< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره روايات مربوط به طهارت و نجاست اهل كتاب بحث مي كرديم بحث به اينجا رسيد كه اين دو دسته از روايات به صورت نص و ظاهر هستند بر اساس قاعده تقدم نص بر ظاهر گفتيم رواياتي كه دلالت دارند بر طهارت كتابي نص هستند و رواياتي كه دلالت دارد بر نجاست اهل كتاب ظاهر هست نص بر ظاهر مقدم مي داريم قائله تعارض ختم مي شود و مشكل حل مي شود
 توضيحي درباره تقدم نص بر ظاهر
  توضيحي درباره تقدم نص بر ظاهر مسئه تقدم نص بر ظاهر از مسلمات در اصول است براي اينكه بگوييم نص چيست و ظاهر چيست چگونه مقدم مي شود و بعد از تقدمش چه حالتي بوجود مي ايد
 در منصوص يك معني مد نظر است و احتمال خلاف در آن نيست
 نص عبارت است از لفظي كه دلالت كند بر مطلوب به شكل صريح و واضح تا بدانجا كه احتمال خلاف منتفي باشد در دلالت نص بر منصوص احتمال خلافي وجود ندارد و منصوص يك مرحله دارد نص تصريح مي كند يك معنا را به تمام خصوصيات اين لفظ دلالتش بر معنا هيچ احتمال خلاف ديگري ندارد
 در ظاهر احتمال خلاف هم هست
 اما ظاهر عبارت است از لفظي كه دلالت دارد بر معناي واضح و روشن اما احتمال خلاف دركار هست هر چند احتمال خلاف ضعيف و ناچيز است بنابراين ظاهر دو مرحله دارد يك مرحله اعلا و روشن همان كه عند الاطلاق از لفظ براي اهل لغت پيداست معناي دوم در درجه پايين تر و تا حدودي در اختفاء كه خلاف ظاهر است مثال اگر مولي براي عبدش بگويد تعلم الفقه بايد بياموزي فقه را اين امر است و ظهور دارد بر وجوب درجه اعلا اين ظاهر يك درجه پايين تر هم دارد كه عبارت است از استحباب درجه اعلا وجوب تعلم درجه پايين تر استحباب تعلم دو درجه دارد ظهور درجه اعلايش مي گوييم معناي ظاهر درجه پايينتر را مي گوييم خلاف ظاهر وهمين طور صريح در مثال عبارت است از اينكه مولي بگويد يجب عليك التعلم صريح است اين دلالتش بر وجوب صريح است احتمال استحباب از يجب ديگر منتفي مي شود اين فرقي بود بين نص و ظاهر مي شود اگر بياني امد گفت اكرم العملما اين جمله ظاهر در وجوب اكرام است و اگر در برابر اين ظهور نصي است گفت لا يجب اكرام العلما نص مقدم است بر ظاهر براي اينكه دلالت نص از قدرت برتري برخوردار است بر مطلوب نسبت به دلالت ظاهر بر مطلوب اكرم العلما ظهوردارد بر وجوب اكرام اما گفتيم ظهور مرحله اعلاست و اما در مقابلش نصي مي ايد مي گويد لا يجب اكرام العلما اين كه نص شد و تعارضي صورت گرفت مقدم است بخاطر قوت دلالتي كه دارد بعد از كه نص مقدم شد ظهور از بين مي رود معناي ظاهر كنار گذاشته مي شود يعني از اكرم العلما وجوب اكرام حذف مي شود اما مرحله پايين تر ان بيان باقي است اكرم العلما سر جايش هست حذف نشد مرحله اعلايش بتوسط نص مرحله پايين تر براكرام استحبابي باقي است اين است معناي جمع بين نص و ظاهر هر دو دليل هست حذفي و سقوطي ندارد دليل ظاهر را از مرحله عالي به مرحله پايين تر حمل مي كنيم معناي نص وظاهر روشن و مشخص شد
 سوال و جواب معناي طريق اولي جايي است فرد تمام از يك سنخ باشد اگر افراد از يك سنخ بود وانگهي عالي را كه شامل شد افراد ضعيف را كه شامل شد اگر سنخ فرق داشت وجوب بود و استحباب بود ديگر اولويت اينجا مطرح نيست اين مقدمه اي براي توضيح كافي نسبت به تقدم نص بر ظاهر كه روشن و واضح فهميديم
 تطبيق نص و ظاهر در ما نحن فيه
 اما تطبيق روايات را گفتيم كه روايات دال بر نجاست اهل كتاب ظاهر در نجاست است
 روايت سعيد اعرج حمل بر ظاهر يعني نجاست اهل كتاب مي نمايد
 به عنوان مثال نمونه بارز از ان روايات همان روايت اول بود كه فقهاي متعدد به ان روايت تمسك كردند كه عبارت بود از موثقه سعيد اعرج وسائل الشيعه جلد 2 باب 14 از ابواب نجاسات حديث شماره 8 سعيد اعرج گفت كه سوال كرد از امام صادق از سور يهودي و نصراني قال لا يعني ممنوع است اين كلمه ممنوع كه نهي است دو درجه از معنا دارد 1. ظهور در نجاست 2. خلاف ظاهر كراهت ممنوعه دو مرحله اي است ممنوعه نجس است كه ظاهرش هست ممنوعه مكروه است كه خلاف ظاهر است ما براساس معايير اصولي كه پشتوانه اصليش سيره عقلا هست اخذ به ظاهر مي گوييم نجس است لا، نجس است بشرط اين كه معارضي در كار نباشد.
 روايت سعيد بن ابي محمود نص صريح در طهارت ذاتي اهل كتاب
 در مقابل روايت دال بر طهارت اهل كتاب نص در طهارت است از باب مثال روايتي كه گفتيم در همين باب صحيحه ابن ابي محمود از امام رضا عليه السلام حديث شماره 11 باب 14 ابواب نجاسات درباره خادمه نصرانيه يا يهوديه سوال كرد قال لا باس تغسل يديها اشكال ندارد دستش را كه مي شويد صريح در طهارت است ذاتي نصراني واهل كتاب است اين صريح و نص براساس قاعده مقدم است بر ظاهر پس از كه نص را بر ظاهر مقدم داشتيم ظهور موثقه سعيد بن اعرج كنار گذاشته مي شود يعني مفاد روايت نجاست نيست
 روايت سعيد بن ابي محمود نص صريح و مقدم بر ظاهر سعيد اعرج است
 چون اين روايت صحيحه ابراهيم بن ابي محمود صراحت دارد بر طهارت كتابي توسط اين نص از ان ظاهر كه نجاست بود دست بر مي داريم
 جمع اين دو روايت جمع دلالي است
 به طور طبيعي حمل بر كراهت مي شود نجس نيست مكروه است حمل شد هر دو روايت سر جاي خودش باقي و حذفي و سقوطي ندارد منتها با جمع دلالي روايتي كه ظهور داشت حمل مي شود بر خلاف ظاهر كه معناي درجه پايين تر ان روايات بود اين حمل حمل درستي است و مطابق با معايير اصولي است
 روايت اسماعيل بن جابر قمي
 خوشبختانه اين جمع شاهد گويايي دارد شاهد بسيار داراي صراحت كه اين جمع را براي ما اعلام مي كند كتاب وسائل جلد 16 باب 54 از ابواب ذبائح حديث شماره 4 صحيحه اسماعيل بن جابر محمد بن يعقوب عن ابي علي الاشعري (محمد بن عيسي بن عبدالله الاشعري شيخ قميين واز اجلاست و شايد از تابعين مستقيم روايت نقل مي كند اين اشعريها و علي بن ابراهيم قمي و ابن قولويه اين اشخاص يك مجموعه گرانبهايي است كه اثري است) عن محمد بن عبدالجبار كه توثيق خاص دارد عن صفوان بن يحيي كه بالاتر از توثيق از اصجاب اجماع هم هست واز مشايخ ثلاث هست كه مراسيلهم كماسنيدهم عن اسماعيل بن جابر كه از اصحاب امام صادق است قال قلت لابي عبدالله عليه السلام ما تقول في طعام اهل الكتاب فقال لا تاكله ثم سكت هينيه يك سكوتي اندكي فرمودند ثم قال لا تاكله ثم سكت هنيه يك مختصر سكوتي كرد ثم قال لا تاكله و لا تتركه تقول انه حرام نخوريد و ترك نكنيد كه او حرام است و لكن تتركه تتنزه عنه صريح است ولكن ترك كنيد ان طعام را كه اجتناب تنزيهي بكنيد از ان طعام دلالتش كاملا واضح است كه نهي نهي تنزيهي است مفادش كراهت است بنابراين با اين شاهد جمع و با ان بافت ظريف قواعد حل نهايي اين شد كه روايات نص و ظاهرند نص مقدم بر ظاهر و احوط يا احتياط مستحبي اجتناب از اهل كتاب است و طهارت ذاتيشان ثابت است اين مطلب را كه گفتيم
 مويدات طهارت اهل كتاب
 به عنوان مويدات بر طهارت اهل كتاب در اين رابطه
 مويد اول موافقت كتاب
 اولين مويد حكم به طهارت اهل كتاب موافق با كتاب است بر عكس شما تا حالا خوانده بوديد كه حكم به نجاست اهل كتاب موافق با كتاب است ما ديديم كه انما المشركون نجس دلالت بر نجاست كل مشركين ندارد و ايه شماره 5 سوره مائده و طعام الذين اوتوا الكتاب حل لهم و طعامكم حل لكم اين حليت طعام دليل بر اين است كه اهل كتاب پاك است كه شرحش را داديم
 مويد دوم ارتكاز حاصل از روايات مثل روايت ابي محمود
 و اما مويد دوم اين است كه سيد الاستاد دركتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 50 مي فرمايد از ضمن روايات وارده در باب ارتكازيت طهارت اهل كتاب و عرضيت نجاست انها مشهود است ايشان دراين رابطه شش تا روايت نقل مي كند يك روايت را به عنوان نمونه مي گيريم و همان صحيحه ابراهيم بن محمود باب 14 از ابواب نجاسات شماره 11 در انجا مي گويد عنه عن احمد بن حمد عن ابراهيم بن ابي محمود قال قلت للرضا عليه السلام الجاريه النصرانيه تخدمك و انت تعلم انها نصرانيه لا تتوضو و لا تغتسل من جنابه نشان مي دهد كه زن نصراني طهارت ذاتيش در ذهن سائل مرتكز است چون سوال مي كند كه تو مي داني كه انها غسل جنابت نمي كنند وضو نمي گيرند لا تتوضو به معناي لا تتطهر ارتكاز اين است كه در ذهن سائل طهارت اينها مرتكز است سوال از نجاست هاي عارضي مي كند كه انها مي داني كه غسل جنابت نمي كنند بنابراين از اين روايات استفاده مي شود كه طهارت اهل كتاب ارتكازي است و نجاستشان عرضي است واين مطلوب است
 مويد سوم تجويز روابط با اهل كتاب مثل استخدام مربيه از اهل كتاب
 مويد سوم تجويز روابط با اهل كتاب مرحوم فقيه همداني در كتاب طهارت جلد اول صفحه 560 مي فرمايد در اخبار كثيري امده است كه مخالطه و روابط با كفار اهل كتاب از جمله تجويز استخدام ضرع لتربيه الطفل خانم پرستار از نصرانيها و يهوديها براي تربيت و رسيدگي نگهداري بچه تان مي توانيد استخدام كنيد اين استخدام و اين روايات نشان مي دهد كه بنابر طهارت اهل كتاب است
 مويد چهارم تجويز ازدواج موقت با زنان اهل كتاب
 مويد چهارم اعلام جواز ازدواج در روايات با اهل كتاب كه ذمي باشد به شكل ازدواج موقت فقها هم فتوايشان بر اين است كه تزويج موقت با اهل كتاب جايز است
 مويد پنجم امكان غسل ميت مسلمان توسط اهل كتاب
 مويد پنجم تغسيل ميت مسلمان به توسط نصراني مماثل در صورتي كه مماثلي از مسلمان براي غسل دادن ميت مسلمان موجود نباشد اين دليل بر اين است كه بنا بر طهارت است زن مسلماني از دنيا رفته زن مسلماني نيست كه ان زن ميت مسلمان را غسل كند از زن نصراني كمك مي گيريم براي غسل دادن اين دليل واضح بر اين است كه بنا برطهارت انها است اخبار و فتوا
 سوال و جواب در حالت اضطرار كار كشيده مي شود به تيمم اگر فرض كنيد يك ميمون را اموزش بدهند كه بتواند غسل كند مي توانيد تجويز كنيد ابدا غسل اضطراري بنابر تيمم است
 مويد ششم لباسي كه به اهل كتاب عاريه داده شده است محتاج تطهير نيست
 مويد ششم لباسي را كه مسلمان به مسيحي عاريه بدهد و مدتي پيش ان نصراني بماند برگرداند نياز به تطهير ندارد كه نصش را خوانديم صحيح عبدالله بن سنان در همين باب 74 ابواب نجاسات حديث اول نياز به تطهير ندارد يعني بنابر طهارت است
 مويد هفتم اصل اصاله الطهاره امام خميني كتاب طهارت جلد 1 صفحه 400 مي فرمايد نجاست اهل كتاب دليل ندارد بلكه دليل بر طهارتشان موجود است و مقتضاي اصل طهارت است مقتضاي قاعده طهارت انهاست
 تحقيق مطلب
 پس از هفت تا مويد به اين نتيجه مي رسيم كه تحقيق همان است كه سيد الاستاد فرموند اهل كتاب ذاتا طاهرند اما اجتناب احتياط مستحبي است هيچ اشكالي در اين جهت وجود ندارد حكم بر خلاف اجماع كه نيست چون گفتيم اجماعا صغرويا و كبرويا محل اشكال است از همين جا مي دانيم كه صاحب جواهر كه فرموده اند اجماع اماميه بر نجاست هست فهميديم كه اجماع اماميه يك رتبه پايين تر از ضرورت است پس از تحقيق اختلاف نظر ديديم فقها عده اندكي نيستند كه حكم به طهارت اعلام كرده اند يك دغدغه كوچك و ان اين است كه اين حكم خلاف مشهور است تادبا حكمي بر خلاف مشهور صادر نكند اما پس از ان كه مكرر گفتيم سيد الاستاد و فقيه همداني فتوا بر طهارت داده اند و همچنين امام خميني و سيد الحكيم و سيدنا الشهيد صدر حكم به طهارت داده اند پس از فتواي اين اعلام خمسه بر طهارت ديگر خلاف مشهور براي ما ازار دهنده نخواهنده بود سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا والله هو العالم

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo