه اشاره می کنیم
 تفسیر کشاف زمخشری
 1. تفسیر کشاف مفسر معروف جار الله زمخشری درباره تفسیر این ایه کتاب کشاف جلد 2 صفحه 261 می گوید بعد از که ایه را ذکر می کند انما المشرکون نجَس می گوید معناه انهم ذوو نجس ذوو جمع ذو انها صاحبان و حاملان نجاسند برای اینکه نجس که مصدر است مصدر قابل حمل به ذات نیست اگر به ذات حمل کنیم باید مضاف را به تقدیر بگیریم مثلا اگر بگوییم زید عدل غلط است باید بگوییم زید ذو عدل به تقدیر مضاف تا درست بشود معنای مصدر این است که بشرط لا یعنی بشرط عدم جواز حمل می گوید انها معنای ایه این است که کفار ذوو نجس هستند به تقدیر مضاف به جهت شرکشان که شرک نازل منزله نجاست است یا به جهت اینکه غسل جنابت نمی کنند این حرف معروفی که بین مفسرین است و بعد می فرماید که قول دیگر هم درکار است که نجَس بدون تقدیر حمل از باب مبالغه باشد کانهم اعیان نجسه این هم قولی است بعد خود زمخشری نقل می کند که روا ابن عباس که ان الکفار اعیانهم نجسه کالکلاب و الخنازیر کشاف هم کسی است که روایت را نقل می کند از قدماست دیگر مثل قدمای اصحاب را روایت نقل کند اعتبار دارد این قول دوم را با این روایت را نقل می کند و بعد در اخر می گوید که فتوای فقها بر خلاف این است چون فقهای سنی فتوا بر طهارت کفار و مشرکین صادر کرده اند
 تفسیر کبیر فخر رازی
  2. تفسیر کبیر فخر رازی در جلد 16 صفحه 24 و 25 ضمن تفسیر این ایه سلسله مراتب محفوظ است همان طوری که مجمع البیان به تبیان استناد می کرد تفسیر کبیر به کشاف استناد می کند می گوید به کشاف اینگونه امده است که نجس مصدر است و قابل حمل نیست و روایت ابن عباس تا اخر بعد می گوید که نکته جالب اینجاست که اتفق الفقها علی طهاره ابدانهم فقها اتفاق دارند بر ابدان کفار که اینها نجس العین نیستند منظور از اتفق الفقها اتفاق امامان مذاهب اربعه است این اتفق الفقها اصطلاح فقهی ابناء عامه است بعد می فرماید اما قول الله تعالی انما المشرکون نجس یدل علی نجاسه الکفار این دلالت بر نجاست کفار دارد و از این دلالت نمی توانیم دست برداریم مگر بوسیله یک دلیل منفصل قطعی و دلیل منفصل قطعی هم نداریم پس حکم نجاست است به دلیل که این ایه قران صریح است بر نجاست مشرکین انما المشرکون نجس و می گوید اگر ادعا بشود که اجماع وجود دارد اجماع را بر خلاف قران قبول دارند ابنا سنت اما در فقه اهل بیت اگر اجماع بر خلاف قران باشد ان اجماع مطرود است مضافا بر اینکه امکان ندارد در سرتاسر فقه اهل بیت اجماعی بر خلاف نص قران باشد و اما تصورا ممکن نیست و عملا واقع نیست بنابراین اجماعی که در برابر قران باشد هیچ ارزشی ندارد اما بر طبق فقه ابناء عامه اگر اجماع وجود داشته باشد بر خلاف کتاب ان اجماع مقدم است و ردی بر خلافت امامت امیرالمومنین به توجهیی می گویند که اجماع بر خلاف این نص امده است اما خود اقای فخر رازی می گوید این مسئله یعنی حکم به نجاست مشرکین بین کل علمای عامه مورد اتفاق نیست اختلاف وجود دارد اجماع نیست اگر اجماع بود بر خلاف نص صریح قران به اجماع عمل می کردیم چون اجماع نیست
 وجوهی برای تعلیل آیه مبنی بر عدم نجاست کفار
  انگاه می فرماید که فقها که فتوا داده اند بر عدم نجاست کفار و مشرکین این ایه را امده اند را تاویل کنند وجوهی برای تاویل ایه اورده اند
 وجه اول نجاست عرضی
 وجه اول که برای تاویل ایه اورده اند گفته اند کفار ذاتشان نجس نیست ولی از نجاست اجتناب نمی کنند غسل جنابت نمی کنند از این جهت گفته شده که اینها نجس اند نه این که ذاتشان نجس است
 وجه دوم ملاک تنفر
 و جه دوم به ملاک تنفر و نفرت همان طوری که شی نجس از نجاست ها مورد تنفر و نفرت مسلمان هست کفار هم مورد تنفر و نفرت است بنابراین به ملاک تنفر و نفرت می شود کفار مشرکون نجس منتها نجاستش ظاهری است به عبارت کاملتر مجازا نجس گفته می شود به علاقه مشابهت نجس هم مورد تنفر است کفار هم مورد تنفر است
 وجه سوم ملاک شرک
 سوم شرک می گوید شرک جداست خود کفار جداست ان شرکی که دارند نجس است خودشان نجس نیستند شرک مانند یک نجاست جدایی است عارضی است ذاتشان نجس نیست شرک شی جدایی است با این سه تا وجه هر کدام وجهی است برای تاویل تا بگویند کفار نجس العین نیستند
 نظر نهایی فخر رازی در نجاست کفار
 اما ایشان صاحب تفسیر می فرماید که تمام این توجیهات خلاف ظاهر ایه است تعبیر ایشان عدول عن ظاهر به تعبیر ما تمام این توجیهات خلاف ظاهر است ظاهر ایه می فرماید انما المشرکون نجس نص است چون حصر است حصر نفی و اثبات دارد نجاست را اثبات می کند برای مشرکین و طهارت را اثبات می کند برای مومنین و بعد می فرماید که عجب این است که ابوحنیفه و و اصحابش می گویند که خودش شافعی است و ابوحنیفه و اصحابش می گویند که مسلمان مومن اگر محدث باشد بدنش نجس است این فتوای ابوحنیفه است چیزی که فخر رازی می گوید ان دیگر اصلی ترین فتوایش هست ممکن است بعضی از پیروان ابوحنیفه این را قلم بزنند ولی وقتی فخر رازی می گوید درست فتوای ابوحنیفه را می گوید این یادتان نرود کتاب هدایه کتاب بدایه ابوحنیفه نمی گوید نه فخر رازی حرف اصلی را می زند این ها را دست برده اید که ابرویتان را حفظ کنید ابوحنیفه و اصحابش می گوید که بدن محدث نجس است کسی وضو ندارد کسی جنب است اگر غسل کند غساله اش ابی که از وضو وغسل ترشح می کند نجس است ایشان می گوید عجب این است نص قران می گوید که با ساختار حصر که مشرکون نجس اند این را پاک می دانند اما محدث مسلمان بعد احساسات بالا می گیرد می گوید خوب یک کافر مشرک اگر دست به دست بگذارید یا رطوبت دستش را بگیرید نجس نیست اما یک نفر پیامبر اگر وضو بگیرد که وضو نداشته باشد اب وضویش نجس باشد حرف را بالا می برد از کفار تا پیامبر می گوید عجب است این دیگر چه فتوایی است
 جمع بندی تفسیر آیه مذکور نزد خاصه و عامه
 ماحصل بحث مشهور در تفسیر ابناء عامه چیزی به دست نیامد از دید مشهورفقط کشاف معنای اول را گفت که نجاست ظاهری است ولی فخر رازی با شرح و تحقیق گفت ظاهر ایه این است که کفار نجس العینند اعیانهم نجسه و اما از تفاسیر شیعه هم به طور کل این مطلب را استظهار کرده اند که ایه ظهور دارد بر نجاست کفار به شکل نجاست عینیه
 تفسیر مجمع البحرین
 در جمع بندی مراجعه کنیم به لغت نامه مرحوم طریحی مجمع البحرین ایشان می فرماید این ایه و این ساختار نجَس مصدر است از باب فَعِلَ یَفعَلُ فَعَل قذر یقذر نجِس ینجَس نَجَسا مصدر است و نجس اسم فاعل است حمل مصدر بر ذات نیست می فرماید که محققین گفته اند که سه تا راه وجود دارد 1. اضمار 2. تاویل 3. مبالغه اضمار را که مضاف را به تقدیر بگیریم اما اضمار خلاف اصل است اگر بدون اضمار بتوانیم عبارت را حل کنیم اضمار مجوزی ندارد دو تاویل که نجس را تاویل به مشتق ببریم که بگوییم نجَس به معنای نجِس است تاویل هم خلاف اصل است و سوم این است که به شکل مبالغه جمله را به کار ببریم به جهت شدت نجاستی که برای کفار وجود دارد از لحاظ نجاست باطنی و ظاهری به شتی انواعه مثل اینکه می گوییم زید انقدر عادل است که شده زید عدل مثل امام خمینی که می گوییم انقدر مجاهدت داشت که می گوییم الامام الخمینی جهاد و همین طور الان می گوییم که المشرکون نجس واقعیت هم نشان می دهد که نجاستشان در شدت و توفر و غلظت است وصفی که در شدت و غلظت و توفر بود جایی برای تعبیر مبالغی وجود دارد لدا می گوییم المشرکون نجس یعنی خود انها نجاستند عین نجسند
 استظهار فقها
  بنابراین از تفاسیر و با مراجعه با تحقیق محقق فرزانه مرحوم طریحی این مطلب به دست امد که حمل مبالغه ای درست و مناسب و قرائن و شواهد همراه دارد و بلا اشکال خواهد بود و طبق فتوا و رای مشهور فقها هم هست .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo