< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره ادله اثبات نجاست كتابي بحث مي كرديم اولين دليل كه ايات قران بود درباره ايه انما المشركون نجس مفصل بحث شد و در جهت اثبات نجاست به نتيجه نرسيديم و گفتيم كه اين ايه قدر متيقني دارد و ان دلالت بر نجاست مشركيني كه مورد نزول آيات برائت اخذ به قدر متيقن مي كنيم اين بر مسلك تحقيق بود
 نظر مرحوم شهيد صدر در مورد آيه انما المشركون نجس
 و بعد مراجعه شد ديديم كه شهيد صدر هم در كتاب بحوث جلد 1 صفحه 273 همين مطلب را اعلام مي كنند كه از اين ايه قدر متيقن هم نجاست مشرك استفاده مي شود و اما اين قول كه قول مشهور است به نجاست كفار و اهل كتاب
 قول غير مشهور بر طهارت اهل كتاب
  اما غير مشهور كه قائل به طهارت اهل كتاب هستند به ايه شماره 5 سوره مائده استدلال مي كنند براي اثبات طهارت اهل كتاب
 استناد به آيه (احل لكم الطيبات .........)
 مرحوم فقيه همداني در كتاب طهارت از مصباح الفقيه جلد 1 صفحه 559 مي فرمايد كه قائلين به طهارت اهل كتاب حكم را مستند مي كنند به اين ايه 5 سوره مائده اليوم احل لكم الطيبات و طعام الذين اوتوا الكتاب حل لكم و طعامكم حل لهم و المحصنات من المومنات و المحصنات من ا لذين اوتوا الكتاب من قبلكم دو تا حكم 1. طعام شما براي اهل كتاب حلال است و طعام اهل كتاب براي شما حلال است
 اباحه ازدواج با زنان اهل كتاب
  حكم ديگر هم با محصناتي كه شوهر ندارند و اهل فحشا نيستند و متخذي اخدان دوستهاي پنهاني ندارند با انها مي توانيد ازدواج كنيد دو تا دليل براي طهارت طعام را بخوريد بايد پاك باشد دلالت اين ايه بر طهارت از دلالت ايه اول بر نجاست واضحتر وكاملتر است
 نظر صاحب جواهر (ره) در حليت طعام اهل كتاب
 مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد منظور از طعام حبوبات است كه در روايات متعددي امده است طعام يعني حبوبات
 روايات وارده در حليت طعام اهل كتاب
 در اين رابطه مي فرمايند روايات معتبر با سند درست از جمله كتاب وسائل جلد 16 باب 26 از ابواب ذبائح روايت 1 از قتيبه اعشاء مي گويد از امام صادق عليه السلام سوال شد كه گوسفندي كه يهودي و نصراني ذبح مي كنند حكمش چه باشد اقا مي فرمايد لا تاكلها فانما هو الاثم و لا يومن عليها الا مسلم مي فرمايد انچه كه ذبيحه را حلال ميكند اسم خداست و ايمان به اسم خدا جز مسلمان كه به اسم خدا ايمان دارند و يهودي و نصراني ايمان به اين حقيقت ندارند فقال له الرجل سائل سوال كرد قال الله تعالي اليرم احل لكم الطيبتات تا و طعامكم حل لهم اقا در جواب مي فرمايد كان ابي يقول انما هو الحبوب ان طعام حبوبات است اين يك روايت روايت دوم در باب بيست و هفت از همين ابواب حديث شماره 6 از علي بن ابراهيم در تفسير از امام صادق نقل مي كند درباره تفسير اين ايه و طعام الذين اوتوا الكتاب حل لكم قال عني بطعامهم ههنا الحبوب و الفواكه غير الذبائح التي يذبحون فانهم لا يذكرون اسم الله عليها بعد مي فرمايد مويد بر اين مطلب كه مصباح المنير مي گويد كه طعام در اطلاق اوليش پيش اهل حجاز گندم است و بعد هم در مصباح المنير تتمه هم دارد كه تتمه اش را نقل نمي كند مصباح در تتمه مي گويد و في العرف الطعام كل ما يوكل اين تمام استدلال صاحب جواهر كه ايشان در ضمن مي فرمايد دلالت ايه بر حليت كامل است
 ارزيابي نظر صاحب جواهر
  اما طعام حبوبات است اولا و ثانيا صاحب جواهر با ان جلالت شاني كه امام خميني درباره اش مي فرمايد كه بيان از وصفش قاصر است درست است همين طور است اما لا عصمه الا لاهلها گاهي مي شود اين بيچاره مثل حقير هم مطلبي بهتر برايش داده شود عرض مي شود كه توجيهي كه صاحب جواهر دارد به هيچ وجه اصل و اساسي ندارد
 طعام فقط گندم نيست و شامل گوشت نيز هست
 اولا رواياتي كه امده است جهت روايات كجاست سمت و سوي روايات كجاست روايات درباره ذبيحه كفار است انجا كه مي فرمايد ذبيحه كفار حلال نيست بايد ذابح مسلمان باشد سائل مي گويد ايه قران چه شد طعام الذين اوتوا الكتاب حل لكم چرا ذبايحشان پاك و حلال نيست امام مي فرمايد منظور از ان طعام غير الذبائح طعامهايي است كه از گوشت نباشد حبوبات خشك نيست طعام است غذاي درست شده و پخته شده براي خوردن است اما از گوشت نيست چون گوشت حليتش نياز دارد كه ذبح شرعي باشد حبوبات كل خوردنيها كه غير از گوشت هست همه را كه خام كسي نمي خورد گندم كه در حجاز مي گويد طعام گندم است گندمي كه ارد مي كنند خمير مي كنند نان درست مي كنند ببينيد توجيه ايشان به كل وضوح اصلا اساسي ندارد اصلي ترين نكته اش همين روايات بود كه ديديم روايات سمت و سويش كجاست در يك جمله اين روايات كه مي گويد طعام اهل كتاب حبوبات هست تصريح مي كند كه غير از ذبائح است جهتش اين است كه بگويد طعام اهل كتاب كه از گوشت نباشد پاك است از اين روايات هم دلالت بر طهارت كفار كتابي به دست مي ايد پس اين نكته اول كه خيلي دقيق بود نكته دوم در جهت عدم صحت توجيه صاحب جواهر اين است كه نياز به اين روايات اصلا نداريم به خود قران مراجعه مي كنيم قران طعام را در موارد مختلفي شرح داده به خوبي استفاده مي شود طعام غذاي اماده براي خوردن همه اش گندم و حبوبات نيست بهترين ايه سوره قريش الذي اطعمهم من جوع و امنهم من خوف سير كرد با خوردني وبعد سوره مائده ايه 89 لا يواذكم الله في اللغو في ايمانكم ولكن يواخذكم بما عقدتم المساكين فكفارته اطعام عشره مساكين من اوسط ما تطعمون من اهليكم او كسوتهم او تحرير رقبه الي اخر اوسط ما تطعمون يعني غذايي متعارف كه خوراكي كه داريد خواركي كه خودتان ميل مي كند اين معناي خود طعام در خود قران اصلا طعام معنايش شايد از واضحات هست و تصريحات قرآن هم در حجم بالا نسبت به معني طعام لغت نامه هم كه ديديم فرض كرديم كه اهل حجاز از اطلاق طعام گندم فهميدند اما گندم چه گندمي كه ارد و خمير و خورده شود نان گندم كه ان نياز دارد به طهارت كتابي و بعد هم در ان مصباح مي فرمايد و في العرف الطعام كل ما يوكل از اطعمه محلله بنابراين توجيه ايشان قطعا اساسي ندارد دلالت اين ايه بر طهارت كفار كتابي در حد نسبتا قابل توجهي نيست اين شكي در ان نيست
 ازدواج با زنان اهل كتاب مي رساند كه آنان نجس العين نيستند
  و فراز دوم ايه و المحصنات من المومنات و المحصنات من الذين اوتوا الكتاب يعني ان زنهايي كه اهل عفتند و بلا مانعند و كار خلاف ندارند از اهل كتاب مي توانيد با انها ازدواج كنيد ازدواج هم از لحاظ فقهي الان حكم متسالم عليه عند الفقها ازدواج موقت با كافر كتابي جايز است چرا دايم را جايز نمي دانند دليلش اشتراط كفاوت است مسلم كفو المومن اين ازدواج كه جايز باشد اولا در مذاق متشرعه ايا مي توانيم بپيذيرم كه ازدواج با نجس العين جايز است معلوم است كه نجس نيست و ثانيا ان مباشرت و ان هم زيستي با نجس العين يا مدت طولاني موقت تا نود ساله هم موقت مي شود مي شود با نجس العين هرگز خود ازدواج و تجويز ازدواج اشعار دارد به طهارت
 بررسي سنت و روايات دال بر نجاست كفار
 اما دليل دوم سنت و روايات اما روايات اين مسئله از لحاظ روايات يك مسئله استثنايي است براي اينكه روايات به دو طائفه هستند
 روايات دال بر نجاست و طهارت در حد استفاضه
 كه شيخ انصاري در كتاب طهارت جلد 1 صفحه 357 مي فرمايد روايات دال بر نجاست در حد استفاضه است تالي تلو متواتر و روايات در مقابل اين دسته دوم كه دال بر طهارت هست ان روايات هم مرحوم فقيه همداني در كتاب طهارت صفحه 559 مي فرمايد روايات دال بر طهارت در حد استفاضه است
 بيان قاعده در تعارض در روايت صحيح يا دو روايت متواتر يا دو و سه خبر مستفيض
 يك قاعده گفته بوديم در رجال و ان اين بود كه گفتيم كه هر روايت معتبري كه با روايت متواتر در تعارض قرار بگيرد توان معارضه ندارد چون تعارض بين قطع و ظن ممكن نيست متواتر قعطعي است غير متواتر غير قطعي است در ضمن گفتيم بحسب واقع تعارض بين دو تا ورايت صحيح اتفاق مي افتد اما بين دو دسته متواتر اتفاق نمي افتد چون دو تا قطع متضاد امكان ندارد حالا مشكل ما اين است كه بين دو تا دسته روايت مستفيض هر دو مستفيض باشند تعارض ممكن است؟ بين دو تا اطمينان شما اطمينان بوجود شي و اطمينان بعدم شي ممكن است؟ حقيقت هم اين است كه تعارض بين دو تا اطمينان هم مشكل است شما اطمينان داريد بوجود شي نجاست اطمينان بعدم شي طهارت بايد روايات را با هم جمع كنيم تا روايات متقابل نباشد پس تعارض بين دو تا دسته روايات مستفيض نيست منتها مقدمتا به ذهنتان بسپاريد قاعده رجالي كه دو تا دسته روايت مستفيض با هم تقابل و تعارض نمي كنند امكان ندارد
 بررسي روايات مستفيض دال بر نجاست كتابي
 اما دسته اول رواياتي كه دلالت دارند بر نجاست كتابي از اين روايات مرحوم صاب جواهر در كتاب جواهر جلد 6 صفحه 43 موثقه سعيد اعرج را نقل مي كند و دو سه تا روايت ديگر كه دال بر نجاست كتابي هست بعد مي فرمايد به ازاي اين راويات روايات ديگري كه شايد دلالت ان دسته ديگر بر طهارت واضحتر از دلالت اين روايات بر نجاست كتابي باشد اما سند انها هم درست است
 صاحب جواهر حكم بر نجاست كتابي را طبق روايات قطعي ميداند
  وليكن به ان روايات كه در مقابل قرار دارند اعتنا نمي شود براي اينكه اين حكم نجاست كتابي معلوم عند الاماميه است يعني مطلبي است معلوم و قطعي در بين فقهاي اماميه نتيجه اين مي شود كه ان رواياتي كه دال بر طهارتند معرض عنها نيستند بلكه خلاف اجماع اماميه است شما خوانده ايد روايت معرض عنها اعتبار ندارد طبق راي مشهور بر خلاف راي سيد الاستاد اما روايتي كه بر خلاف اجماع باشد اين را مطرود مي گوييم روايت خلاف عمل مشهور مي شود معرض عنها اين روايت مطروده است بعد مي فرمايد بحث كردن درباره اين روايات و شرح و طول دادن بحث تضييع عمر است حكم قطعي است عمرتان را ضايع نكنيد اين نظر صاحب جواهر است
 نظر شيخ انصاري در نجاست اهل كتاب
 اما شيخ انصاري در همان كتاب طهارت از صحفه 357 تا صفحه 359 چهار تا روايت براي اثبات نجاست كتابي ذكر مي كند و هشت تا روايت درجهت اثبات طهارت كتابي و بعد مرحوم فقيه همداني در كتاب طهارت صفحه 558 تا صفحه 562 مفصل نه تا روايت در جهت اثبات نجاست كتابي نقل مي كند و يازده تا روايت در جهت اثبات طهارت كتابي نقل مي كند اين سير بحث با اين حجم
 نظر مرحوم خويي در نجاست اهل كتاب
  اما سيد الاستاد در كتاب تنقيح العروه جلد 3 از صفحه 40 تا صفحه 50 روايات را مفصل بحث مي كند نه روايت براي اثبات نجاست كتابي نقل مي كند هفت تا روايت براي اثبات طهارت كتابي نقل مي كند اما در جمع اين روايات به طور عمده ان رواياتي كه نسبتا دلالتش كامل به نظر مي رسيد دو تا روايت از دسته اول انتخاب كرديم كه نجاست بود دو تا روايت را ازدسته دوم انتخاب كرديم كه دلالتش مبني بر طهارت است اما از دسته اول ان رواياتي كه همه اين فقهايي كه گفتم اسم بردم نقل مي كنم
 صحيحه سعيد اعرج
 صحيحه يا موثقه سعيد اعرج است كتاب وسائل جلد 2 باب 14 از ابواب نجاسات حديث شماره 8 عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن عبدالله بن مغيره عن سعيد الاعرج كه توثيق دارد سالت اباعبدالله عن سور اليهودي و النصراني فقال لا طبيتعا سوال شده از سور مثل سوال از سور حيوانات كه در حقيقت سوال از نجاست و طهارت حيوانات است امام فرموده است لا يعني جايز نيست و مساس و دست گذاشتن يا رطوبت سور پاك نيست يا به عبارت ديگر لا طهاره لها دلالتش كامل است سند هم كه موثقه است
 صحيحه علي بن جعفر
  حديث دوم هم در همين باب حديث شماره 2 صحيحه علي بن جعفر ازامام موسي بن جعفر عليه السلام كه سال اخاه موسي بن جعفر عليهما السلام عن النصراني يغتسل مع المسلم في الحمام نصراني كه اهل كتاب هست با مسلمان غسل مي كنند قال اذا علم انه نصراني اغتسل بغير ماء‌الحمام اگر علم حاصل كند كه در ان حوض بزرگ حمام نصراني غسل مي كند بايد مسلمان به اب ديگري غسل كند غير از ان اب حمام مگر اينكه يغتسل وحده علي الحوض مگر اينكه حمامي است كه حوض مشترك ندارد اگر حوض مستقل دارد طبيتعا نصراني در ان حوض غسل كند در اين صورت مسلمان در حوض جدايي غسل كند يا ان حوض را دوباره تطهير كند و مجددا غسل كند اشكال ندارد از اين روايت فهميديم كه نصراني اهل كتاب نجس است اين دو تا روايت سند صحيح دلالت كامل دال بر نجاست اهل كتاب كه عبارت است از يهودي و نصراني اما از دسته دوم هم گفتيم باز هم دو تا روايتي كه سندش درست و دلالتش هم كامل
 صحيحه ابراهيم بن محمود
 روايت اول صحيحه ابراهيم بن ابي محمود شماره 11 همين باب دال بر طهارت سوال شد از اقا امام رضا كه جاريه نصراني است كه خدمت مي كند و مي داند كه اين نصراني وضو نمي گيرد غسل جنابت نمي كند اقا مي فرمايد لا باس تغسل يديها اين ديگر صريح به طهارت است اشكال ندارد دستش را كه مي شورد پس پاك است دال بر طهارت اهل كتاب طهارت ذاتي دارد
 صحيحه عيسي بن قاسم
 يك حديث ديگر باب 54 حديث اول اين هم صحيحه است صحيحه عيسي بن القاسم سند صحيح است سالت اباعبدالله عن مواكله اليهود والنصراني و المجوسي اين روايت اشعار دارد كه مجوسي اهل كتاب است فقال اذا كان من طعام فلا باس اين هم دلالت دارد كه انها يهودي و نصراني بيايد و غذا با هم بخورند زمان قديم با دست مي خوردند در يك ظرف دلالت دارد بر طهارت اهل كتاب دو تا روايت سندا معتبر دلالته هم خوبد در جهت اثبات نجاست گفتيم دو تا هم در جهت اثبات طهارت شرح مسئله جلسه بعدي .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo