< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره دلالت ايه انما المشركون نجس بحث مي كرديم اراء مفسرين در اين رابطه گفته شد و به جمع بندي هم رسيديم
 استظهارات فقها از ايه انما المشركون نجس
  اما استظهار فقها درباره دلالت ايه مورد بحث استظهارهاي مختلفي از فقها وجود دارد
 قول صاحب جواهر در منظور از نجاست كفار
  مرحوم صاحب جواهر در كتاب جواهر جلد 6 صفحه 42 مي فرمايد كه نجاست مشركين مضافا بر اينكه از ضروريات مذهب و از شعار علماي ال البيت است يا از شعار مذهب شيعه است از ايه انما المشركون نجس هم مي توانيم نجاست را براي مشركين ثابت كنيم و دلالت اين ايه را بر نجاست به معناي فقهي آن يعني وجوب اجتناب و وجوب تطهير از قرينه اي كه در اين ايه امده است به دست مي اوريم مي بينيم در ايه امده است كه مشركين نجسند و به مسجد الحرام اجازه ورود داده نشود اين قرينه دلالت مي كند كه منظور از نجاست كفار نجاستي است طبق اصطلاح فقهي و شرعي كه در شرع نجس را در مسجد الحرام نبايد وارد كرد و ازاله نجاست از مسجد واجب فوري و شرعي است اين قرينه مي شود كه منظور از نجاست نجاست شرعي مصطلح فقهي است و مطلب ثابت مي شود انما المشركون نجس اين قرينه كه به ما كمك كرد كه معناي نجاست را فهميديم حكم صادر ميشود كه مشركين انجاسند و نجاستشان اصلي و ذاتي و به عنوان نجس العين خواهد بود بعد از ان مي فرمايد كه نجاست به معناي لغوي احتمالي است كه اصلا اساس ندارد چون نجاست به معناي لغوي عبارت است از قذارت در برابر نظافت اولا نجاست به معناي لغوي براي قشر مرفه از مشركين معلوم نيست كه وجود داشته باشد وجود و تحققش براي قشر مرفه مشركين مسلم نيست چون انها در نعمت و تمكن زندگي مي كنند با ارايشهاي خاص و با اراستگي هاي خاص قذارت درباره انها بر حست ظاهر تحقق و وجود نداشت اين اولا و ثانيا بر فرضي كه نجاست به معناي لغوي براي مشركين وجود داشته باشد نهي از نجاست به معناي لغوي وظيفه فقهي الهي نيست حكم فقهي نيست بلكه حكم اخلاقي است كه النظافه من الايمان بنابراين معناي لغوي از نجاست غير محتمل است
 اما قول به نجاست به خاطر خبث طينت
  و اما احتمال ديگر كه ابناء عامه مي گويند كه منظور از نجاست براي كفار خباثت باشد خبث باطن دارند مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد اين يك قولي است كه اهل بصيرت را اين حرف را نمي زنند و اين احتمال ضروري الفساد است نجاست بگوييم خبث باطن اراده كنيم مضافا بر ان خبث باطن معناي معهود و معروف براي نجاست نيست نجاست يك معنا دارد خبث باطن معني ديگري دارد شما از لفظي كه براي معنايي وضع شده است معناي مباين ان را كه نمي توانيد اراده كنيد ان هم در بيان قران از اين جهت ضروري الفساد به عبارت ديگر براي نجاست سه معنا وجود دارد 1. احتمال شرعي و فقهي منظور از نجاست همين نجاست كه به اعتبار شرعي شكل گرفته و حكمش وجوب اجتناب و وجوب ازاله و جوب تطهير است 2. احتمال معناي لغوي قذارت 3. احتمال اراده خبث باطن از نجاست بر اساس برهان ضرب و تقسيم منطقي احتمال لغوي كه امكان نداشت راهش بسته است كه گفتيم احتمال خبث باطن ضروري الفساد است پس متعين است احتمال اول كه مقصود از نجاست همان نجاستي باشد به اعتبار شرعي و با ان خصوصيات درباره نجاست مشركين ايه دلالتش كامل شد با اين شرحي كه داديم
 دفع دخل در استعمال لفظ نجس در دو معني
 سوال و جواب يك جوابي از اصول و بلاغت به ذهن باشد و ان اين است كه استعمال لفظ در اكثر يك معنا در استعمال واحد طبق معايير اصولي جايز نيست
 سوال و جواب ظاهريه و باطنيه اگر در يك استعمال اراده كنيد استعمال لفظ به استعمال واحد در معناي متعدد جايز نيست بلكه به تحليل عقلي محال است اين ايه دلالت دارد بر نجاست مشركين اين مطلب كه كامل شد
 شمول آيه مذكور بر نجاست همه اصناف كفار
 بخش دوم مدعا ايا اين ايه دلالت مي كند بر نجاست بقيه كفار ساير اصناف كفار غير از مشركين يا فقط اختصاص به مشركين وعبده الاوثان دارد درباره اين سوال مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد كه دلالت اين ايه بر نجاست همه اصناف كفار بر اساس اصل عدم فصل ثابت مي شود يعني همان قول به عدم فصل فقهاي عامه مي گويند كفار نجس نيستند فقهاي شيعه مي گويند مشركين نجسند قول به فصل نيست بنابراين براساس عدم قول به فصل مي گوييم اين قسمت از مشركين كه به توسط ايه نجاستشان ثابت شد نجاست بقيه اقسام بوسيله قول به عدم فصل به اثبات مي رسد اين يك مطلب
 تصريح آيه 31 توبه بر نجاست يهود و نصارا
  مضافا بر اين ايه قران سوره توبه ايه شماره 30 و 31 تصريح دارد كه اهل كتاب كه مصداق بارزش يهود و نصاري هست اينها مشركند و قالت اليهود عزير ابن الله و قالت النصاري المسيح ابن الله ذلك قولهم بافواههم يضهئون قول الذين كفروا من قبل قاتلهم الله اني يوفكون اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسيح ابن مريم و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا سبحنه عما يشركون اين ايه دلالت دارد بر اينكه يهود و نصاري كه اهل كتاب هستند مشركند پس در قران اطلاق شده است مشرك به اهل كتاب و نجاست مشرك كه از ايه مورد بحث به اثبات رسيد نتيجه اهل كتاب مشركند و انجاس
 دلالت آيات 73 و 116 سوره اعراف بر نجاست يهود و نصاري
  مضافا بر اين ايه سوره مائده ايه هفتاد و سه و صد و شانزده اشعار دارند كه يهود و نصارا به حسب واقع و حقيقتا مشركند يهود صنوي و نصارا هم ثالت ثلاثه مي گويند اين ايه شماره 73 لقد كفر الذين قالوا ان الله ثالث ثلاثه و ما من اله الا اله واحد اين دلالت دارد بر اينكه حقيقتا مسيحيها مشركند و ثالث ثلاثه مي گويند عيسي و مريم و خدا العياذ بالله و يهود هم در ايه صد و شانزده نسبت به مسيحي امده و اذ قال الله يعيسي بن مريم اانت قلت للناس اتخذوني و امي الهين من دون الله اين ايه هم اشعار دارد بر اينكه نصرانيها به حسب واقع مشركند شريك براي خدا قائلند و از ايه اول كه براي شما قرائت كردم شماره 30 سوره توبه و قالت اليهود عزير ابن الله پس اينها در واقع مشركند
 شمول آيات بر نجاست مجوس
  مضافا بر اينكه گفته مي شود كه مشرك مطلق كافر است مشرك اطلاق دارد كه بحسب وضع به همه اصناف كفار دلالت مي كند وانگهي هم مي گويد مجوس اينها هم طبق فرمايش صاحب جواهر و بعضي از فقهاي ديگر شريكي براي خدا قائلند مي گويند يزدان و نور و ظلمت سه چيز را قائلند و به تعبير ديگر مي گويند يزدان واهريمن خالق خير يزدان است خالق شر اهرمين است و قائل به شرك و شريك براي خدا قادلند انها مشرك واقعي هم هستند اين ايه و ارشاد ايه كه يهود و نصاري واقعا مشركند و مجوس هم كه واقعا مشركند بت پرستان كه خودش معناي مستقيم مشركين است بنابراين به اين نتيجه رسيديم كه تمامي اصناف كفار انجاسند براساس دلالت انما المشركون نجس فعلا ما به اين جمع بندي رسيديم در ضمن بحث مفصل و مبسوط صاحب جواهر كه منظور از نجاست چيست و دلالتش كامل است و تمامي اصناف كفار شامل مي شود اين بيان صاحب جواهر با ان تحقيق و دقت و تفصيل و شرح
 قول فقيه همداني در مصباح الفقيه
  اما مرحوم فقيه همداني در كتاب طهارت از مجلدات مصباح الفقيه كه كتاب طهارت كه جلد اول مي شود صفحه 558 مي فرمايد بر فرض اينكه ما قبول كنيم كه ايه انما المشركون نجس دلالت دارد بر نجاست اصطلاحي فقهي بر فرض كه قبول كنيم دليل اخص از مدعاست فقط دلالت دارد بر نجاست مشركيني كه عبده الاوثان هستند بت پرستها اما كفار اهل كتاب منكرين ضرورت مرتد ها از قلمرو اين دليل بيرون است اما ان حرفي كه گفته مي شود كه مشركين اطلاق شده است بر كفار در بعضي اصطلاحات يا در قران اطلاق اعم از حقيقت است اصطلاح معروف سيد مرتضي علم الهدي كه استعمال اعم از حقيقت است يعني اعم از استعمال حقيقي است و در قران كه امده است كه يهود و نصارا مشرك هستند اين به اعتبار خاصي است نه به اعتبار وضع لفظ شايد اعتبار اين باشد كه بعضي از طوايف نصاري و بعضي از طوايف يهود قائل به ثالث ثلاثه و طريقت صنويت دارند به ان اعتبار شايد باشد ان استعمال يا اطلاق مشرك براي يهود و نصاري بر اساس اعتبار خاصي است نه براساس وضع لفظ براي معنا لذا گفته مي شود دقت نظر مرحوم فقيه همداني در راس جدول است بعد ادامه مي دهد كه اگر چنانچه اطلاق را ما بگوييم كه به مجرد اطلاق بر خلاف تبادر اخذ كنيم تبعاتي دارد كه قابل التزام نيست مثلا اگر بگوييم به اعتابر خاص كه مشرك به اهل كتاب اطلاق شده اين به اين نتيجه منتهي مي شود كه هر كجا كافر كتابي باشد مشرك باشد اگر اينگونه بگوييم 1. خلاف متبادر از اطلاق مشرك است متبادر از اطلاق مشرك بت پرستهاست و اگر مجرد اطلاق به اعتبار خاص اطلاق درست كند بايد بگوييم كه مشرك به ادني مورد شرك هم به كار برود در حالي مي بينيم كه مشرك درحد ذات خودش اطلاق ندارد اگر مشرك اطلاق داشته باشد هر مورد از شرك را بايد شامل بشود و حكم به نجاست بايد صادر بشود براي مرائي ادم ريا كار بر اساس روايات زيادي مشرك است ايا اين ايه انما المشركون نجس شامل مرائي مي شود؟هرگز
 اطلاق مشرك فقط به مشركيني حربي در زمان رسولخدا (ص)
 پس نتيجه مي گيريم مشرك به حسب ذات هم اطلاق ندارد خود مشرك در قلمرو اشراك اطلاق ندارد بلكه اختصاص دارد به اشراك خاص كه بت پرستي باشد مضافا بر اين ما مي بينيم متبادر از مشركون در ايه ان مشركوني هستند كه در مكه بودند در حال محاربه بودند بت پرستان محارب انها نظر ايه بودند قضيه خارجيه است انها در حال محاربه بودند همان مشركان هستند اين يك واقعيتي است كه ايه برائت درباره انها نازل شد اعلامش هم به توسط مولي اميرالمومنين (عليه السلام) هم انجام گرفت اين متبادر هست و قطعي است اما اگر بگوييم ما عموميت را به توسط قول به عدم فصل و به توسط تنقيح مناط ثابت مي كنيم كه بگوييم قول به عدم فصل كه گفته شد تنقيح مناط عدم جواز بر مسجد الحرام شرك است پس هر كجا شرك باشد چه اينها چه مشركين خارج از مكه اگر اين دو تا بگوييم تنقيح مناط يا قول به عدم فصل اين دو تا مطلب درباره كفار كتابي ثابت نيست به كفار كتابي معلوم نيست مشرك اطلاق بشود ممكن است قائل به توحيد باشند و قول به فصل هم ثابت نيست ممكن است عده اي بگويند كه كتابي طاهر است كه از شيخ مفيد و شيخ طوسي هم از ضمن كلماتشان استفاده مي شود بنابراين دلالت ايه بر نجاست مشركين بر فرض قبولي دلالت بر نجاست به معناي مصطلح مختص به مشركين اهل مكه و در حال حرب هست مطلبي است كامل درست و متين
 نظر شيخ انصاري در مورد كلمه مشركون
 براي تكميل بحث شيخ انصاري سومين استظهار در كتاب طهارت صفحه 357 مي فرمايد كه انصاف اين است كه منظور از مشركون در ايه به حسب ظاهر همان مشركون مكه هست ايه ظهوردارد ان قسمت خاص از مشركين اما اگر قول به عدم فصل بگوييم يا تعليق حكم به وصف از ضمن بيانش استفاده مي شود كه اين دو تا نكته براي اهل كتاب قابل تمسك نيست چون نه قول به عدم فصل درباره اهل كتاب ثابت است و نه تعليق حكم به وصف منظور از تعليق حكم به وصف نجاست كه حكم وضعي است تعليق شده به اشراك مصطلح منطقي را شنيده ايد تعليق حكم به وصف مشعر به عليت است علت شرك است پس هر كسي كه شرك دارد بايد اجازه ورود داده نشود مي فرمايد اين دو تا نكته هم نمي تواند كاري از پيش ببرد ديديم كه شيخ انصاري درست همان بيان فقيه همداني را به قالب ديگ اورده بعد مي فرمايد اولي اين است كه تمسك بشود به نصوص
 جمع بندي استظهارات فقها
  در جمع بندي تا به اينجا به اين نتيجيه رسيديم كه نظر صاحب جواهر همان شد كه گفتيم اما بر اساس استظهار فقيه همداني و شيخ انصاري نجاست كه ثابت بشود اختصاص دارد به مشركيني كه در مكه بودند اثبات عموميت نياز به دليل دارد كه دليلي بر عموميت ندارد
 استظهار مرحوم آقاي خويي و مرحوم آقاي حكيم
  اما استظهار سيد الاستاد و سيد الحكيم .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo