< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره انكار ضروري بحث مي كرديم و اراء‌ فقها اجمالا در اين رابطه بيان شد به عنوان مقدمه دو نكته را ياداور مي شويم اول اينكه بحث انكار ضروريت و سببيت ان براي كفر بحث بسيار مهمي است هم مورد تضارب اراء‌ بين فقها و هم از لحاظ ادله و نصوص پيچ و خم فراوان دارد نكته مقدماتي اينكه بعضي از عزيزان يا همه شما عزيزان حساسيت وي‌ژه داريد و داريم نسبت به ولايت و از سوي ديگر ولايت از بنيادهاي دين و مذهب ماست و بعد هم انكار ولايت كه ديده مي شود اين موجب كفر مي شود يا نمي شود ان شاء‌الله ولايت را به طور دقيقتر بحث كنم در يكي دو جلسه و اثار و نقش ولايت انگاه انكار ولايت را ببينيم كه كفر است يا خروج از اسلام است چه مي شود اراء‌ فقها و ادله بحث ان شاء‌ الله دقيق بررسي مي شود
 مراد از اين كه مرتكب كبيره كافر باشد
  واما درباره استدلالي بحث مي كرديم كه نتيجه ان مدعاي مشهور بود گفتيم سه دسته از روايات براي اثبات مدعاي مشهور مورد استدلال قرار گرفته است رسيديم به دسته سوم كه مي فرمايد ارتكاب كبيره موجب خروج از اسلام مي شود و اين مطلب را فقها مورد دقت و بررسي نسبتا قابل توجهي قرار داده اند و ببينيم اخرين رهاورد از اين بحثها چه چيزها خواهد بود
 نظر فقيه همداني
 در بحث قبلي نظر و راي محقق همداني در اين رابطه گفتيم كه دسته سوم مثال بارزش صحيحه عبدالله بن سنان بود كه مي فرمايد بعد از سوال امام صادق عليه السلام فرمود من ارتكب كبيره من الكبائر فزعم انها حلال اخرجه ذلك من الاسلام سيد الاستاد فرمود دلالت اين روايت بر مدعاي مشهور كامل است مي فرمايد كسي كه مرتكب بشود يك كبيره اي را و به زعم اينكه ان كبيره حلال است (خود ارتكاب كبيره كه انكار كبيره نيست به زعم اينكه ان كبيره حلال هست مي شود انكار كبيره) انكار كبيره كه موجب خروج از اسلام بشود ان هم كبيره اي كه ضرورت از ضرورات دين نباشد بنابراين انكار كبيره اي كه از ضرورتها باشد قطعا موجب خروج از اسلام مي شود دلالت كامل اين قسمت را تكرار كردم كه بعضي از عزيزان توجه نفرموده بودند كه گفتم كه پس از زعم انه حلال مي گويد مي شود انكار كبيره مجرد ارتكاب كبيره انكار كبيره نيست شيخنا الفقيه همداني مي فرمايد اخذ به اطلاق اين صحيحه ممكن نيست براي اينكه منظور از كبيره كه اطلاق دارد مي شود كبيره اي كه ضروري باشد و غير ضروري يعني اطلاق كبيره شامل ضروري و غير ضروري مي شود و زعم كه انجا در روايت امده اطلاقش شامل مي شود ان زعمي كه با علم صورت بگيرد يعني علم دارد كه اين كبيره جزء‌ شريعت است و زعمي را كه بدون علم نسبت به بودن اين حكم جزء‌از شريعت باشد مثلا اگر كسي تقليدي يك حرامي را حلال بداند زعم حلال است منتها زعم تقليلدي فرض كنيد بين اقارب حجاب رعايت نمي شود از اقايي بپرسيد كه شما چرا به طرف موي خواهر زنتان نگاه مي كنيد حرام است كبيره است مي گويد كبيره نيست سنت ما اين است زعم تقليدي پس كبيره را مرتكب مي شود به زعم اينكه حلال است زعم تقليدي و سنتي و گاهي ممكن است زعم اجتهادي باشد يك فقيهي فتوا مي دهد كه تصوير ذي روح حرام است كسي كه صورت يك موجود زنده انسان يا حيوان را نقاشي بكند حرام است در نصوص هم داريم فتواي ابناء‌ سنت مذهب حنفي همين است مي شود كبيره مجتهد ديگر مي گويد با استدلال از نصوص كه استفاده مي شود مجسه ساختن حرام است نه تصوير پس ان حرام قبلي كبيره بود تصوير ذي روح مجتهد ديگر امد ان را حلال اعلام كرد گفت تصوير حرام نيست پس مجتهد دوم انكار كبيره كرده است اجتهادا بر اساس اطلاق اين صحيحه مجتهد دوم انكار كبيره كرده است اين است كه فقيه محقق همداني مي گويد اخذ به اطلاق اين صحيحه ممكن نيست يعني از محالات است يعني از محالات است اين محال را ديروز با اشاره گفتيم خلاف مذاق و ذوق فقه است امروز دقيقتر بگويم مي گوييم اين حكم خلاف واقع است در فلسفه كه اصطلاح خلف را به كار مي بريم كه مي گوييم از محالات است مثلا اگر كسي نظر بدهد كه بين موجودات علت و معلولي نيست اين مي شود خلف يعني اين نظر و اين راي درست بر خلاف ان حققيقتي است كه در خارج وجود دارد كه رابطه بين علت و معلول قائم است همين خلف در اصطلاح فقهي يعني راي دادن و اظهار نظر بر خلاف واقع حقيقت خلف هم همين خلاف واقع است منتها فلسفه قالب را سنگين مي كند فقه قالب راحتي دارد خلف رايي بر خلاف واقع اينجا كه مي فرمايد اخذ به اطلاق ممكن نيست محال است خلف است يعني بر خلاف واقع است اطلاق بر خلاف واقع است ما مي بينيم اطلاق اگر حاكم باشد ان مجتهد و ان عامي سنتي را بگوييم خارج از دين بر اساس اطلاق صحيحه اين اطلاق مي شود خلاف واقع علم داريم قطع داريم كه ان عامي و ان مجتهد خارج از اسلام نشده اند بنابراين اخذ به اطلاق ممكن نيست
 انكار ضروري دين كه انكار رسالت رسولخدا(ص)است.
 ايشان مي فرمايد كه متعين است اراده معناي خاص و عام ارتكاب كبيره با علم به اينكه اين كبيره جزئي از شريعت است و اين را پيامبر اسلام اورده است اين معناي خاص كه اراده و تعيين بشود نتيجه اش هم درست است كسي كه يك كبيره اي با علم كه جزء‌شريعت است پيامبر ان را اورده انكار كند اين انكار انكار رسالت است اين انكار شريعت است و اين مي شود خروح از اسلام خيلي دقيق و كامل راي ايشان را با اضافات و توضيحاتي براي شما عزيزان بيان كرديم
 نظر مرحوم شيخ انصاري در انكار ضروري توسط قاصر يا مقصر
  مرحوم شيخ انصاري در كتاب طهارت صفحه 354 درباره ارتداد و خروج از اسلام بوسيله انكار ضرورت تفسيري را اعلام مي كند مي فرمايد انكار ضرورت موجب كفر مي شود اگر منكر مقصر باشد كه عن تقصير انكار كند يعني علم داشته و يا دسترسي داشته و خود تقصير كرده در اين صورت اگر انكار بكند ضرورت را مي شود خارج از اسلام اما اگر منكر قاصر بود يعني دسترسي نداشت كه بداند اين حكم جزء‌ از شريعت است نمي دانست كه از شريعت است ودسترسي هم نداشت تا كشف كند اين حكم جزء‌ شريعت است در اين صورت اگر انكار كند ضرورت را مثلا كسي كه تازه مسلمان شده قاصر است يا شبيه قاصر است ان اقا معامله ربوي انجام مي دهد حرمت ربا از ضروريات است و كسي از او بپرسد معامله ربا هست مي گويد كي گفته است حرام است خبر ندارد واين انكارش برخاسته از قصورش است دسترسي نداشته تازه امده مسلمان شده و عمدا انكار نمي كند در اين صورت هيچ كسي نمي تواند بگويد اين تازه مسلمان با انكار ربا مرتد شد يك امر واضح است مضافا بر ان نكته تحليلي دارد وان اين است قاصر عمل خلاف شرع كه انجام ميدهد با وجود وصف قصور ان عمل مبغوض نيست عملي كه خلاف شرع است و عن قصور انجام ميگيرد مبغوضيت ندارد چطور مي شود عملي كه مبغوض مولي نيست موجب ارتداد بشود
 تفصيل شيخ انصاري در ارتباط با صححيه ابن سنان
  اين تفسيري كه شيخ داده است شايد بتواند در جهت حل مشكل اطلاق صحيحه ابن سنان مفيد باشد مي توانيم از اين تفصيل استفاده كنيم بگوييم ارتكاب كبيره به زعم اينكه ان كبيره حلال است در صورت تقصير خروج از اسلام است اما در حالت قصور خروج از اسلام نيست اين تفصيل هم مي تواند مشكل اطلاق را حل كند
 انكار عالمانه ضروري دين منتهي به انكار رسالت است
 هر چند ممكن است بگوييم اين تفصيل هم برگشتش هم به همان توجيه فقبه همداني است منتها راهشان فرق مي كند در هر صورت انچه از روايات به دست امد اين بود كه اگر كسي علم داشته باشد به حكمي كه ان حكم جزء‌ شريعت است انكار كند اين انكار جحود است و جحد و انكار كه تعلق دارد به يك حكم قطعي مي شود موجب خروج از اسلام و گفتيم كه معناي جحد خود جحد اين معنا را در ضمن دارد كه يك شي معلوم را كه علم دارد به ان پيش متقن هست ان را انكار مي كند و الا شي اي كه برايش معلوم نباشد جحد معنا پيدا نمي كند معناي جحد اين است كه مستلزم علم و يقين نسبت به متعلق جحد چنانچه در سوره نمل ايه 14 مي فرمايد وجحدوا بها و استيقتنها انفسهم اين در حقيقت بيان معناي جحد است انكار يك مطلبي يك جايي است كه به ان مطلب علم داشته باشد والا انكار ابتدايي را كسي جحد نمي گويد و از نصوص چيزي كه استفاده مي شود كه اين است كه جحد موجب خروج از اسلام است و در اين باره شكي نداريم هيچ اشكالي وجود ندارد كسي كه انكار كند مطلبي را حكمي را كه در شرع قطعا ثابت بشود اين انكار منتهي مي شود به انكار رسالت و كفر اعم از اينكه انكار حكم حكم ضروري باشد يا غير ضروي اما حكمي باشد كه قطعا در شرع ثابت باشد يك حكمي كه در شرع قطعا ثابت است اگر انكار بشود انكارش منتهي مي شود به انكار شريعت و انكار رسالت اين حد دلالت بود و اما مدعا چيز ديگري بود مدعا اين بود كه انكار ضروري بما هو انكار ضروري ولو منتهي به انكار رسالت نشود ان موجب كفر است اين مطلب از روايات استفاده نمي شود
 نظر امام خميني (ره) در عدم ثبوت كفر در انكار هر نوع ضروري
 چنانچه امام خميني در كتاب طهارت جلد 3 صفحه 452 مي فرمايد از اين روايات هيچ دلالتي دال بر اثبات مدعاي مشهور به دست نمي ايد روايات بر سببيت انكار ضروري براي كفر دلالت ندارد تا اينجا استدلال به روايات در جهت اثبات كفر بوسيله انكار ضروري كامل شد و نتيجه معلوم شد كه از روايات همچنين دلالتي وجود ندارد
 نظر صاحب جواهر در ثبوت كفر به انكار هر نوع ضروري دين
 اما دليل ديگرمرحوم صاحب جواهر در كتاب جواهر جلد 6 صفحه 48 مي فرمايد انكار ضروري موجب كفر است به نحو مستقل و بدون اشتراط به اينكه منتهي بشود به انكار رسالت واين مطلب مورد تسالم اصحاب است صريح مي گويد تسالم الاصحاب تسالم اصحاب ديگر مطلب كمي نيست از قوت فوق العاده برخوردار است ما در جمع استدلالها از تسالم اصحاب مستند قوي تقريبا نداريم بعد از نص قران وروايات متواتر و اما دليل دوم ايشان در همين صفحه مي فرمايد انكار ضروري درحقيقت انكار اصل دين است براي اينكه كسي كه ضرورت را انكار مي كند در حقيقت مي گويد ان هذا الدين ليس بحق كسي كه بگويد دين اسلام حق نيست اين از كفر چيزي كم ندارد كفر هست و خروج از اسلام
 سوال و جواب ايشان انكار ضروري بما هو ضروري مي گويد معنايش اين است كه ان هذا الدين ليس بحق شما يك لباس ديگر بدهيد ضروري دين هست ان انكار كرده خود انكار ضروري يعني ان هذا الدين ليس بحق
 بازگشت به نظر مرحوم شيخ انصاري
 مرحوم شيخ انصاري در كتاب طهارت صفحه 354 الي 356 مي فرمايد كه اسلام شرعا و عرفا عبارت است از دين وتدين مجموعه احكامي كه اجزاء دين به حساب مي ايد همان اسلام است قران مي گويد ان الدين عند الله الاسلام اسلام يعني همان دين دين هم مجموعه از احكام مخصوصا ان احكام ضروري كه قطعا جزء‌ مجموعه است به شكل برجسته و مستحكم و اما اشكالي كه اينجا هست اين است كه اگر كسي از دين برود بيرون رفتن است كه از دست از تدين بردارد احكام دين را كنار بگذارد و بعد ما اضافه مي كنيم مي گوييم كنار گذاشتن عملي هم كافي نيست انكار بكند اذعان بكند كه كاملا قطعي بشود بيرون رفتن ازدين و تدين بنابراين انكار ضرورت كه يك از ضرورتهاي ديني را كنار بگذدارد و انكار هم بكند با اين وضعيت باز هم به او مي توانيم بگوييم متدين مسلمان يعني متدين چون اسلام با تدين يكي است (عجب دين است كه هر چه اجزاء‌ وضرورتهايش را كنار بگذاريم باز هم باقي است يك خطيب خيلي نامي بود درنجف به اسم اقاي شامي ايشان مي گفت مسلمانها خلاف شرع كه انجام مي دهند الي ما شاء‌ الله فسق و فجور و فحشا باز هم مي گويد اسلام اين عجب اسلامي است كه هر چه كنار گذاشته بشود باز هم مي گويد مسلمان فحشا و منكرات باز هم مسلمان) در همين رابطه شيخ انصاري مي فرمايد بيرون رفتن از دين يعني انكار ضرورتي از ضرورتهاي ديني همان طور مشهور گفته اند و صاحب جواهر كه مي گويد اجماع منقول هم زياد است اخر هم مي گويد تسالم اصحاب و كامل مي كند مطلب را مي فرمايد كه از كل دين ادم برود بيرون تمام احكام را ناديده بگيرد و به طور كامل ان قطعا خروج است ولي خروج از دين تنها معنايش نيست بلكه خروج از بعضي از احكام دين هم خروج از دين است قطعا خروج صدق مي كند و بعد اشكالي را مورد توجه قرار مي دهد و جوابش را مي گويد مي گويد كه اگر اشكال كند كه در بعضي از نصوص امده كه اسلام فقط شهادتين است اين را اگر بگوييد قبول داريم مي گويد مرحله حدوث داريم ومرحله كمال داريم ان مرحله حدوث است لذا پيامبر ميگفت قولوا لا اله الا الله تفلحوا يعني مسلمان كاملي است رستگاري است ان شهادتين مرحله حدوث است و بعد در ضمن ان شهادتين يك التزام اجمالي وجود دارد شهادتين را بگويد التزام داشته باشيد كه انچه از اين منابع مي ايد بپذيريد تسليم بشويد پس ان نصي كه داريد اشكالي بر مبناي ما وارد نمي كند بنابراين خروج از دين و تدين خروج از اسلام انكار ضرورت كه خروج از دين و تدين است خروج از اسلام است با شرحي كه داده شد
 سوال و جواب
 سوال وجواب اما اين كه مي گويد قل تعالوا الي كلمه سواء‌ بيننا اين معنايش اين نست كه انها مسلمان هستند معنايش اين است كه با انها رابطه بر قرار كنيد با انها در حال نبرد و جنگ نباشيد فقط لا اله الا الله گفت انها كه مسلمان كامل نشد روابط برقرار كنيد و با ان معاشرت داشته باشيد
 سوال و جواب علامه عسگري مرد بسيار خدوم و واقعا كتاب معالم المدرستين ايشان معجزه اي در موضوع خودش هست كتاب خيلي مهمي است اين كتاب معالم المدرستين شايد هزاران فرد را مستبصر كرده است و خيلي عالي است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo